سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

سلبریتی‌هایی که زندگی تلخ و بسیار سختی را تجربه کرده‌اند + تصاویر

با مطالعه بیوگرافی برخی سلبریتی‌ها به داستان‌های غم‌انگیز و تراژیکی از زندگی‌شان پی می‌بریم که می‌توان از آن‌ها برای ساخت فیلم‎‌های درام هالیوودی استفاده کرد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، برخی افراد به زندگی سلبریتی‌ها، شهرت و زیباییشان غبطه می‌خورند، اما اگر بدانند که برخی از آن‌ها پیش از شهرت، چه زندگی غم‌انگیزی را پشت سر گذاشته‌اند، شاید دیگر به زندگیشان غبطه نخورند.

ما مطمئن هستیم که هیچکس دوست ندارد جای «چارلیز ترون» باشد، کسی که مادرش در جلوی چشمانش به پدر ستمگرش شلیک کرده است یا «اپرا وینفری» که دایی و پسردایی خودش به او تجاوز کرده‌اند.

با خواندن بیوگرافی سلبریتی‌ها  به داستان‌های غم‌انگیز و تراژیکی پی می‌بریم که می‌توان از آن‌ها برای ساخت فیلم‎‌های درام هالیوودی استفاده کرد. باهم سرگذشت تعدادی از سلبریتی‌های مذکور را می‌خوانیم.


جیم کری

جیم کری، بازیگر آمریکایی-کانادایی، یکی از گرانترین کمدین‌های آمریکاست، اما دوران جوانی جیم به‌سادگی نگذشت. هنگامی که هنوز دوران مدرسه را می‌گذراند، خانواده‌اش دچار بحران شدید مالی شدند.

 هنگامی که پدرش، پِرسی، شغلش را ترک کرد و شغل جدیدی را در کارخانه تولید چرخ شروع کرد، وضعیت مالی به گونه‌ای بود که کل خانواده برای تامین نیازهایشان مجبور به کار بودند. جیم، برادرش و خواهرش، برای امرار معاش، زمین را تی می‌کشیدند و توالت می‌شستند. همین مسائل باعث شد که جیم کری در آن سن، تبدیل به کودکی خجالتی شود.

هنگامی که والدین جیم تصمیم به ترک شغلشان گرفتند، همگی آن‌ها مجبور به زندگی در یک کاروان شدند. پس از مدتی نیز پدر جیم، شغلی در برلینگتون پیدا کرد و همگی به مدت ۸ سال در آنجا زندگی کردند.

در همان زمان، پزشکان تشخیص دادند که مادر جیم به نوعی اختلال روانی مبتلاست؛ نوعی بیماری عصبی به‌نام «هیپو کندریا» که در آن شخص، تصور می‌کند که بیمار است، درصورتی که اینگونه نیست (توهم بیماری دارد).

هنگامی که جیم، ۱۵ ساله بود، پدرش او را به یک کلاب کمدی به‌نام یوک یوک در تورتنتو برد، اما اولین برنامه جیم به شکست بزرگی تبدیل شد و تماشاچیان به‌هیچ عنوان از آن استقبال نکردند.

او دو سال بعد، باز هم برای نشان دادن استعدادش تلاش کرد. اینبار او موفق شد. کم‌کم کار او در اجرای استندآپ کمدی رونق گرفت و او راهش را به سمت سینما و تلویزیون باز کرد.


دمی مور

پدر دمی مور، پیش از تولد این ستاره هالیوودی، مادرش را ترک کرد. هنگامی که مور، ۳ ماهه بود، مادرش با شخصی به‌نام «دن گوینز» ازدواج کرد؛ ناپدری مور، فروشنده تبلیغات روزنامه‌ای بود و مرتبا شغلش را عوض می‌کرد و بالاخره تمامی پولش را نیز در قمار از دست داد.

درنتیجه، خانواده آن‌ها همیشه مجبور به نقل‌مکان بود. البته این نکته را هم باید ذکر کرد که هم مادر دمی مور و هم ناپدری او، به مشروبات الکلی اعتیاد داشتند.

