به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ذهنهای بزرگ گاهی رویاهای جذابی دارند که زندگی شان را میبلعد. یک نابغه دنبال اتمام اختراعی است که بتواند زندگی انسانها را زیرورو کند، اما خودش قربانی این اختراع میشود. به گمانم «پودر پروازِ» هری پاتر، بتواند مثال خوبی باشد. بیایید تصور کنیم روزی ایده «پودر پرواز» بشود جرقه ذهن فردِ خلاقی که میخواهد آن را اجرا کند.
یعنی مثل همان سکانسِ تخیلی از اپیزود دوم «هری پاتر»، فردی پیدا بشود که مقدمات و ابزار اختراع پودری را فراهم کند که بشود مقداری از آن را روی خودت بپاشی و سر از مکان دیگری درآوری! به نظر شما، زندگی برای فردی که دارد روی چنین اختراعی کار میکند به چه شکل میگذرد؟ آیا تمام زندگیاش در خلق این ایده خلاصه نمیشود؟ به نظر میرسد اینجور آدمها سبکِ زندگی خاصی دارند که میتوانند به دلیل تحقق ایدهشان، خطرها و سختیهای زیادی را متحمل شوند و ماهها و سالها روی یک طرح خاص کار کنند.
یادداشت نکتهها، در تاریکروشن صبح، در طول مسیرهای رفت و آمد و ... تمامی اینها، نشان میدهد که مخترع بودن، یک شیوه از زندگی است که تمام ابعاد زندگی فرد را درگیر میکند. حالا همه ما میدانیم بخش قابل توجهی از پیشرفت تمدن بشری مرهون چنین تلاشهای افرادی بوده است که موفق شدهاند تا با اختراعیا اکتشاف شان مشکلات جهان را حل کنند و باری از دوش مردم بردارند.
در مقابل، ایدههای بکرِ دیگری که تنها پروژههایی بوده که در عین موفقیت آمیز بودن خواه بر اثر یک اشتباه ساده یا آشنا نبودن با خطرات احتمالی، در نهایت منجر به از دست رفتن جان صاحبِ ایده شدهاند. در پرونده امروز قرار است آنچه را به این مخترعان بخت برگشته گذشته است، مرور کنیم.
نابغه فیزیک و پزشکی
شاید بتوان گفت ماری کوری مشهورترین دانشمندی است که به واسطه فعالیت علمی خودش درگذشت. او فیزیک دان و شیمیدان مشهور لهستانی- فرانسوی بود که در سال ۱۸۶۷ در ورشو پایتخت لهستان به دنیا آمد. در سال ۱۸۹۸ ماری کوری و همسرش عنصر رادیوم را کشف میکنند و سالها تحقیقات شان روی عناصر رادیویی، ویژگیها و قابلیتهای این کشف مهم بوده است. کمتر کسی است که اسم ماری کوری را نشنیده باشد چرا که نظریات و ابداعات کوری در زمینه فیزیک و مواد رادیواکتیو زمینهساز بسیاری از کشفهای امروزی را علوم فیزیک، شیمی و پزشکی محسوب میشود. ماری کوری؛ زنی که اگر اکتشافت او در زمینه پزشکی نبود، امروزه جان بسیاری از افراد نجات پیدا نمیکرد. بسیاری افراد معتقدند مرگ کوری درست مثل زندگی تأثیرگذارش، راه را برای درک بهتر علم هموار کرده است. در آن زمان به این دلیل که اطلاعات کاملی درباره خطرات قرار گرفتن در مقابل اشعه ایکس، وجود نداشت، کوری مدت زمانی طولانی (حدود ۱۵ سال) در معرض اشعههای عناصر خطرناک رادیواکتیو، آسیبهای جدی دید و بر اثر عوارض همین اشعهها، در چهارم ژوئیه ۱۹۳۴ به واسطه کم خونی مبتلا به سرطان شد و جان خود را از دست داد. جالب است بدانید کوری را اولین زنی میخوانند که مفتخر به دریافت جایزه فیزیک نوبل شده است.
