در واقع ناخواسته در مسیر این نوع زندگی قرار گرفتهایم و این جریان ما را با خود به پیش میبرد. اغلب از این جریان و این سرعت نالانیم و کمتر پیش میآید کمی بایستیم و درنگ کنیم و با خود بیاندیشیم که آیا نمیشود کمی این فضای پر تنش و پردغدغه را تلطیف کرد؟ واقعیت این است که میشود و بیتردید میشود. این لطافت وقتی رخ مینماید که ما به"شادی" فکر کنیم. همین ابتدا بگوییم که اگر به شادی به چشم قضیه "فیثاغورث" نگاه میکنید بیراهه میروید. شادی آن قدر پیچیده نیست و معما هم نیست به دنبال حل آن باشید و قضیه ریاضی هم نیست که بخواهید آن را اثبات کنید. شادی لابهلای همین روزمرگیهاست که باید آن را پیدا کنید و اگر نیست آن را بسازید. به همین راحتی.
شادی یک حس درونی و سرشار از رضایتمندی است. کمی با خودتان خلوت کنید چه وقتهایی حالتان خوب است، همان وقت شما شادید و درون پر از آرامشی دارید که باید قدرش را غنیمت بشمارید. قرار نیست همیشه قهقهه شادی سر بدهیم. نه اینکه قهقهه بد باشد، اما کمتر پیش میآید فرد در چنین موقعیتهایی قرار بگیرد. مهم این است که ما بتوانیم حس شادی را تداوم ببخشیم و خودمان را به کرات در چنین موقعیتی قرار دهیم. تحقیقات نشان داده است افراد شاد در مواجهه با استرس و بیماریها بهتر عمل میکنند. همین طور کمتر دچار بیماری میشوند و نگرش شان به زندگی بهتر است.
اما چه طور خودمان را در موقعیتهایی قرار بدهیم که شادی آور است؟
سفر کنید. حتی یک روزه و حتی چند ساعته. چارچوب ذهنیتان را در مورد سفر بشکنید که سفر یعنی یک مسافرت چند روزهی پر هزینه که سالی یک بار یا چند سال یک بار پیش میآید. اولویتهای هزینهای را بازنگری کنید. مثلا خرید لباسهای گران شما را شاد میکند یا خرید لباس کم قیمتتر و اندوختن بخشی از درآمد با هدف رفتن به سفر؟
بخشی از هزینههایی که ما در زندگی میکنیم به خاطر آسایش و آرامش و لذت بردن ما از زندگی نیست، بلکه به خاطر دیگران است. اگر واقع بینانه و منطقی باشیم میشود بخشی از هزینههای زائد را حذف کرد و آن را پسانداز برای روزهای سفر. سفر را هم میشود با مدیریت درست، کم هزینه اداره کرد. کافی است درباره سفر ارزان قیمت و چگونگی استفاده بهینه از پول مان در سفر کمی جست و جو و مطالعه کنید.
به دیگران کمک کنید تا حس شادی در شما موج بزند. کمک میتواند مالی و غیرمالی شود. گاهی به دوست صمیمیتان کمک کنید، مثلا در تمیز کردن خانهاش و یا در نگهداری چند ساعته از کودکش، اگر نیاز به کمک شما دارد. به افراد مسن در خانواده و فامیل و همسایه یاری برسانید. مثلا میتوانید خریدشان را انجام بدهید. هر از گاهی برای خانوادهای که از وضعیت دشواری مالی شان خبر دارید آذوقه مختصری در کنار خریدهای بی شمار خودتان تهیه کنید و بیبهانه به دستشان برسانید.
با کودکان همراه باشید. با آنها بازی کنید و مثل آنها برای ساعتی کودک باشید. اسباب خنده آنها شوید تا شادی آنها در شما هم رخنه کند. از دنیای جدی و پرحساب و کتاب کمی فاصله بگیرید و با آنها همراه باشید.
با دوستانتان قرار ملاقات بگذارید. با آنها به کافی و خرید و استخر و ... بروید. بودن در کنار دوستانتان یعنی فتح باب خاطرات خوش گذشته و یادآوری آنها شما را خوشحال میکند.
هر لحظه و هرکسی ممکن است خاطر ما را مکدر کند. ما در روز با آدمهای مختلفی از خانواده و دوست و همکار گرفته تا همسایه و ... روبه رو میشویم. ممکن است حرف و عمل برخی برای ما ناخوشایند باشد و موجب ناراحتی ما شود. روی فکر و ذهن خودمان کار کنیم و با خودمان قرار بگذاریم که نباید به این راحتی روح و روان ما دچار ناراحتی شود؛ بنابراین گذشت را خوب تمرین کنیم و به سهولت از دیگران بگذریم تا آرامش درون ما دچار تلاطم نشود. از ناراحتیهای کوچک و بزرگ زود چشم بپوشیم، چرا که گذشت خود به تنهایی شادی آور است.
با گل و گیاهان هم همنشینی کنیم. چند گلدان همیشه در خانه و یا محل کارمان داشته باشیم. رسیدگی به آنها و تماشای مداوم شان ما را سرزنده میکند و حس خوب شادی برای ما به ارمغان میآورد.
همه داراییمان (مادی و غیر مادی) را برای روزهای آینده که نمیدانیم کی و کجاست و آیا ما در آن روزهای آینده زندهایم یا نه اندوخته نکنیم. کمی آیندهنگری و دوراندیشی حتما لازم است، ولی زندگی در حال و آنطور که ما را خوشحال میکند و رضایت برای مان تدارک میبیند ضروریتر است. زندگی با همه دشواریهایش شیرینی و شادیهای زیادی هم دارد. آنها را هم ببینیم. کمیخوش بین و مثبت اندیش باشیم. از پشت شیشه عینک خوش بینی چیزهای خوبی عایدمان میشود، ولی قطعا از پشت عینک بدبینی زندگی سختتر میگذرد. برای شاد بودن و رضایت از زندگی میشود بهانههای زیادی ساخت. فقط کافی است تصمیم بگیریم شاد باشیم آن وقت اسبابش را هم فراهم میکنیم.
منبع: سایت بصیرت
انتهای پیام/