علاوه بر این، دمی مور در کودکی، دندانش را ارتدونسی کرده بود و چشم‌هایش نیز چپ بود، بنابراین مجبور بود که عینک بزرگی به چشم بزند و هم‌کلاسی‌هایش همیشه او را مسخره و آزار و اذیت می‌کردند. خوشبختانه مادر دمی توانست پول کافی برای جراحی او و حل کردن مشکل چشمش پس‌انداز کند.

پس از تولد برادر کوچک دمی، زندگی او غیرقابل تحمل شد. او اغلب از منزل فرار می‌کرد. هنگامی که ۱۵ ساله بود، والدینش از یکدیگر طلاق گرفتند و دو سال بعد، ناپدری‌اش خودکشی کرد.

دمی در ۱۶ سالگی، خانه را برای همیشه ترک کرد و در ۱۷ سالگی، عاشق موزیسین معروف راک، فردی مور، شد. فردی، همسر و دو فرزندش را ترک کرد و با دمی ازدواج کرد. فردی کسی بود که شرایط ورود دمی به هالیوود و ستاره شدنش را فراهم کرد.

در تمام این سال‌ها مادر دمی با اعتیادش به الکل مبارزه می‌کرد، اما موفق نمی‌شد. او بار‌ها به‌دلیل رانندگی درحین مستی دستگیر شد. این اتفاقات زمانی روی داد که دمی به بازیگر مشهوری تبدیل شده بود. نهایتا مادر دمی به بیماری سرطان مبتلا شد و چند ماه بعد درگذشت.


چارلیز ترون

چارلیز ترون ۴۳ ساله، یکی از معروف‌ترین و زیباترین بازیگران زن هالیوود است که برنده جوایز اسکار و گلدن‌گلاب نیز شده است، اما وقتی به چهره‌اش نگاه کنید، به‌هیچ عنوان نمی‌توانید حدس بزنید که در جوانی چه سرگذشت دردناکی داشت.

پدر چارلیز، فردی الکلی بود و اغلب مادرش را کتک می‌زد و هنگامی که چارلیز، ۱۵ ساله بود، روزی پدرش در میانه همین دعواها، با تفنگش شروع به شلیک هوایی کرد و چارلیز و مادرش را تهدید کرد. تااینکه کاسه صبر مادر چارلیز لبریز شد، تفنگ شوهرش را از او گرفت و به او شلیک کرد. این کار او در دادگاه، دفاع از خود تشخیص داده شد و حکمی برایش صادر نشد.

چارلیز در ۱۵ سالگی، برنده یکی از مسابقات مدلینگ شد و قراردادی یک‌ساله با یک آژانس مدلینگ بست و به دور اروپا سفر کرد. سپس او وارد دانشگاه رقص شد، زیرا قصد داشت که رقصنده باله شود، اما در ۱۹ سالگی، جراحت زانو باعث شد که مجبور شود برای همیشه، این حرفه را کنار بگذارد.

پس از آن، چارلیز به لس‌آنجلس رفت. او در آنجا کسی را نمی‌شناخت و تا ماه‌ها در هتلی ارزان‌قیمت زندگی می‌کرد و تقریبا همیشه گرسنه بود، زیرا پول کافی برای خرید غذا نداشت.

سپس چارلیز در سال ۱۹۹۵ برای نقد کردن چکی به مبلغ ۵۰۰ دلار که مادرش برای او فرستاده بود، به بانک رفت. هنگامی که کارمند بانک، کارش را راه نینداخت، چنان داد و فریادی به‌پا کرد که اگر در صحنه فیلمبرداری این کار را می‌کرد، یک اسکار دیگر نیز به او تعلق می‌گرفت.

در همان حین، «جان کرازبی»، تهیه‌کننده هالیوود، او را دید و استعدادش را کشف کرد. کرازبی به او کمک کرد که وارد مدرسه بازیگری شود و ۳ سال بعد، چارلیز در فیلمی بازی کرد که او را در کل جهان تبدیل به ستاره‌ای سینمایی کرد (فیلم سینمایی «وکیل مدافع شیطان با بازی کیانو ریوز و آل‌پاچینو).


