سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شهید صدر و فقه نظام‌ساز

به باور شهید صدر، ساخت نظامات اجتماعیِ کارآمد تنها از مسیر فقه اسلامی ممکن است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه فرهیختگان در یادداشتی به قلم دکتر بهنام طالبی طادی پژوهشگر حلقه فقاهت نظام‌ساز مرکز رشد نوشت:

شهید صدر معتقد بود اساس و شرط مهم نهضت و قیام هر امتی داشتن یک مبنا و مکتب منسجم، یا همان مفهوم «نظام»، است. اگر یک امت دارای مکتب و نظام فکری منسجم بود و توانست آن را فهم و سپس بدان ایمان بیاورد می‌تواند نهضتی حقیقی را درون خود تحقق بخشد. اما چنین نظام جامع و منسجی را مبتنی بر چه باید بنا نمود؟ پاسخ شهید صدر، دانش فقه است.

۱- هدف از نظام‌سازی

بر اساس دیدگاه شهید صدر نیاز بشریت به نظام را می‌توان از اولی‌ترین غرایز فطری انسانی یعنی حس خودخواهی دانست. از همین غریزه است که وی با تمام هستی اعم از جمادات گیاهان و دیگر انسان‌ها ارتباط می‌گیرد. در ارتباط با غیر انسان رابطه‌ای یک‌سویه را شاهد بود و در ارتباط با دیگر انسان‌ها با عملکرد‌های متشابه و متقابل روبه‌رو می‌شد؛ یعنی هر انسانی درصدد بهره‌گیری از دیگری در راستای منافع خود است. بر اساس همین حس دوسویه جوامع انسانی شکل گرفت؛ لذا شکل‌گیری زندگی اجتماعی بر اثر گرایش فطری انسان بوده است. تجربه حیات اجتماعی و بهره‌گیری پیشرفته‌تر از طبیعت نوع انسان را بر آن داشت تا حد یقفی برای منفعت‌طلبی و حس خودخواهی قائل نباشد و اقدام به سیطره بر همه هستی در راستای منافع خویش نماید. حال با چنین تزاحمی که هر انسانی در پی تسلط و بهره‌کشی از دیگران و محیط پیرامونی در راستای منافع خود بود، طراحی و تکون «نظام»‌های مختلف برای کنترل، اداره و ارتقای زندگی اجتماعی ضرورت یافت. [۱]ازآنجاکه موجب اختلاف و تزاحمات انسانی همین غرایز فطری و حوایج طبیعی انسانی بوده است، نمی-توان امر نظام‌نامه و تکون ساخت بنیاد‌های یک اجتماع را به انسان عودت داد. بلکه این نظام باید مبتنی بر دریافت‌های فراانسانی باشد تا بتواند انگیزه‌های شخصی را به‌گونه‌ای تغییر دهد تا با اقتضائات جامعه انسانی همسو گردد؛ لذا طبق دیدگاه شهید صدر پیرامون نظام‌سازی، «دین تنها ساختاری است که جامعه می‌تواند در درون آن راه‌حلی برای مشکل اجتماع بیابد و هیچ نظام اجتماعی از پس معضل تضاد بین انگیزه‌های شخصی و منافع اجتماعی برنمی‌آید، مگر این‌که ساختار آن نظام یک ساختار دینی باشد». [۲]شهید صدر معتقد است اساس و شرط مهم نهضت و قیام هر امتی به داشتن یک مبنا و مکتب منسجم است؛ آنچه در این نوشتار ما از آن به «نظام» یادکرده‌ایم. چنین مکتب و نظامی در عرصه‌های مختلف می‌تواند اهداف و غایات میان‌مدت و بلندمدت امت را مشخص کرده و او را در ادامه حیات خود یاری رساند. اگر یک امت دارای مکتب و نظام فکری منسجم بود و توانست آن را فهم و سپس بدان ایمان بیاورد می‌تواند نهضتی حقیقی را درون خود تحقق بخشد. شهید صدر معتقد است اگر تاکنون امر نظام‌سازی مبتنی بر نهضت جهانی اسلام صورت نپذیرفته است تنها به دلیل محقق نشدن یکی از شروط مذکور فوق است و آن‌هم عدم ایمان کافی امت به تمام جوانب و ابعاد این برنامه جامع مکتبی است. دلیل فقدان چنین ایمانی نیز دسیسه‌هایی است که از طرف استعمارگران جهانی در جهت ایجاد فاصله بین امت و مبانی دین مبین اسلام است. درعین‌حال ایمان مردم به اصل اسلام و جوهره متعالی دین ثابت و استوار ماند. در این حالت بود که ایمان مردم به اسلام محفوظ ماند، اما فهم آنان از اسلام و مفاهیم و حقایق مربوط به آن، در هاله‌ای از ضعف و کاستی قرار گرفت. به تعبیر شهید صدر این نقطه آغاز یک «تضاد عجیب در هویت امت اسلامی» شد به‌نحوی‌که امت علی‌رغم پایداری ایمان او به اسلام، فهم صحیح و کاملی از آن نداشته باشد. [۳]این حقیقتی مهم است که امروزه نیز به‌انحاءمختلف می‌توان ثمرات این تضاد هویتی را در اجتماع مسلمین شاهد بود. ازآنجاکه فلسفه و مناط اجتماعی و مکتبی بسیاری از احکام اسلامی مشخص نشده است، مردم به جوهره دین و هویت مذهبی پایبند بوده لیکن التزام به احکام فرعی نداشته و آن‌ها را سبک می‌شمارند. مسائلی مانند حجاب، حق‌الناس، صداقت و… از جمله مصادیق واضحی است که امروزه با وجود اقرار مسلم ناقضین این هنجار‌ها به اصل دیانت و اسلام، بازهم شاهد ترک و هتک چنین احکام فرعی هستیم؛ لذا باید به نظام‌سازی اسلامی پرداخت زیرا:

