بیشتربخوانید: آشنایی با یکی از خونسردترین قاتلان زنجیرهای تاریخ + عکس
«فوقالعاده شرور، به طرز وحشتناکی شیطانی و پست» یا (Extremely Wicked, Shockingly Evil and Vile) نام فیلمی در ژانر زندگینامه و جنایی، محصول سال ۲۰۱۹ ایالات متحده آمریکا و به کارگردانی «جو برلینگر» است.
داستان این فیلم درمورد زندگی «تئودور رابرت باندی» یک قاتل زنجیرهای مخوف است که در دهه ۷۰ میلادی باعث رعب و وحشت فراوان بین مردم شده بود. فیلم از نقطه نظر «الیزابت کندال»، دوست دختر سابق تد باندی، دنبال میشود و براساس خاطرات کندال «شاهزاده فانتوم: زندگی من با تد باندی» به رشته تحریر درآمده است. بین قاتلان زنجیرهای آمریکایی، نام تد باندی بهخاطر تعداد قتلهای متعدد و خصومتی که نسبت به زنان داشت، بسیار برجسته است. این قاتل بیرحم که معمولا به دختران و زنان ۱۲ تا ۳۰ ساله حمله میکرد، علاوهبر شکنجه آنان، قربانیانش را نیز به قتل میرساند و حتی در مواردی بعد از مرگ نیز به اجساد این دختران بختبرگشته تعرض میکرد و قسمتی از بدن آنها را بهعنوان یادگاری برای خود برمیداشت. البته این جنایتها تنها دلیل معروفشدن باندی نیست؛ در زمانی که باندی بهعنوان مجرم دستگیر شد، رسانههای آمریکایی بهشدت اخبار این قاتل مخوف را بازتاب دادند و حتی برای اولینبار دادگاههای باندی از رسانهملی پخش شد و مانند یک شوی محبوب، جزء برنامههای پر بیننده زمان خود شد! این نمایش سرگرمکننده بهقدری روی مردم عام تاثیر گذاشته بود که مردم و بهخصوص دختران جوان را به دادگاه این قاتل بیرحم کشاند... وقتی از این دختران درمورد دلیل حضورشان در دادگاه سوال میشد، همگی دلیل را جذابیت قاتل عنوان میکردند و میگفتند نمیتوانند باور کنند او قاتل است!
در فیلم فوقالعاده شرور... مخاطب در این فیلم قرار است داستان را از چشم الیزابت ببیند، ولی فیلم درمورد اطلاعات الیزابت صادق نیست و سعی دارد اینطور نشان دهد باندی یک زندگی کاملا رمانتیک و آرام را برای الیزابت ساخته بود و این زن تا دستگیری باندی اصلا رفتار خشونتآمیزی از باندی ندیده است که خب این مطلب با توجه به مصاحبهها و گفتههای خود الیزابت در زندگینامهاش، دروغ محض است. در فوقالعاده شرور... مخاطب دوباره با تصویر کلیشهای قاتل مهربان و خانوادهدوست روبهرو میشود و بههیچوجه آن روی سیاه این قاتل را که بهخاطرش اسمی به این مفصلی روی فیلم گذاشته شده را نمیبیند. باندی فیلم فوقالعاده شرور... با بازی هنرپیشه فیلمهای رمانتیک و موزیکال «زک افرون»، با آن چشمهای آبی آسمانی، بههیچوجه شباهتی به باندی قاتل، با آن صورت مرموز و بیرحم ندارد و حتی در بازی هم نمیتواند پیچیدگی شخصیت این موجود مخوف را نشان دهد. درحقیقت باندی فیلم فوقالعاده شرور... نه پیچیده و جذاب است و نه حتی شرور!
شاید تنها نقطه مثبت فیلم، بازی باورپذیر و خونسرد «کایا اسکودلاریو» در نقش «کارول آن» دوستدختر آخر باندی باشد که در روند دادگاه و با علم به اینکه باندی گناهکار است با او ازدواج میکند تا به او در روند دادگاه کمککرده باشد. این شخصیت که در دنیای واقعی بهخاطر این رابطه به آرزوی دیرینهاش -که نویسنده جناییشدن و مورد توجه قرار گرفتن است- میرسد؛ همواره جزء نقاط تاریک پرونده باندی و همکاری با این قاتل شرور محسوب میشود.