مایکل داگلاس

مایکل داگلاس، بازیگر و تهیه‌کننده معروف آمریکایی نیز رنج زیادی در زندگی‌اش تحمل کرده است؛ هم رنج جسمی و هم روحی. در سال ۱۹۸۰، حادثه‌ای که در پیست اسکی برای مایکل روی داد، باعث شد که او به‌دلیل طول کشیدن دوره درمان، به مدت ۳ سال از شغلش دور بماند.

داگلاس و همسرش، کاترین زتاجونز، در بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ دچار مشکل عجیبی شدند. شخصی به‌نام «داونت نایت» که عاشق داگلاس بود، برای کاترین، نامه‌های تهدیدآمیز می‌فرستاد و مدام آن‌ها را تعقیب می‌کرد. کاترین در دادگاه گفت که با محتوای نامه‌ها کاملا شوکه شده، تاحدی که دچار بحران روحی شده است.

در سال ۲۰۱۰، دادگاه نیویورک، پسر مایکل از ازدواج اولش، کامرون داگلاس، را به‌دلیل فروش مواد مخدر به ۵ سال زندان محکوم کرد.

در همان سال، مایکل دچار بیماری سرطان گلو شد. خود او می‌گوید که دلیل این بیماری، استرس، مصرف مشروبات الکلی و سیگار است. خوشبختانه مایکل در کمتر از یک سال درمان شد.

در سال ۲۰۱۳، مایکل اعلام کرد که قصد دارد از همسرش، کاترین، که بیش از ۱۳ سال باهم زندگی کردند، طلاق بگیرد. طبق گفته مایکل، او بخاطر بیماری اختلال دوقطبی کاترین که در سال ۲۰۱۱ به آن مبتلا شده بود، دچار افسردگی شده و قصد طلاق داشت، اما نهایتا این دو بازیگر به زندگی خود ادامه دادند.


اپرا وینفری

اپرا وینفری، بازیگر، تهیه‌کننده، مجری تلویزیونی و شخصیت معروف آمریکایی را می‌توان یکی از تاثیرگذارترین سلبریتی‌های دنیا دانست. او اولین زن سیاهپوستی است که میلیاردر شد، اما کودکی اپرا همچون یک فیلم سینمایی بسیار ناراحت‌کننده و ترسناک است. مادر اپرا خدمتکار منزل بود و وقتی برای بزرگ کردن دخترش نداشت.

به‌همین دلیل او ۶ سال اول زندگی‌اش را با مادربزرگش گذراند. سپس مادرش او را پس گرفت و باهم به میلواکی نقل‌مکان کردند. هنگامی که اپرا ۹ ساله بود، دایی، پسردایی و دوست دایی‌اش به او تعرض جنسی کردند. او در ۱۴ سالگی به‌دلیل مشکلاتی که با مادرش داشت، از خانه فرار کرد.

سپس حامله شد و نوزادی نارس به‌دنیا آورد که کمی بعد فوت کرد. پس از آن، مادر اپرا، او را به منزل پدرش فرستاد. پدر اپرا، خرج تحصیل او را پرداخت و اپرا در ۱۷ سالگی، در یک مسابقه سخنوری برنده شد و به دانشگاه ایالتی تنسی رفت و تحصیلات خود را در رشته ارتباطات ادامه داد. در همان زمان، او گزارشگر شبکه CBS شد و کارش به‌عنوان معروف‌ترین مجری تلویزیون آغاز شد.


وودی هارلسون

وودی هارلسون، بازیگر معروف آمریکایی، در خانواده‌ای فقیر به‌دنیا آمد و تنها منبع درآمد خانواده، حقوق مادر بود که به‌عنوان منشی کار می‌کرد. هنگامی که وودی، تنها ۳ سال داشت، والدینش ازهم طلاق گرفتند و چهار سال بعد، پدر وودی، چارلز هارلسون، بخاطر قتل به زندان محکوم شد.

هنگامی که پدر وودی از زندان آزاد شد، دوباره دست به کار‌های غیرقانونی ازجمله خریدوفروش مواد مخدر زد. سرانجام در سال ۱۹۷۹، هنگامی که وودی، ۱۸ ساله بود، پدرش دستگیر شد و اینبار به جرم قتل یک قاضی به حبس ابد محکوم شد.