یک. نیاز به قانون‌گذاری مبتنی بر مبانی اعتقادی است. یکی از مهم‌ترین عوامل کارآمدی و تحقق غایات قوانین، پشتوانه اعتقادی آن‌ها و زمینه فکری است که می‌تواند در بین اجتماع هدف داشته باشد. با چنین پشتوانه عاطفی و روحی می‌توان تنظیم ساختار‌های اجتماع را مبتنی بر اصول و قواعد اسلامی پی‌ریزی نمود.

دو. تلفیق جنبه‌های معنوی و مادی حیات انسانی. ابتنای نظام‌سازی بر اسلام است که می‌تواند خلأ معنویت در زندگی اجتماعی را جبران کند. چراکه منشأ معنویت که یک نیاز پذیرفته‌شده انسانی است نمی‌تواند زادگاه انسانی داشته باشد بلکه باید فراانسانی و از طرف ذات خالق انسان نازل شده باشد.

سه. جایگزینی الگوی اسلامی به‌جای الگوی الحادی. با توجه به هژمونی فکری و اندیشه‌ای نظام‌های سلطه همچون نظام سرمایه‌داری، استخراج درون‌مایه‌های نظام‌سازی اسلامی از دل منابع دینی می‌تواند خیزش مناسبی در راستای هویت بخشی به اندیشه اسلامی در مقابل نظام‌های کفر و ارائه الگو‌های موفق در نظام‌سازی باشد. [۴]با این توضیحات مشخص می‌شود که کارآمدی در امر نظام‌سازی بدون توجه به متعلق و خاستگاه آن چنین اقتضایی دارد که با واقعیت انسان به‌عنوان یک «انسان» مرتبط باشد و وجود او را تفسیر کند و ویژگی‌های حقیقی او و رابطه‌اش با اشیاء را به او بشناساند. چنین غایتی، فوق نظر به پیش‌زمینه فکری و خاستگاه اندیشه‌ای در امر نظام‌سازی است؛ زیرا هدف ساختن نظام‌واره‌ها در ابعاد مختلف حیات انسان، ایصال به این نقطه مطلوب است که کامل‌ترین صورت و قالبی که انسان می‌تواند دریابد را به وی بشناساند و برای تحقق این امر راهی جز احاطه کامل این نظام بر تمام واقعیات مرتبط با انسان نیست. به همین جهت است که مکاتب انسانی متولی امر نظام‌سازی با وجود نقایص ذاتی تفکر بشری و نگرش‌های کوتاهی که نسبت به واقعیت‌های انسانی داشتند، در هر دوره‌ای نسبت به هم می‌توانند کامل‌تر و کارآمدتر ظاهر شوند. این تنها دلیل و وجه تفوق یک تمدن در مقطع زمانی خاص است؛ لذا ازآنجاکه تنها معیار علمی و عینی برای سنجش یک نظام اندیشه‌ای در درانداختن کلان نظام-واره‌های اجتماعی و انسانی، معیار «مطابقت با واقعیت و رفع نیاز‌های انسانی» است، همواره اندیشه‌ای که شمول بیشتری نسبت به حقایق و مصادیق واقعی تحت موضوع خود داشته باشد می‌تواند نسبت به اندیشه دیگر تفوق و برتری جوید؛ زیرا رابطه انسان با واقعیات همواره رابطه کشف و احاطه بر آن است بنابراین وقتی اندیشه‌ای جدید برای وی مطرح می‌شود، آن اندیشه را در ضمن اندیشه قبلی و به‌مثابه وجه تکاملی آن قلمداد می‌نماید.