ناجی خلبانان
فرانز ریشلت به «خیاط پرنده» شهرت داشت؛ خیاطی که از پایه گذاران چتر نجات امروزی به حساب میآید. چرا که این مرد فرانسوی، متولد اتریش و بسیار علاقهمند به طراحی چتر و چتربازی بوده است. ایده چترنجات درست زمانی برای ریشلت مطرح شد که هواپیما اختراع جدیدی محسوب میشد و زمانی که ریشلت روی طراحی خود کار میکرد، مکانیکِ چگونگی فرار خلبانان از هواپیمای آسیب دیده در حال بررسی و آزمایش و از موضوعات روز علم و فناوری بوده است. همین علاقه او موجب اختراع و پیشتازیاش در این زمینه شد. او که حرفه اصلیاش خیاطی بود، در وقت آزاد خود مشغول طراحی و چگونگی دوخت و دوز چتر نجات پرنده میشد. در نهایت توانست یک چتر خاص را طراحی کند که توسط شخص چترباز پوشیده و پس از پریدن از ارتفاع، چتر آن باز میشد. ریشلت برای تمرین و امتحان کردن ایدهاش از آدمکها استفاده میکرد. چندین بار هم به وسیله آدمک این چتر را از طبقه پنجم آپارتمان محل زندگیاش با موفقیت آزمایش کرد، ولی بیشتر تمایل داشت تا روی انسان واقعی این آزمایش را انجام دهد. سرانجام هم کار خود را کرد. در ۴ فوریه ۱۹۱۲، با پرش از برج ایفل، اختراع خود را آزمایش کرد. او به ماموران شهر پاریس دروغ گفته بود که تصمیم گرفته است از مدلی پلاستیکی به جای خود استفاده کند، ولی در زمان آزمایش، خودش چترنجات طراحی شده را پوشید. او چتر نجات را پوشید و خودش را پرت کرد، اما چتر به درستی عمل نکرد و از فاصله ۵۷ متری به زمین پرتاب شد. بعد از مرگ ریشلت بسیاری او را دانشمند دیوانه خطاب کردند، اما امروزه اهمیت اختراع فرانز ریشلت بر دانشمندان، خلبانها و علاقهمندان به پرش با چتر نجات پوشیده نیست.
پادشاه گلایدرها
لیلینتال پیشگام اختراعات هوانوردی است. میگویند برادران رایت برای تحقق رویای پروازشان از لیلینتالِ آلمانی و کارهایش الهام گرفته بودند. لیلینتال چندین گلایدر را با موفقیت طراحی کرد. او چندین پرواز موفق هم با گلایدرها داشته است. به همین دلیل لقب «پادشاه گلایدرها» را به او دادند. لیلینتال ساخت و آزمایش گلایدرها را در سال ۱۸۹۱ آغاز کرد. تپههایی را انتخاب میکرد که بشود از انباشت باد پشت تپه استفاده کرد و در هوا معلق ماند. لیلینتال خلاق، برای انجام پروازهایش، چندین تپه ساخت و جاهای مختلفی را برای پرواز امتحان کرد، تا اینکه در سال ۱۸۹۴ یک تپه مخروطی شکل مصنوعی در نزدیکی خانهاش در حدود ۶۰۰ کیلومتری شمال برلین ساخت و آن را «کوه پرواز» نامید. این تپه ۱۵ متر ارتفاع داشته و هنوز هم به عنوان یادبودی از لیلینتال سر جای خود ایستاده است و این قابلیت را داشت که او گلایدرهای خود را بدون توجه به جهت باد راه اندازی کند. آخرین جمله لیلینتال به برادرش این بوده است که: «باید از خود گذشتگی کنیم». انجام آزمایشهایی که کمتر کسی جرئت انجامش را دارد تا به بهترین نتیجه برسد، واقعا معنی دقیق ازخودگذشتگی است. او در ۹ آگوست سال ۱۸۹۶، مشغول انجام آزمایشهایی در تپه Rhinow بود که گلایدرش به سمت زمین منحرف شد و او فرصت کنترل گلایدر را پیدا نکرد. لیلینتال سرانجام از ارتفاع ۱۵ متری سقوط کرد و گردنش دچار شکستگی شد و ۳۶ ساعت بعد از دنیا رفت. جالب است بدانید این تپه که در سال ۱۹۳۲ به عنوان یادبودی برای لیلینتال به وجود آمده است، جنبه گردشگری پیدا کرده و زمینه آموزشهای او به پارک لیلینتال تبدیل شده است. در بالای تپه کرهای برنزی قرار گرفته که نام اوتو لیلینتال روی آن حک شده
است.