درنهایت میتوان گفت در فیلم فوقالعاده شرور... کارگردان بهقصد یا عمد تصویر باندی را به دروغگویی پیشپا افتاده تبدیل کرده است، حال آنکه در دنیای واقعی باندی یک بازیگر بهتماممعنا بود و حتی یکروز قبل از اعدامش هم در مصاحبه با دکتر «جیمز دابسون» که روانشناسی مقید به اعتقادات مسیحی بود، سعی داشت تصویر خود را برای مردمی که اخبارش را دنبال میکنند بهعنوان یک شخصیت عادی از خانوادهای مذهبی و ساده نشان دهد که بهخاطر غرقشدن در دنیای فیلمهای پورن به این روز درآمده، ولی در واقعیت، آن تصویری که باندی از خانواده مذهبی و سادهدل خود نشان میدهد یک دروغ محض بود و جرقه این خشونتها در باندی دقیقا بعد از فهمیدن هویت واقعیاش شعلهور شد، نه طبق ادعایش تنها بهخاطر فیلمهای غیراخلاقی. طبق مصاحبههای آشنایان باندی، او در ۲۳ سالگی میفهمد کسی که او را بهعنوان خواهر بزرگ کرده درواقع مادر اوست و درنهایت هم معلوم نشد که بین پدربزرگش، فروشندهای دورهگرد و یک ملوان، پدر اصلیاش چهکسی است! شاید مساله بحران هویت، مهمترین بخش از زندگی این قاتل سریالی باشد که در فیلم فوقالعاده شرور... حتی در حد یک اشاره کوچک هم به آن توجهی نمیشود. البته با توجه به اینکه در آمریکا و کشورهای غربی، آمار حرامزادگی و کودکان با هویت نامشخص پدر بالا است، شاید این انتخاب و حذف این بخش از زندگی باندی، عاقلانهترین کار بوده باشد.
در «فوقالعاده شرور» استفاده از «جیم پارسونز» در نقش «لری سیمپسون»، بهعنوان دادستان خستگیناپذیر پرونده باندی که این قاتل نابکار را درنهایت به دام میاندازد، قابلتامل است، مخصوصا که جیم پارسونز بهعنوان بازیگری که بهنوعی نماد همجنسبازی است، شناخته میشود و چهره او پیش از این بهعنوان یک ستاره کمدی همجنسباز بین عام مردم شناخته میشد.
«از جهنم» یا (from hell) نام فیلمی در ژانر جنایی، ترسناک و معمایی است، محصول سال ۲۰۰۱ ایالات متحده آمریکا به کارگردانی برادران «هیوز».
داستان فیلم در سال ۱۸۸۸ اتفاق میافتد. آن زمانی که قاتلی بیرحم و خونسرد با نام مستعار «جک سلاخ یا قاتل»، در شرق لندن دست به قتل سریالی زنان بدکاره خیابانی میزند و جسد آنها را بعد از درآوردن بعضی از اندامهای داخلی بدنشان در نقاطی که از قبل برای خود مشخص کرده است، رها میکند. فردریک اَبِرلاین (جانی دپ)، یکی از کارآگاههای پلیس، مأمور پیگیری پرونده میشود. در ابتدا گمان میرود قاتل یا قاتلان از خلافکاران و باجگیرانی هستند که از فاحشهها اخاذی میکنند، اما اَبرلاین در پیگیری قتلها به برخی از مسائل مربوط به شاهزاده ادوارد، وارث تاج و تخت انگلستان، لژهای فراماسونری، ملکه ویکتوریا و... برخورد میکند.
فیلم از جهنم، روی یکی از مرموزترین قاتلان سریالی غربی دست گذاشته و با توجه به اینکه هویت واقعی جک قاتل هرگز شناسایی نشد، در وهله اول این فیلم اطلاعات منطقی را به مخاطب خود میدهد. در این فیلم مخاطب طبق اسناد میبیند که این قاتل شرور با آناتومی بدن انسان بسیار آشنایی دارد، این یعنی مطمئنا قاتل یا پزشک بوده یا قصابی زبردست. در مرحله بعد داستان طوری جلو میرود که انگار قاتل از بین مردم کوچه و بازار نیست و برعکس، عضو فرقهای سری است که افراد سرشناس جامعه در آن وارد میشوند و... تمامی این اطلاعات با واقعیت ماجرا تطبیق میکند مخصوصا که در همان زمان هم بین متهمان اصلی این پرونده، دو پزشک فراماسونر هم وجود داشتند. اما این تنها ظاهر ماجرای فیلم از جهنم است. درواقع فیلم با آمیختن راست و دروغ موفق شده تصویری مغشوش، اما قابل قبول، برای مخاطب عام بهوجود بیاورد.
