سرقتهای مشابه
ردیابیهای پلیسی ادامه داشت تا این که ماموران در برابر سرقت دیگری قرار گرفتند. بررسیها نشان میداد که دزدان از مسیر بالکن وارد خانه شده اند و جالب این که گاوصندوق خانه نیز به سرقت رفته بود. تیم پلیسی در این مرحله با توجه به افزایش پروندههای سرقت همه محلها را تحت بررسی فنی قرار دادند تا این که آیفون یکی از منازل تصویر سارقی را که قبل از اجرای نقشه سرقت زنگ خانه را به صدا در آورده بود شکار کرد. همین سرنخ کافی بود تا ماموران با تصویر به دست آمده به سراغ آلبوم مجرمان سابقه دار بروند و کامران یکی از دزدان حرفهای را که چندی قبل از زندان آزاد شده بود شناسایی کنند.
دستگیری دزدان
ماموران در نخستین مرحله با شناسایی مخفیگاه کامران در عملیاتی غافلگیرانه این سارق سابقه دار را دستگیر کردند. کامران ابتدا خود را بی گناه میدانست، اما وقتی در برابر مدارک پلیسی قرار گرفت به ناچار لب به سخن باز کرد و همدستانش را که همگی از دزدان سابقهدار بودند، لو داد. بدین ترتیب اعضای باند که سیروس، میثم، میلاد و حمید نام دارند یکی پس از دیگری در پاتکهای پلیسی دستگیر شدند. اعضای این باند پنج نفره که همگی از دزدان سابقه دار بودند، سعی داشتند با داستان سرایی خود را بی گناه معرفی کنند، اما تناقضگوییها و مدارک پلیسی دست آنها را رو کرد و همگی به سرقتهای سریالی اعتراف کردند، همچنین ماموران پی بردند این باند در مدت شش ماه حدود ۲ میلیارد تومان سرقت کرده اند.
زاغ زن باند
میثم ۳۲ ساله که یک سابقه سرقت در پروندهاش دارد ادعا میکند قصد داشته است دیگر دزدی نکند، اما اصرارهای هم سلولیاش باعث شده او برای تامین هزینههای زندگیاش وارد باند شود.
سابقه داری؟
یک بار به خاطر سرقت دستگیر شدم و شش ماه بود که از زندان آزاد شده بودم.
چرا دوباره دزدی؟
قصد نداشتم سرقت کنم، اما وقتی کامران از زندان آزاد شد، با هم در تماس بودیم و اصرار آنها کافی بود تا وارد باندشان شوم.
نخستین بار چرا دست به سرقت زدی؟
پدر و مادرم از هم طلاق گرفته بودند و کسی به من توجهی نداشت، چون نیاز به پول داشتم دست به دزدی زدم و خیلی زود دستگیر شدم.
چرا پیشنهاد کامران را پذیرفتی؟
کاری برای تامین هزینه زندگی نداشتم و، چون سابقه دار بودم کسی به من کار نمیداد، به همین دلیل پیشنهاد وسوسه انگیزش را پذیرفتم.
چه نقشی در باند داشتی؟
من زاغ زن بودم و کامران میگفت اگر دستگیر شویم تو بی گناهی و پای تو به ماجرا باز نمیشود.
زاغ زن یعنی چه؟
من جلوی ساختمان سوار بر خودرو منتظر میماندم و رفت و آمدها را زیر نظر داشتم که کسی وارد ساختمان نشود و در صورتی که پلیس به محل نزدیک میشد من به آنها زنگ میزدم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
راه خلاف آخرش زندان است.
در این مدت چقدر پول به دست آوردی؟
من حدود ۲۰۰ میلیون تومان به دست آوردم.
قصد داشتی تا کی دزدی کنی؟
من قصد داشتم ۵۰۰ میلیون تومان به دست بیاورم و دیگر دزدی نکنم که دستگیر شدم.
آزاد شوی چه کار میکنی؟
نمیدانم کی آزاد میشوم، ولی دیگر خلاف نمیکنم، با موتور کار میکنم و زندگی عادی را شروع میکنم.
سارق سابقه دار
کامران ۳۵ ساله که یکی از دزدان حرفهای و قدیمی است میگوید کاری جز دزدی نمیتوانم انجام بدهم و دیگر از زندان خسته شدم.
شنیدم سابقه زیادی داری؟
بله، به دلیل سرقت زیاد به زندان رفتم و هربار که آزاد شدم دوباره دست به سرقت زدم.
زندان برای تو عبرت نمیشود؟
نمیدانم چرا همین که از زندان آزاد میشوم، یادم میرود کجا بودم.
چرا دزدی میکنی؟
اولین بار برای این که پولدار شوم دزدی کردم و در همان سن نوجوانی دستگیر شدم، دیگر ترس از زندان برایم ریخت و، چون کاری جز دزدی بلد نیستم دوباره دست به سرقت زدم.
قصد داری تا کی دزدی کنی؟
تصمیم داشتم وقتی به پول خوبی رسیدم دیگر دزدی نکنم، باور کنید از زندان و این شرایط خسته شدم و تصمیم دارم دیگر دزدی نکنم.