بر این اساس اگر در امر نظام‌سازی به حوزه دین تمسک جسته شد، باید انتظارات فوق نیز محقق گردد؛ یعنی اخبار و اطلاعات گسترده نسبت به واقعیات و همچنین تعیین موضع عملی انسان نسبت به گستره وسیع این واقعیت‌ها. در امر نظام‌سازی فقهی، اعتقاد بر این است که خداوند متعال از طریق وحی، تمامی آن اخبار و اطلاعات جامع از واقعیاتی که انسان برای حیات خود بدان نیاز دارد ابلاغ نموده است. دین مبین اسلام در دو کلان ساحت هستی‌شناسی و دین‌شناسی اخبار جامعی را پیرامون اجزاء جهان‌آفرین، روابط بین اجزاء و حرکت آن‌ها به انسان ارائه می‌دهد.

اجزاء جهان آفرینش عبارت‌اند از عالم شهادت و غیب که خود دارای اجزائی همچون بهشت و آتش و دنیا و…. همچنین روابط بین اجزاء همچون رابطه انسان و فرشتگان اتفاق سجده آن‌ها بر انسان را ذکر می‌کند که بیان‌گر این حقیقت است که انسان در حیات خود نمی‌تواند بدون تدبیر ملائکه الهی ابعاد کاملی از زندگی خود را تجربه کند. علاوه بر این دو قسم، اندیشه اسلامی اطلاعات جامعی نسبت به فرجام نهایی حرکت انسان و عالم مرتبط با او می‌دهد؛ لذا دو محور اصلی در نظام‌سازی فقهی را باید واقع‌بینی و هم‌چنین فراگیری و جامعیت دانست؛ زیرا هیچ‌چیز در اندیشه اسلامی وجود ندارد که با واقعیت در ارتباط نباشد. از طرف دیگر این واقعیت که شامل شهود و غیب می‌شود با تمام گستردگی و ابعاد وسیع خود در سیطره این اندیشه قرار دارد. به همین جهت این نظام تفکری از هر نظام دیگری شایسته‌تر در جهت به حرکت درآوردن انسان و ساختن حیات اجتماعی وی است. [۵]چنین خاستگاهی برای رسیدن به امر نظام‌سازی مبتنی بر دین، ازاین‌جهت است که تمامی علوم و معارف دینی ابزاری است برای رشد و پیشرفت جامعه اسلامی؛ لذا صرف دانستن این مباحث هیچ تغییر در اوضاع واقعی مسلمانان ایجاد نمی‌کند. شهید صدر دراین‌باره معتقد است کشف یک فتوای جدید در مقابل باقی فتاوا لزوماً به معنای ایجاد پیشرفت واقعی برای کشور نیست؛ زیرا «هر دو فتوا عذرآور است و اگر مسلمانی به هریک از آن‌ها عمل کند، روز قیامت پاداش عملش را می‌بیند. هردوی این فتاوا از جهت منجزیت و معذریت و ضمانت ورود عمل‌کننده آن به بهشت، یکسان‌اند و هیچ فرقی باهم ندارند.» [۶]همچنین در جای دیگر چنین بیان داشته است که:

«این ماییم که در برابر خدای متعال نسبت به هر انسانی که از دین منحرف شود پاسخ‌گو هستیم، ما نسبت به هر انسانی در دورترین نقطه جهان اسلام که علی‌رغم وجود امکانات، منحرف است، مسئول هستیم چه برسد به آن کسانی که در وطن ما، در کشور ما و در میان مردم ما زندگی می‌کنند.» [۷]البته نباید گمان کرد که انسان دین‌پژوه باید تا یک مقطع خاص به این علوم ابزاری بپردازد و از یک مقطع دیگر با بی‌نیازی از این ابزارها، صرفاً وارد فاز اجرا و عمل شود. شهید صدر با باطل شمردن این ایده که با استعاره از عملکرد مسلمانان در مکه به‌عنوان مقطع زمانی اندوختن و ذخیره‌سازی و همچنین در مدینه به‌عنوان مقطع زمانی عمل و اجرای حکومت اسلامی، تصریح دارد که «بار‌ها دیده‌ام و می‌بینم بسیاری از کسانی که درباره دین اسلام می‌نویسند یا دراین‌باره سخن می‌گویند، آشکارا بین دوران مکی و مدنی زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و کسانی که با او ایمان آوردند، فرق می‌گذارند و دوران مکه را دوران خودسازی و صبر و شکیبایی و دوران مدینه را دوران اجرا و برپایی حکومت، می‌شمارند… گاهی این‌طور به ذهن می‌رسد که خودسازی در تاریخ اجتماع{اسلامی} یک دوران محدودی دارد و پس‌ازآن، دوره اجرا فرامی‌رسد که در آن خیلی به خودسازی توجه نمی‌شود؛ اما شواهد زندگی در مکه و مدینه روشی را که باید در پیش بگیریم برای ما آشکار می‌سازد و حکم می‌کند که ما پیش از هر چیز به استحکام و تقویت ایمان در دل‌های خودمان توجه کنیم…گاهی انسان خیال می‌کند که پس‌ازآنکه مقداری از دین را به دست آورد دیگر به مرتبه‌ای رسیده است که می‌تواند بی‌حرکت بماند و نیازی نیست برای بهبود و اصلاح عبادت و افزودن بر دریافت‌هایش از قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و مناجات با پروردگار در دل تاریکی شب و توبه و استغفار، تلاش و مجاهده کند و دین برای او مدیریتی تبدیل می‌شود که آن نشاط پیش برنده در آن نیست؛ نشاطی که فقط از سرچشمه سجود در جان جوشیدن می‌گیرد.» [۸]لذا در مورد هدف از نظام‌سازی باید گفت شهید صدر دو غایت را برای پرداختن به چنین سنخ مطالبی مطرح می‌نماید:

ابتدا توجه به‌ضرورت دینی این‌چنین مباحث؛ زیرا که موجب اجرای فرمان خدا بر روی زمین می‌گردد. دوم از جهت دستاورد‌های عظیم فرهنگی و توانایی سترگ آن‌که فراتر از یک ضرورت دینی، یک ضرورت تمدنی است. [۹]بر همین اساس شهید صدر با تحلیل جایگاه «هدف» در حرکت‌ها و تلاش‌های انسانی بیان می‌دارد که نیرو و انگیزه هر حرکتی از «هدف» و غایتی است که برای آن مدنظر قرار گرفته است؛ بنابراین «هدف هم سوخت و انرژی حرکت است و هم نیرویی است که وقتی هدف تحقق یافت، حرکت را در خود فرو برده به سکون مبدل می‌شود.» [۱۰]لذا هر اندازه هدف یک حرکت بزرگ‌تر و عالی‌تر باشد، محرکیت ایجاد شده از جانب آن هدف نیز مستمرتر خواهد بود. بر این اساس علت درماندگی ایدئولوژی‌های مطرح جهانی همچون ماتریالیسم تاریخی که بر طبق قوانین دیالکتیک تاریخ تحولات بشری را تفسیر می‌نمود، چیزی نیست جز هدف کوچک و ناآگاهانه‌ای که مارکسیسم برای حرکت تاریخ و خط سیر انسان در نظر می‌گیرد؛ زیرا او معتقد است هدف حرکت تکاملی انسان، آزاد‌سازی ابزار تولید از مناسبات دست‌وپاگیر توزیع و نابودی موانع اجتماعی رشد نیرو‌های تولید و ابزار تولید است که با از بین بردن مالکیت خصوصی حاصل می‌شود. به همین دلیل با حاصل شدن این هدف کوچک تمام حرکت تاریخ و خط سیر انسان متوقف می‌شود؛ بنابراین غایتی که برای پرداختن به نظام‌سازی فقهی و طراحی سازوکار‌های استنباط مبتنی بر فقه در راستای انطباق لایه‌های مختلف حیات بشری بر معارف توحیدی بنیان نهاده می‌شود، نباید اهداف کوچک و مادی همچون رسیدن به نظم اجتماعی، صرف عدالت اجتماعی، تولید ثروت، قدرت، اقتدار حکومتی و… باشد؛ بلکه اگر «ذات باری‌تعالی» هدف اصلی از چنین پردازشی را تعیین کند و مسیر حرکت تکاملی انسان را رهبری نماید؛ تحقق عدالت، توسعه علم، اقتدار و قدرت سیاسی و اجتماعی ابزاری می‌شود برای رسیدن به آن غایت نهایی و لذا انسان مسلمان با این هدف نهایی حتی با دست یافتن به غایات میانی همچون عدالت و قدرت از حرکت بازنمی‌ایستد. زیرا افق‌های گسترده‌تری در پیش روی او گشوده می‌شود. پس هدف اصلی و ایدئولوژیک از نظام‌سازی باید رسیدن به چنین غایت عظمایی باشد. [۱۱]نکته بسیار مهمی دیگر که در مقوله هدف نظام‌سازی باید بدان اشاره داشت این است که هیچ طراحی نظام و الگوواره‌ای با هدف تحول و رشد بشری بدون حرکت خود بشر امکان‌پذیر نیست؛ لذا شهید صدر تأکید می‌کند که «چنانچه امت رشد نکند، هیچ روش یا ساختار بی‌روحی نمی‌تواند واقعیت را ذره‌ای دگرگون کند.» [۱۲]این مهم وقتی صورت می‌پذیرد که طراحی نظام‌ها و ساختار‌ها مبتنی بر احساسات امت، روان‌شناسی و ساختار عقیدتی و تاریخی وی باشد؛ زیرا هدف از نظام‌سازی، صرفاً طراحی چارچوبی از چارچوب‌های سازمان‌دهی اجتماعی نیست لذا نمی‌توان به‌صورت انتزاعی و جدا از واقعیت خارجی عمل نمود مگر آنکه چارچوبی انتخاب شود که امت به‌راستی جذب آن شود و با آن همراهی نماید. [۱۳]۲- جایگاه فقه در نظام‌سازی

در جهان کنونی که بشر با بن‌بست‌های نظری مختلفی در عرصه اداره امور بشر روبه‌رو شده است تنها روبه‌رو شدن با وجاهت علمی اسلام است که می‌تواند آن‌ها را از ورطه پوچی و انحراف نجات دهد. شهید صدر معتقد است اسلام به‌مثابه یک آیینه بازتاب‌دهنده شریعت توحیدی برای جهانیان در عرصه اداره امور بشر است. اگر این ظرفیت به پویایی لازم نرسد، اسلام به‌عنوان یک شریعت همچنان در طاقچه‌ها باقی می‌ماند و بشر امروزی نیز بر لب پرتگاه است. خود امت اسلام نیز جزئی از این جهان در حال سقوط است و با این سقوط همراهی می‌کند. دراین‌بین باید به دنبال یک نقطه وصل بود تا اسلام را به جهانیان معرفی نموده و آن‌ها را از ظلمات موجود نجات دهد. شهید صدر معتقد است تنها حق واصلی [۱۴]که می‌تواند این مأموریت حیاتی و بزرگ را انجام داده و بشر را به سرمنزل مقصود رهنمون سازد، دانش «فقه» است. مشکلات و قضایای مختلف زندگی بشر در جامعیت فقه و تنقیح احکام و مفاهیم اسلام از طریق این دانش به سامان می‌رسند. در کارنامه حیات این دانش است که می‌توان ثمرات شریعت و قوانین آن را برای بشر ارزیابی نمود لذا هرقدر این معرف فراگیرتر و دقیق‌تر باشد اسلام بازتاب بهتری خواهد داشت.

