این بهترین توصیف از اهمیت جایزه سینمایی اسکار است. آن هم از زبان یکی از بزرگان تاریخ سینما که «این مجسمه لعنتی» را روی استیج کداک تئاتر بارها و بارها در دست گرفته است.
جایزهای با این درجه از اهمیت که حتی کسی، چون مارتین اسکورسیزی هم تا پیش از دریافت آن جای خالیاش را در کارنامهاش احساس میکرد؛ یعنی که فیلمها و فیلمسازان تمام تلاششان را برای دریافت آن انجام میدهند. استودیوها کمپینهای پرهزینه و گرانقیمتی برای نامزدکردن فیلمهایشان ترتیب میدهند، کارگردانها و بازیگران با مصاحبههای گوناگون ارزشهای کارشان را به چشم اعضای آکادمی میآورند، چه لابیستهایی که به استخدام استودیوها درمیآیند تا اگر شده درصدی، بله فقط درصدی شانس موفقیت فیلمشان را بالا ببرند. چه جوایزی که در جشنوارههای فصل جوایز و مراسم منتقدان و اصناف سینمایی مطرح نمیشود و چه تبلیغاتی که در رسانهها منتشر نمیشود، همه و همه فقط برای «این مجسمه لعنتی».
امسال هم دوباره شاهد این بازی بزرگ هستیم؛ بهخصوص بعد از اعلام نامزدهای گلدنگلوب -که همهساله نقش گرمکننده بازی را دارد. حالا هالیوود در انتظار است ببیند آیا نتایج گلدنگلوب در اسکار هم تکرار خواهد شد؟
منظور از هالیوود در اینجا سازندگان و صاحبان ١٠- ٢٠ فیلم بزرگ سال هستند که جوایز را بین خودشان تقسیم خواهند کرد؛ مثل همه سالهای قبلی و بعدی. بیراه نیست که میگویند در هالیوود همه ساله صدها فیلم ساخته میشود، اما داوران آکادمی انگار هر سال تنها ١٠- ١٢ فیلم را میبینند و جوایز را بین این ١٠-١٢ فیلم تقسیم میکنند. امسال نیز بیتردید این روند تکرار خواهد شد و همان فیلمهای آدمهای همیشگی (عزیزدردانههای اسکار و فستیوالهای دیگر) مجسمههای باارزش لعنتی را بین خود دست به دست خواهند کرد.
میگویند ایرلندی مارتین اسکورسیزی بیشترین شانس را برای دریافت اسکار دارد؛ بهخصوص اسکارهای اصلی موسوم به کیفی ازقبیل بهترین فیلم و بهترین کارگردانی و بازیگری اصلی و مکمل. این فیلم در این بخشها شانس بالایی دارد. درواقع در شب برگزاری مراسم دیدن مارتین اسکورسیزی در حالی که اسکار کارگردانی را در دست دارد یا فراخواندن تمام عوامل اصلی فیلم در انتهای مراسم برای دریافت اسکار بهترین فیلم کسی را چندان شگفتزده نخواهد کرد. همچنان که اسکارهای رابرت دنیرو، آل پاچینو و جو پشی هیچکس را شوکه نخواهد کرد -با اینکه گلدنگلوب با نادیدهگرفتن رابرت دنیرو شوک خود را وارد آورده و حالا حتی اسکار هم نمیتواند عوارض این شوک بزرگ را کم کند.
برت آرنولد فیلم ایرلندی را دستاوردی قابل توجه و شگفتانگیز خوانده که ثابت میکند مارتین اسکورسیزی که یکی از مهمترین و بهترین فیلمسازان تاریخ سینمای آمریکاست، هنوز هم حرفی برای گفتن دارد و بهترین آثار سینمایی را خلق میکند. فیلم در سایت متاکریتیک امتیاز ۹۲ گرفته است.
در مورد فیلم ایرلندی فراموش نباید کرد که از ۶ فیلم اسکورسیزی که در قرن بیستویکم کارگردانی کرده، ۵ فیلم کاندیدای بهترین فیلم و کارگردانی سال در مراسم جایزه بافتا، گلدنگلوب و اسکار شدهاند! چرا نباید این فیلم که داستان زندگی گانگستری فرانک شیرن را که در ناپدیدشدن یکی از اعضای بزرگترین خانواده گانگستر تاریخ آمریکا نقش داشته است، روایت میکند، این روند را ادامه دهد؟
روزی روزگاری در هالیوود کوئنتین تارانتینو موقعیتی مشابه ایرلندی اسکورسیزی دارد. فیلمی درباره دورانی ملتهب در اواخر دهه ٦٠ که آن را با شورشهای دانشجویی فرانسه به یاد میآوریم و البته قتلهای چارلز منسون که یکی از قربانیان او شارون تیت همسر رومن پولانسکی بود که داغ خود را بر پیشانی آقای کارگردان گذاشت و او را عمری در متن جنجالها و حواشی قرار داد.