در این مدت چقدر پول به دست آوردی؟
پول حرام برکت ندارد، هرچه پول به دست میآوردم بعد از دستگیری باید چند برابرش را برای رد مال پرداخت میکردم.
چرا چند برابر؟
مثلا ما طلایی را که یک میلیون تومان ارزش داشت، به مالخر به قیمت ۳۰۰ هزار تومان میفروختیم و وقتی دستگیر میشدیم باید همان مبلغی را که سرقت کرده بودیم، پس میدادیم.
چه نقشی در باند داشتی؟
من، چون لاغر اندام و سریع هستم از دیوار بالا میرفتم و از مسیر بالکن وارد خانه میشدم و پس از باز کردن در خانه همراه دوستانم به دنبال طلا و گاو صندوق میگشتیم.
کارگر اخراجی
سیروس ۳۳ ساله که کارمند اخراجی یک کارگاه گاوصندوق سازی است، در این باند مسئولیت باز کردن گاوصندوقهای داخل خانه را به عهده دارد.
سابقه داری؟
یک بار به خاطر مظنونیت دستگیر شدم که خیلی زود تبرئه شدم.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت خانه.
چه نقشی در باند داشتی؟
من گاوصندوقها را باز میکردم.
گاوصندوقها را چطور باز میکردی؟
من در گذشته در یک کارگاه گاوصندوق سازی کار میکردم و میدانم چطور گاوصندوقها را باز کنم.
چرا به کارت ادامه ندادی؟
صاحبکارم ورشکسته شد به همین دلیل ما نیز بیکار و اخرا ج شدیم و، چون نیاز به پول داشتم وارد باند دزدان شدم.
چطور با اعضای باند آشنا شدی؟
یکی از اعضای باند بچه محل مان بود، او به سراغم آمد و با چرب زبانی مرا وسوسه کرد تا با آنها همراه شوم، من هم نیاز به پول داشتم به همین دلیل وارد باندشان شدم.
چرا سرکار دیگری نرفتی؟
کار نبود و بدهکار بودم به همین دلیل مجبور شدم دزدی کنم.
ازدواج کردی؟
بله، صاحب فرزند هستم.
گاوصندوقها را چطور باز میکردی؟
با یک ابزار دست ساز که جنس محکمی دارد، در گاوصندوق را باز میکردم.
اگر باز نمیشد چه میکردی؟
گاوصندوق را داخل یک پتو میپیچیدیم و روی زمین میکشیدیم و داخل خودرویمان میگذاشتیم، بعد آن را به یک انبار میبردیم و در آن جا با سنگ فرز باز میکردیم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
روزهای نخست میترسیدم، اما هر روز که میگذشت سرقتها برایم عادی میشد.
دستگیر نمیشدی به سرقتها ادامه میدادی؟
قصد داشتیم یک ماه دیگر این سرقتها را انجام بدهیم و بعد از آن دیگر کار نکنیم.
چقدر پول به دست آوردی؟
حدود ۵۰۰ میلیون تومان.
حرف آخر؟
پشیمانم و اشتباه کردم.
مرد جست وجوگر
میلاد ۲۷ ساله که با کامران در زندان هم سلولی بوده، در این باند در کنار سیروس مسئولیت داشته است تا در داخل خانه به دنبال طلا باشد و در باند به میلاد طلایاب معروف شده است.
سابقه داری؟
بله چندبار به خاطر سرقت و درگیری به زندان رفتم.
چرا دوباره دزدی کردی؟
چون سابقه دار هستم کاری ندارم و در پرونده قبلی که در زندان بودم باید ۱۰۰ میلیون تومان رد مال میکردم تا رضایت شاکیان پروندهام را بگیرم به همین دلیل با کامران در زندان درباره سرقت صحبت کردم و وقتی با قرار وثیقه آزاد شدم، شروع به سرقت کردم.
شنیدم پول خوبی به جیب زدی؟
بله، ۱۰۰ میلیون تومان پول رد مال را به دست آورده بودم و میخواستم پول بیشتری به دست بیاورم و یک فست فودی راه بیندازم و دیگر دزدی نکنم که دستگیر شدم.
درست است با پول مردم زندگی کنی؟
به سراغ خانههایی میرفتیم که احتمال میدادیم وضعیت مالی شان خوب است و سرقت ما از خانه شان تاثیری در زندگی شان ندارد.
شنیدم به طلایاب معروف هستی؟
بله، چون وقتی وارد خانه میشدیم در جاهایی که حدس میزدم طلا وجود دارد شروع به جست و جو میکردم و خیلی زود به طلا میرسیدم.
جای خاصی را جست وجو میکردی؟
خانمها معمولا در کشوی لوازم آرایش و کمدهایشان طلا میگذارند به همین دلیل من شروع به جست وجو میکردم و سیروس هم به دنبال گاوصندوق میگشت و تا جایی که میتوانستیم کارها را تقسیم میکردیم که زمان را از دست ندهیم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، چون همه مسیرهایی را که احتمال میدادیم پلیس به ما برسد، از بین میبردیم، اما باز هم دستگیر شدیم.