مرگ در اتومبیل بخار
او اتومبیل بخار استنلی را در سال ۱۸۹۶ اختراع کرد و در سال ۱۹۱۸ سعی داشت با سریع دور زدن مانعی را رد کند، اما به نابودی اش منجر شد. استنلی شرکتی با نام خود Stanley Motor Carriage Company تأسیس کرد و خط ماشینهای بخار را با نام Stanley Steemers راه انداخت. در ۱۳ جولای سال ۱۹۱۸ و زمانی که در حال امتحان کردن ماشین بخارش بود از مسیر منحرفشد و به سمت مزرعه حیوانات تغییر جهت داد و پس از برخورد به یک مانع چوبی از دنیا رفت.
بچه پولدار تایتانیکی
توماس اندروز مخترع محسوب نمیشود، چون طراح چندین کشتی بوده است. جالب است بدانید او کشتی آر ام اس تایتانیک را طراحی کرده بود. این تاجر و معمار بریتانیایی در هفتم فوریه سال ۱۸۷۳ در شهر کامبر ایرلند شمالی در خانوادهای مرفه به دنیا آمد که شاید به همین دلیل ایده طراحی کشتیهای لوکس را در سر میپرورانده است. در ۱۶ سالگی به عنوان کارآموز در شرکتی تخصصی که مدیریت آن را عمویش برعهده داشت، مشغول به کار شد. به همین دلیل تجربیات زیادی درباره طراحی کشتی به دست آورده بود. او یک ماه در کارگاه ساخت کابین کشتی و بیشتر از دو ماه را روی کشتی و ۱۸ ماه از دوره کارآموزیاش را در قسمت طراحی و نقشهکشی این شرکت گذراند. اندروز در سال ۱۹۰۱ پس از تلاشهای موثر در بخشهای مختلف شرکت به عضویت مؤسسه معماران نیروی دریایی درآمد. شاید زمانی که توماس اندروز کشتی لوکس تایتانیک را طراحی میکرد هرگز احتمال غرق شدن آن را نمیداد. در حالیکه در حادثه تایتانیک و پس از عملیات کمک رسانی به مردم او در نهایت بهتزدگی به اتاق فرست کلس رفت و به یک نقاشی خیره و سپس غرق شد. «حادثه بزرگ کشتی تایتانیک در ۱۴ آوریل سال ۱۹۱۲ اتفاق افتاد. تایتانیک در اقیانوس آتلانتیک شمالی دچار حادثه شد. وسعت این حادثه دریایی به قدری بود که آن را بزرگترین و مشهورترین حادثه دریایی اوایل قرن ۲۰ به خاطر دارند و هنوز نیز در یادها مانده است. روزنامه «نیویورک هرالد» روز بعد از حادثه در صفحه اول خود چنین تیتری را کار کرد: «از مجموع ۱۸۰۰ نفر سرنشین تایتانیک تنها ۶۷۵ نفر که عمدتا زن و کودک هستند نجات یافتند.» البته چندی بعد معلوم شد که آمار دقیق این بوده است: از ۲ هزار و ۲۲۳ نفر مسافر فقط ۷۰۶ نفر نجات یافتند و هزار و ۵۱۷ نفر غرق شدند».