اوایل، وودی ارتباط چندانی با پدرش نداشت، اما سال‌ها بعد برای ملاقاتش به زندان می‌رفت. در سال ۲۰۰۷، جسم بیجان چارلز در زندان پیدا شد، درحالیکه هیچ نشانه‌ای از قتل و اعمال خشونت در سلول وجود نداشت.


جک نیکلسون

کودکی و جوانی جک نیکلسون، یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینمایی هالیوود، بسیار معمولی بود. او به موسیقی جاز و گرامافون علاقه داشت. جک در جوانی، در استودیوی MGM کار کرد و در همانجا بود که موردتوجه «جو پاسترناک»، تهیه‌کننده هالیوودی قرار گرفت؛ کسی که باعث شد که جک بازیگر شود.

اما داستان اصلی زندگی او از سال ۱۹۷۴ آغاز شد؛ زمانی که جک، ۳۷ ساله و بازیگری مشهور بود. او در آن سال به راز بزرگی پی برد که کاملا او را شوکه کرد. یکی از روزنامه‌نگاران روزنامه «تایم»، توانست اطلاعاتی را پیدا کند که سال‌ها از جک مخفی نگاه داشته شده بود. او حقیقت را به جک گفت.

حقیقت این بود که «خواهر بزرگتر جک، جون، درواقع مادرش بود». خواهر دیگر جک، لورین، حرف‌های روزنامه‌نگار را تایید کرد، اما او نیز مانند سایر اعضای خانواده، نمی‌دانست که پدر جک چه کسی است.

موضوع از این قرار بود که جون، وقتی ۱۶ ساله بود، جک را به‌دنیا آورد و بخاطر اینکه آبرویش نزد سایرین نرود و شانس ادامه زندگی معمولی‌اش را نیز از دست ندهد، والدین او تصمیم گرفتند که پسرش را به‌عنوان فرزند خودشان بزرگ کنند؛ بنابراین کسانی که جک به‌مدت ۳۷ سال فکر می‌کرد والدینش هستند، درواقع ازنظر بیولوژیکی، پدربزرگ و مادربزرگش بودند، اما مادر واقعی جک و پدربزرگ و مادربزرگش تا سال ۱۹۶۴ از دنیا رفتند و در آن زمان، کسی که اطلاعاتی از این قضیه داشته باشد، زنده نماند و این داستان همچون یک معما باقی ماند.


سخن آخر

افراد موفق زیادی در دنیا وجود دارند که تعداد زیادی از آن‌ها زندگی سخت و عجیب‌وغریبی را پشت‌سر گذاشته‌اند. بسیاری از آن‌ها اتفاقات وحشتناکی را در زندگی تجربه کرده‌اند و آسیب‌های جسمی و روحی زیادی را متحمل شده‌اند، بنابراین اگر شخص موفقی را حتی در سطح جهانی می‌بینیم، بهتر است که پیش از غبطه خوردن به زندگی‌اش، کمی داستانش را مطالعه کنیم؛ شاید برای رسیدن به این حجم از موفقیت، دوران بسیار سختی را تحمل کرده است.

ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنیم، زیرا چیز‌های زیادی هست که ما نمی‌دانیم.