حرف آخر؟
پشیمانم و از این شرایط خسته شدم.
آخرین عضو باند
حمید ۳۹ ساله که بزرگ این باند است و نقش سرکرده را به عهده دارد، در این باند امانت دار اعضای باند بوده و تقسیم کار را به عهده داشته است.
سابقه داری؟
بله، اما چند سالی بود که دزدی نمیکردم.
پس چرا وارد باند شدی؟
چون از سارقان سابقه دار هستم و اعضای باند را میشناسم وقتی تصمیم گرفتند دزدی کنند از من خواستند به عنوان بزرگ گروه با آنها همراه شوم تا در زمان تقسیم اموال بین آنها اختلاف پیش نیاید.
نقش دیگری در باند نداشتی؟
همراه آنها در صحنه سرقت بودم و در راه پلهها مواظب رفت و آمدها بودم که کسی وارد ساختمان نشود.
درهای ورودی را چطور باز میکردی؟
کامران از بالکن وارد خانهها میشد و اگر در ورودی کرکرهای یا کشویی بود قفل آن را میشکستیم و به راحتی وارد خانه میشدیم.
چطور خانهها را شناسایی میکردید؟
از چند ساعت قبل یکی از اعضای باند خانهای را که چراغش خاموش بود، زیر نظر قرار میداد و سپس زنگ خانه را به صدا در میآوردیم، اگر کسی جواب نمیداد برای سرقت دست به کار میشدیم.
چه خانههایی را هدف قرار میدادی؟
خانههای طبقه اول و تک واحدی.
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
نه، فقط به دنبال پول بودیم و به چیز دیگری فکر نمیکردم.
سهم هر کسی را چطور میدادی؟
با توجه به کاری که انجام میدادند و سابقهای که داشتند سهم میگرفتند.
حرف آخر؟
دنیای تبهکاری و خلاف آخر و عاقبت ندارد.
بنا به این گزارش، پس از گذشت سه سال از این سرقتها دادگاه اعضای این باند را به هشت سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و رد مال محکوم کرد و این حکم در دیوان عالی کشور مورد تایید قرار گرفته است.
تحلیل کارشناس
سیکل معیوب تکرار جرم
دکتر ابراهیم اندرخورا جامعه شناس و استاد دانشگاه
در همه دنیا افرادی که به هر دلیلی جرمی را مرتکب میشوند، هزینه و تاوان جرم را از طریق زندان یا تنبیههای دیگری پرداخت میکنند و پس از آن ساختار هدفمند اجتماعی تعریف میشود که در این ساختار حمایتهای پس از تحمل هزینههای جرم به صورت جدی دیده میشود. این خدمات از طریق نهادهای دولتی یا نهادهای مردمی شکل گرفته و در حوزههای مختلف این گونه افراد را تحت پوشش قرار میدهند. اگر قرار باشد یک فرد مجرم هیچ جایگاه رسمی و قانونی و در خور شأن خود برای کسب درآمد و گذران زندگی پیدا نکند طبیعتا انگیزههای بیمارگونه یا منفی و گرایش مجدد به سوی جرم شکل خواهد گرفت. از این رو بسیار اهمیت دارد که این فرد آسیب دیده از سوی نهادهای مختلف به ویژه خانواده و در بالاترین سطح نهادهای اجتماعی مورد حمایت قرار گیرد. باید بپذیریم اگر ما چنین ساختاری را در چرخه زندگی اجتماعی نداشته باشیم و حمایتهای مختلف را به کار نگیریم طبیعتا بستر اشاعه جرم در این گونه افراد توسعه مییابد و در زمانی نه چندان دور در بهترین شرایط باید شاهد دستگیری مجدد و هزینههای سنگین نگهداری این افراد در زندانها باشیم. به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر، توجه به این موضوع مهم را باید مد نظر قرار داد که در همه حوزهها همواره پیشگیری مهمتر از درمان است و زمانیکه ما نتوانیم پیشگیری درستی از وقوع جرایم داشته باشیم باید جامعه، نهادهای دولتی و در نهایت مردم هزینههای سنگینی را پرداخت کنند. در هر صورت یک اصل را نباید فراموش کرد، فاصله فردی که به عنوان مجرم پشت میلههای زندان است با یک فرد معمولی که در کنار دیگران زندگی میکند ممکن است یک اتفاق ساده باشد. همه کسانی که پای شان به زندان باز میشود ذاتا انسانهای شرور و بدی نیستند و بسیاری از این افراد قبل از این اتفاقات ناگوار افرادی آبرومند و دارای شخصیت اجتماعی و خانواده دار بودند. سرزنش، تحقیر، تهدید و... فقط میتواند چالش را جدیتر و مشکلات را بزرگتر کند. از این رو باید بپذیریم این گروه از افراد نیز بخشی از جامعه اند که باید ساختارهای مناسبی برای زندگی، معیشت و ارتباطات آنان دیده شود.
منبع:خراسان
انتهای پیام/