قربانی خودروی ترکیبی
هنری در سال ۱۹۳۳ در یک خانواده آمریکایی - لهستانی به دنیا آمد؛ او مهندس حرفهای بود که در شرکت «مهندسی پیشرفته خودرو» با هدف معرفی خودروهایی ترکیبی که هم ساختار خودرویی داشته باشند و هم بتوانند به پرواز درآیند، کار میکرد. هنری و همکارش «هارولد بلیک» ساخت این خودروی ترکیبی را در سال ۱۹۷۳ به پایان رساندند که این مدل از ترکیب قسمت عقب هواپیمای «سسنا اسکایمستر» با خودروی «فورد پینتو» ساخته شده بود به این صورت که قسمت دُم این محصول قابلیت اتصال و جدا شدن از خودرو را داشت. سرانجام در طول یکی از آزمایشها در حالی که ماشین میان آسمان و زمین قرار داشت ناگهان بالها جدا میشوند و خودروی پرواز سقوط میکند. هنری و همکارش در طی این آزمایش دچار سانحه شدند و جان خود را از دست دادند.
در جست وجوی راز جوانی
این یکی نه مخترع است نه مکتشف، رویای بزرگی داشته که پایه و اساسش درست نبوده است. بوگدانوف اهل روسیه مخترعی که نویسنده کتابهای علمی، تخیلی و همزمان، یک پزشک، فیلسوف، اقتصاددان هم بود. نظریه جالبی که بوگدانوف داشت این بود که بتواند با عمل انتقال خون، جوانی را همیشگی کند و رویای اکسیر جوانی را تحقق بخشد. او موسسهای را به نام Institute For Haematology تأسیس کرد که در آن آزمایش خون در گونههای مختلفی روی افراد مبتلا به بیماری انجام میشد. او از سال ۱۹۲۴ عمل انتقال خون را آغاز کرد و آزمایشهایی را روی خودش انجام داد. پس از ۱۱ بار انتقال خون روی خودش، ادعا کرد که بینایی بهتری به دست آورده و نتیجه خوبی حاصل شده است. اما از آنجایی که روی خونهای اهدایی، آزمایشهای دقیقی انجام نمیشد، در سال ۱۹۲۸ بر اثر ابتلا به مالاریا و سل درگذشت.
طراح اولین چاپ پرسی
در زمان بولاک، طراحی دستگاه چاپی با سرعت بیشتر، انقلابی در صنعت چاپ به حساب میآمد. بولاک طراح نخستین ماشین چاپ پرسی بود.
ماشینی که او طراحی کرده بود از قطعات متحرک بسیار زیادی تشکیل شده بود. زمانی که مشغول نصب ماشین برای دفتر مرکزی روزنامه Philadelphia Public Ledger بود و تلاش میکرد که تسمه دستگاه را روی قرقره نصب کند، پایش لای دستگاه گیر کرد و خرد شد.
در عمل جراحی که در سال ۱۸۶۷ روی پایش انجام شد، قانقاریا گرفت و پایش قطع شد.
عشق پرواز
ژان دروزیر؛ پدر علوم هوانوردی، شیمیدان و معلم فیزیک فرانسوی بود. او علاقهمند به مبحث بالنهای هوایی بود و در سال ۱۷۸۳ اولین بالن حاوی هوای گرم را ساخت. در آن سال، ژان تمایل زیادی داشت که سوار بر بالنی که خودش ساخته بود شود و در اولین آزمایشش هم موفق بود. البته او پیش از آن چندین بار بالن را همراه با حیواناتی به هوا فرستاده بود، اما ژان امتحان کردن را ادامه داد و سرانجام تصمیم گرفت با بالن از انگلیس به فرانسه سفر هوایی داشته باشد که طی آن در ۱۵ جولای سال ۱۷۸۵ از ارتفاع ۱۵۰۰ پایی سقوط کرد و به همراه مسافرانش کشته شد.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/