درباره روزی روزگاری در هالیوود گفتهاند نهتنها یکی از بزرگترین شانسهای نامزدی اسکار است، بلکه یکی از بزرگترین شانسهای برندهشدن این جایزه نیز هست. بهخصوص برای خود تارانتینو، لئوناردو دیکاپریو، برد پیت و مارگو رابی. استفانی زاخارک از نشریه تایم به این فیلم نمره ۱۰۰ داده و فیلم جدید تارانتینو را فیلمی حساس و هیجانانگیز توصیف کرده که که توأمان شعفانگیز و مالیخولیایی است. خیالپردازی برای گذشته ازدسترفته و دری که به سوی امکانات فرضی بیشمار بازمیشود.
تارانتینو که پیشتر دوبار جایزه اسکار را بهعنوان نویسنده فیلمهایش دریافت کرده، اما نتوانسته جایزه کارگردانی اسکار را از آن خود کند، به گفته بسیاری از منتقدان شانس زیادی دارد با روزی روزگاری در هالیوود این طلسم را بشکند.
ضلع سوم مثلث فیلمهای پرسروصدای امسال فیلم جوکر است. ساخته جنجالی و بحثانگیز تاد فیلیپس سازنده سهگانه «خماری» یکی از جنجالیترین فیلمهای سال بوده که طیف وسیعی از مخاطبان، از تماشاگران کاملا عام تا تئوریسینهای شورش فرودستان از آن استقبال کردهاند. جوکر هم در اسکار شانس بالایی دارد. این فیلم با سابقه جایزه معتبر شیر طلایی ونیز برای تاد فیلیپس، خواکین فینیکس و مارک مارون فرصتی است برای افزودن به سیاهه افتخارات و جوایز کارنامهشان.
منتقدان بسیاری جوکر را ستودهاند. جیم وجودا منتقد IGN به جوکر ١٠٠ نمره از ١٠٠ نمره ممکن داده و آن را عملکردی عالی، فوقالعاده و شایسته اسکار توصیف کرده است که به شکلی کامل، دقیق و عمیق، شخصیت جوکر را منتقل میکند: «یک شاهکار سینمایی فوقالعاده در دنیای بتمن است که نیاز داشتیم تا ساخته شود. پس از تماشای فیلم، بسیار هیجانزده بودم. شما هم پس از تماشای آن ممکن است در چند سال آینده فقط درباره این فیلم صحبت کنید.»
در شب اسکار اگر جوایز اصلی به فیلمهایی، چون داستان یک ازدواج ساخته نوا بامباک، ١٩١٧ ساخته سم مندس، هوانوردان تام هارپر، بمبشل به کارگردانی جی روچ و گربههای تام هوپر برسند، کسی حق تعجب ندارد. داستان یک ازدواج با داستانی درباره کارگردان و بازیگری که درگیر طلاق هستند، کاوشی عمیق در دنیای ذهنی و روانی کاراکترهایی است که با دشوارترین تصمیم زندگیشان مواجهند. فیلمی چنان عمیق که اسکارلت جوهانسون حضور در آن را دست سرنوشت میداند، چراکه در شرایطی این نقش را پذیرفته است که بعد از طلاق از همسرش، وضعیت او تفاوت چندان زیادی با داستان فیلم نداشت. موفقیت در فهرست کاندیداهای گلدنگلوب شانس فیلم را در اسکار بالا جلوه میدهد.
درام جنگی ١٩١٧ به کارگردانی سم مندس با روایت داستانی تکاندهنده از جنگ اول جهانی شانس بالایی برای موفقیت دارد. فیلم ناکجاآبادی را ترسیم کرده که سربازان بریتانیایی در زمینی پر از مین و کمین تکتیراندازهای آلمانی حرکت میکنند. سم مندس پیشتر با «زیبایی آمریکایی»، «جاده انقلابی» و «اسکای فال» از شانسهای اسکار بوده است، اما به نظر میرسد امسال نزدیکتر از همیشه است به سینماییترین مجسمه دنیا.
بمبشل با لشکر ستارگانی، چون مارگو رابی، شارلیز ترون و نیکول کیدمن و داستانی تأثیرگذار درباره طرح اتهام تجاوز علیه رئیس کمپانی فاکسنیوز موقعیت تثبیتشدهای در میان فیلمهای صاحب شانس دارد، با اینکه رقبای پرتعداد قدر این ساخته جی روچ را از دریافت اسکار دور میکند. مثل فیلمهای خوب پرشمار دیگری که در تمام این سالها در رقابت قدرتمندان از نگاه داوران دور ماندهاند.
منبع: شهروند
انتهای پیام/