به نظر میرسد آمریکاییها از زمان حضور خود در افغانستان برنامهای مدون برای دولت-ملتسازی مبتنی بر ارزشهای لیبرال دموکراسی غربی داشتهاند که برای پیادهسازی آن باید مجاهدین را عقب زده و نسل نویی از مدیران و رهبران تکنوکرات و سکولار همسو با خود را بر مسند قدرت بنشانند.
شاید کوتاهترین راه برای آمریکاییها انجام این کار با استفاده از قدرت نظامی حداکثری در سال ۲۰۰۱ بود، اما واشنگتن باید نمادی از دموکراسی آمریکایی را در زمین سوخته افغانستان پیاده میکرد. انتخابات بهترین و اولین گزینه برای استقرار دموکراسی آمریکایی در افغانستان بود، اما واشنگتن به خوبی میدانست چنانچه این روند به صورت طبیعی راه خود را طی کند و مردمسالاری واقعی بر این روند حکمفرما شود، بیشک مجاهدین افغانستان از پایگاه رای قابل توجهی برخوردار خواهند بود و این موضوع نمیتواند منافع حداکثریشان را تامین کند.
واشنگتن باید انتخابات را به عنوان نماد دموکراسی برگزار میکرد، اما کجراههای را انتخاب کرد که سرنوشت امروز افغانستان نتیجه پای نهادن در همین کجراهه است. در چهار دوره انتخابات ریاستجمهوری افغانستان همواره یک دو قطبی وجود داشته است که یک قطب آن نامزد مورد تایید و حمایت آمریکا بوده و قطب مقابل آن را یکی از رهبران مجاهدین رهبری میکرده است.
در دور نخست انتخابات ریاستجمهوری افغانستان بیشک این حامد کرزی بود که فرد مد نظر غربیها برای تکیه زدن بر کرسی ریاستجمهوری شناخته میشد و در مقابل او یونس قانونی از رهبران مجاهدین تاجیکتبار نزدیک به احمد شاه مسعود قرار داشت. در دور دوم، سوم و چهارم انتخابات ریاستجمهوری افغانستان نیز عبدا... عبدا... از سوی مجاهدین سنتی افغانستان پای به میدان نبرد با نامزدهای مورد حمایت غرب یعنی حامد کرزی و اشرفغنی نهاد.
اطلاعات میدانی و نتایج صندوقهای رای در این چهار دوره انتخابات نشان میداد اگر نامزد مورد حمایت مجاهدین در همه این ادوار پیروز نهایی نبوده، بدون شک در دوره اول و سوم این یونس قانونی و عبدالله عبدالله بودند که اکثریت آرا را به خود اختصاص دادند و باید بر کرسی ریاستجمهوری تکیه میزدند، اما آمریکا به عنوان مداخلهگر اصلی در این روند هر بار به نوعی نتیجه نهایی را به سمت نامزد مطلوب خود مصادره کرده است.
مجاهدین افغانستان در سه دوره گذشته به صورت منسجم وارد کارزار انتخابات شدند و هر بار با بازی آمریکاییها و گاه با معامله تسلیم نهایی بودند، اما در این دور از انتخابات با ترفند خاصی از سوی غربیها، مجاهدین قبل از شروع این روند به سه قسمت تقسیم شدند.
حنیف اتمر ابتدا با اعلام حضورش در انتخابات بخشی از بدنه مجاهدین را از عبدالله جدا کرد و به تیم خود پیوند داد که از آن جمله میتوان به عطا محمدنور و یونس قانونی اشاره کرد.
همزمان اشرفغنی برخی از چهرههای مجاهدین را وارد تیم انتخاباتی خود کرد تا تیم مجاهدین در انتخابات چهارم ضعیفتر از قبل باشد و قسمت سوم هم سهم عبدالله عبدالله شد تا ضعیفترین سهم خود از لحاظ پشتیبانی معنوی مجاهدین در عرصه انتخابات را تجربه کند.
آمریکا با بازی نمایشی دموکراسی غربی در افغانستان و بدون توجه به خواست و انتخاب مردم این کشور علاوه بر همه بلاهایی که بر سر افغانستان آورد، یک راهبرد اساسی به نفع خود رقم زد و آن راهبرد حذف تدریجی رهبران مجاهدین افغانستان از عرصه قدرت و جایگزینی آنها با نسل نوینی از رهبران تکنوکرات-سکولار بود که حاضرند بدون، چون و چرا منافع غایی واشنگتن را در افغانستان تامین کنند. در واقع مجاهدین افغانستان قربانی اصلی بازی در زمین دموکراسی ترسیم شده از سوی آمریکا و منطبق با اصول و ارزشهای لیبرال دموکراسی غربی بودند.
بیشک بخش باقیمانده از رهبران مجاهدین افغانستان که اکنون در کنار اشرفغنی حضور دارند و خود را برای حضور در دولت آینده آماده میکنند نیز پایان عمر سیاسی خود را تجربه خواهند کرد و جایگاه مجاهدین در آینده کشورشان در حضور آمریکا و متحدانش به سمت صفر نیل خواهد کرد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/