منبع: برترین ها

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲۵
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۱۰:۰۵ ۲۵ مهر ۱۳۹۸
این اتفاقها همه مشیت خداونده وگرنه میلیونها نفر هستن با فقر دست و پنجه نرم میکنن و تا اخر عمر به همین منوال زندگی میکنن. خدایا مثل همیشه هوای ما رو هم داشته باش
سعید
۲۰:۳۶ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
لطفا از فوتبالیست هایی که دوران کودکی سختی رو گذروندن هم مطلب بزارین
ناشناس
۱۹:۴۵ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
یکی شون با من درد دل میکرد .میگفت از داخل داعونم
بعد از اینکه سالیانی پرستار بود .حالا در ماشین اش زندگی میکرد .اصلا زیر بار منت نمیروند .ترجیح میدهند .در ماشین بخوابند ولی خونه بچه هایشون نروند .ادم های خاصی هستند
ناشناس
۱۹:۴۱ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
برای چی اینجور شدن؟
ناشناس
۱۷:۵۱ ۲۶ مهر ۱۳۹۸
خدا داند
ناشناس
۱۹:۳۷ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
متاسفانه اینجا وقتی سر حرف را باهات باز میکنند .اصلا باورت نمیشه که چقدر گذشته داعونی دارند .اصلا ظاهرشون نشان نمیده .زجر کشیده هستند .از زتدگی هر کدام میشه گریه دار ترین فیلم هندی را ساخت .وحشتناک زندگی میکنند ولی به رو نمیاورند .با سیلی صورت خود را سرخ کرده اند .
ناشناس
۱۵:۲۹ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
البته اينا كساني بودند كه براي فرار از فقر خودشون رو به استكبار فروختند
ساناز
۱۴:۴۶ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
لطفا بیشتر از این خبرا بذارید تا درس عبرت بگیرن بعضی ها
ناشناس
۱۴:۴۵ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
بسیااااااااااااار عالی بود دمتون گرم
حسین
۱۴:۲۳ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
یعنی بازیگر شدن در هالیوود که مسولش همون یهودی ها هستن سعادت توی این دنیا است؟ واقعا پیامبران و امامان ما کارهای کنونی اینها رو تایید میکنن؟ اگه قت کنی میفهمید که بیشتر اینها مشکل خانواده دارن یا کلا معلوم نیست پدرشون چیه...پس چرا هالیوود دونبال اینکه خانواده رو از جوامع حذف کنه و بیشتر رو فرد گرایی تمرکز داره.....یا علی
ناشناس
۲۰:۰۱ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
میشه از اینجا بری بیرون ؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس
۱۳:۵۰ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
داستان اینا ساختگیه.
ناشناس
۲۰:۰۰ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
الآن تو اینجا چیکار میکنی ؟؟؟؟؟
ناشناس
۱۲:۴۵ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
جکی چان
ناشناس
۱۲:۰۰ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
یک بار هم وقت کردید از نوابغ علمای ایرانی زندگینامه مختصری تهیه کنید. ما کم دانشمند نداریم علمایی مثل علامه نراقی علامه امینی علامه مجلسی شیخ ابوالحسن اصفهانی و... درد و رنج واقعی رو اینها در راه خدا کشیدن.
ناشناس
۱۳:۵۱ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
اخه اینا تو رسانه هستن. کار راحتیه
مرتضی حیدری
۱۱:۳۳ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
به نام خدا : کاش از سلبریتی های خودمون هم چیزهایی می نوشتید بیچاره ها هیچ وقت کمبود دیده شدنشون بر طرف نمیشه خخخخخخ
ناشناس
۱۱:۲۹ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
هیچ کدومشون دانشمند نشدن سلبریتی شدن که اکثرا زندگی های پوچی دارند چه در فقر چه در ثروت باور نداریدلطفا در مورد زندگی علما و دانشمندامی که به بشریت خدمت کردند رو بزارید نه این هالیوودی ها
ناشناس
۱۰:۳۵ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
از بهترین متون راجع موفقیت که میشه خوند
عااالی بود
خبرنگاران جوان
از این ها بیشتر بزار
ناشناس
۱۰:۱۵ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
افرین به اراده انها.که الان انسان های موفقی شده اند
ناشناس
۱۰:۰۹ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
بهتره قدر نعمت های خداوند رو بیشتر بدونیم...
ناشناس
۰۹:۱۷ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
طبیعی است که الان وقت عقده گشایی اینهاست
ناشناس
۰۹:۵۴ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
چطور از این سوژه سوزناک به همچین نتیجه ای رسیدی؟!!
ناشناس
۱۰:۳۶ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
اصولا باید نتیجه میگرفتی که بعد از تحمل سختی بسیار راحتی پیش میاد
و ان مع العسر یسرا
اصلاح کن خودتو
ناشناس
۱۰:۴۵ ۲۴ مهر ۱۳۹۸
شما مشکل داری چون از موفقیت دیگران اندوه میخوری