در فیلم از جهنم، مخاطب از همان ابتدا با انبوهی از نمادهای فراماسونری روبهرو میشود و در روند داستان هم میبیند که در انگلستان آن زمان، بیشتر افراد رده بالا و از جمله خود قاتل، عضو فرقه فراماسونری بودهاند، اما تنها چیزی که فیلم از این فرقه مخوف به مخاطب نشان میدهد، عدهای مرد اتوکشیده است که در مراسم مختلف دورهم جمع شدهاند و حتی روحشان هم از اینکه یکی از همتیمیهایشان دست به چنین جنایتی زده، بیخبر است! در فیلم، علاوهبر اعضای مصنوعی فرقه فراماسونری، مخاطب ملکه انگلستان را میبیند که هیچ گونه آشناییای با این فرقه ندارد و آن را آیینی هولناک میداند!
طبق طبقهبندی هرم فراماسونری، ملکه انگلستان همیشه در راس هرم قرار دارد، ولی در فیلم از جهنم، ماجرا برعکس است و اینبار ملکه از همه جا بیخبر بهجای راس، بین گوسفندان ته هرم قرار گرفته است!
در فیلم از جهنم علاوهبر اغراق در انکار حقیقت، طرفداری و جانبداری بسیاری نسبت به یهودیان صورت گرفته است و این مساله بارها در صحنههای مختلف تکرار میشود.
با الهام از جک قاتل، فیلمها و اخیرا سریالهایی مانند روانشناسان، خیابان ریپر و... ساخته شده است و این مساله نشان میدهد هنوز هم این قاتل بیرحم، ناشناخته و مرموز میتواند منبعی باشد برای تهیهکنندگان غربی که با الهام از داستان زندگیاش نظر مخاطب عام را جلب کنند و پولهای خوب به جیب بزنند.
درمجموع فیلم از جهنم با وجود اینکه امید میرفت از نظر هنری هم بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد، اما تنها توانست در گیشه فروش قابل قبولی داشته باشد که خب با توجه به بودجه ۳۵ میلیون دلاریاش، فروش ۷۴ میلیونی، رقمی بود که تهیهکنندگان این فیلم را راضی کرد.
زودیاک» یا (Zodiac) نام فیلمی در ژانر معمایی، جنایی و مهیج، محصول سال ۲۰۰۷ ایالات متحده آمریکا و به کارگردانی «دیوید فینچر» که براساس کتابی با همین نام به قلم «رابرت گریاسمیت» ساخته شده است.
داستان فیلم زودیاک درمورد قاتل زنجیرهای است که خود را از طریق نامههایی که به روزنامهها فرستاد با نام مستعار «زودیاک» معرفی کرد.
ماجرای فیلم در چهارم ژوئیه ۱۹۶۸ شروع میشود که در این تاریخ مردی ناشناس با اسلحهای در والیو کالیفرنیا به «دارلین فرین» و «مایک مژو» حمله میکند. در این حمله مسلحانه دارلین کشته میشود، ولی مژو زنده میماند.
یک ماه بعد، روزنامه سانفرانسیسکو کرونیکل، نامهای رمزدار از طرف قاتل دریافت میکند که در آن خودش را زودیاک نامیده و پلیس را سرزنش کرده است. «پاول ایوری» و همکار روزنامهنگارش «رابرت گری» با سماجت موفق میشوند رمز قسمتی از نامه زودیاک را به کمک مردم بشکنند، ولی به اطلاعات خاصی دست پیدا نمیکنند. از طرف دیگر این قاتل در سپتامبر، به دو دانشجوی حقوق به نام «برایان هارتنل» و «سیسیلیا شپرد» در ناپا حمله میکند و اینبار هم مانند دفعه قبل پسر زنده میماند و دختر کشته میشود.
ماجرای این حملات و اخبارش ادامه پیدا میکند تا اینکه پلیس در سال ۱۹۷۱ از مظنونی به نام «آرتور لی الن» بازجویی میکند. اگرچه شواهد کلی او را گناهکار نشان میدهند، ولی، چون شواهد فیزیکی مثل اثر انگشت و نمونه دستخط مستند نبودند، لی آزاد میشود.
در این میان گری اسمیت به تحقیقاتش ادامه میدهد و تصمیم میگیرد کتابی درباره زودیاک بنویسد. هشت سال بعد، گری اسمیت کتابش را منتشر میکند و مژو قربانی اولین حمله، تصویر الن را بهعنوان قاتل شناسایی میکند، ولی پیش از انجام کارهای قانونی و دستگیری، لی در اثر سکته قلبی میمیرد...