مرحوم شهید صدر معتقد است در این وظیفه و رسالتی که فقه بر عهده دارد، از نظر کیفی پیشرفت داشته است ولیکن از لحاظ کمی به آزادسازی ظرفیت‌های خود کما هو حقه نپرداخته است. پیشرفت کیفی فقه از جهت توسعه روش‌های استنباط و تعمیق و تدقیق فرآیند استنباط است که این دانش را در ژرف‌نگری مسائل و پرداختن تام به گستره موضوعات خود در مقابل دیگر دانش‌ها بی‌بدیل نموده است. لیکن فقدان پیشرفت و توسعه کمی بدین جهت است که فقه نتوانسته ابواب و مسائل خود را با تحولات عصری و دگرگونی موضوعات، تغییر و تحول بخشد. فقه امروز چارچوب مسائل و موضوعات هزار یا صد‌ها سال پیش را مطمح نظر قرار داده و دانش‌پژوه مبتدی خود را نیز در عنفوان فقه‌آموزی با چنین افقی روبه‌رو می‌سازد. تالی فاسد این پدیده نیز در ارائه راهکار‌ها و راه‌حل‌های درمانی برای مسائل امروزی بشر است که افقی فراتر از مسائل قرون گذشته و صاحبان آثار و تراث اصلی فقهی، بیش نیست.

مسائلی که امروز با پیچیدگی‌ها و آمیختگی‌های عصر مدرن همراه است، نمی‌تواند به تحلیل‌ها و پاسخ‌های فقهی با افق هزار سال گذشته روی خوش نشان دهد؛ لذا شهید صدر معتقد است: «پیشرفت در فقه عمودی بوده است، نه افقی، کیفی بوده است، نه کمی؛ یعنی فقه به شکل عمودی عمق پیدا کرده، اما در افق گسترشی نداشته است. تا زمانی که فقه از لحاظ کمی توسعه پیدا نکند و به‌طور افقی گسترش نیابد، نمی‌تواند دین اسلام را با همه جامعیت و فراگیری آن به ظهور برساند و قادر نیست ویژگی‌ها، غنا و قدرت و ظرفیت اسلام را برای حل مشکلات امروز بشر نشان دهد، نمی‌تواند اسلام را در چهره‌ای به نمایش بگذارد که توجه امت را به خود جلب کند» [۱۵]بر این اساس بایسته است که جنبه‌های کمی فقه نیز هم‌تراز جنبه‌های کیفی آن رشد نماید تا بتوان تناسب صورت و ظاهر با دین مطابق و هماهنگ شود. این مهم نیز با تغییرات سطحی و روبنایی در فرآیند استنباط میسر نخواهد شد «بلکه باید خود ساختار و ساختمان فقهی را عوض کنیم، باید فرایند تحول در ساختمان فقه را آغاز کنیم، باید این ساختمان را گسترش افقی بدهیم. باید انقباض موجود در ابعاد فقه را از بین ببریم…» [۱۶]تغییراتی که در نهایت بتواند به کارآمدی و کارایی دانش فقه و بالطبع دین منجر شود. چنین غایتی نیز محقق نمی‌شود مگر این‌که دانش فقه «در سطح نیاز‌های این جهان باشد، در سطحی باشد که حل مشکلات این جهان، اقتضای آن را دارد، در سطح مسائل فراوانی باشد که امروز برای بشر مطرح است و مکاتب فاسد بشری برای این مسائل، راه‌حل‌هایی مختلف و متضاد ارائه کرده‌اند»

منبع: فرهیختگان

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.