دیوید فینچر در فیلم زودیاک هم مانند دیگر آثار خود بهدنبال موضوعی معمایی رفته است، ولی اینبار معما با وجود اینکه در فیلم حل میشود، در دنیای واقعی بیپاسخ میماند. درحقیقت هرگز سند و مدرک موثقی برای اثبات جرم الن لی و دیگر مظنونان پرونده پیدا نشد.
قتلهای منسوب بهزودیاک برخلاف ادعای خود قاتل مبنیبر تعداد بالاتر قربانیان، پنج نفر بیشتر نیستند و این در مقایسه با تعداد قربانیان دیگر قاتلان سریالی آمریکایی، تعداد بالایی نیست، ولی زودیاک بهخاطر نامههای اسرارآمیز، عدم شناساییاش توسط پلیس و همچنین حمایت محسوس رسانهها، بهشدت مورد توجه مردم عادی قرار گرفت و این وسواس تا جایی پیش رفت که کتابهای بسیاری درمورد این قاتل نوشته شد و سود زیادی را به جیب ناشران سرازیر کرد. تاثیر رسانهها در ایجاد رعب و وحشت نسبت به این قاتل سریالی تا جایی پیش رفت که هنوز هم با وجود گذشت بیشتر از نیمقرن تماسهایی مبنیبر شناسایی این قاتل با پلیس آمریکا گرفته میشود و حتی برخی با ادعای اینکه زودیاک، پدر یا یکی از آشنایان و دوستانشان بوده، هر چند وقت یکبار خبرساز میشوند!
در فیلم زودیاک، کارگردان میخواهد یکبار و برای همیشه این پرونده را با توجه به ادعاهای گری اسمیت و شهادت مژو ببندد، ولی در دنیای واقعی این ادعاها با توجه به غلط از آب در آمدن تستهای دیانای، بینتیجه ماند و از این رو زودیاک همچنان جزء معماهای حل نشده در آمریکا که طرفداران بسیاری دارد، باقیمانده است.
فیلم زودیاک با وجود نقدهای مثبتی که درموردش نوشته شد، در گیشه با توجه به بودجه ۶۵ میلیون دلاریاش تنها ۸۵ میلیون فروخت و درمورد جوایز بینالمللی هم توفیقی بهدست نیاورد و دست سازندگانش را خالی گذاشت.
«کشتار با اره برقی در تگزاس» یا The Texas Chain Saw Massacre)) نام فیلمی در ژانر ترسناک و اسلشر، محصول سال ۱۹۷۴ ایالات متحده آمریکا و به کارگردانی و تهیهکنندگی «توبی هوپر» است.
داستان فیلم از آنجایی شروع میشود که پنج جوان بهدنبال قبر پدربزرگشان که بنابهدلایلی مکانش مشخص نیست، هستند و در مسیر تگزاس راه را گم میکنند. این جوانان در یکی از جادههای فرعی، مردی با رفتاری عجیب و غریب را سوار اتومبیلشان میکنند و بعد از دیدن رفتارهای خشن، او را از ماشین بیرون میکنند که این تازه شروع ماجراست؛ چراکه اعضای گروه در توقفی که در مسیر دارند، دانهدانه به دام یک خانواده آدم خوار تگزاسی که در منطقهای دورافتاده در آن حوالی منزل دارند، میافتند...
فیلم کشتار با ارهبرقی... در دههای ساخته شد که ژانر وحشت بهشدت مورد توجه قرار گرفته بود. درواقع میتوان از دهه ۷۰ میلادی بهعنوان دهه شکوفایی ژانر وحشت و سالهایی که آثار مختلف با درونمایههای متفاوت در قالب این ژانر ساخته شد، یاد کرد.
فیلم کشتار با ارهبرقی... هم در زمره این آثار قرار میگیرد. البته این فیلم در مقابل فیلمهای عمیق دیگر ژانر وحشت در دهه ۷۰، امتیاز قابل توجهی نمیگیرد و تنها چیزی که باعث میشود کشتار با ارهبرقی... بسیار مورد توجه مخاطب عام قرار گیرد، خشونت بیش از حد و اقتباسش از قاتلی سریالی به نام «اد گین» بود که در دنیای واقعی، جنایتهایش زبانزد بود.
در زمان انتشار فیلم، گفته میشد داستان آن واقعی است تا طرفداران بیشتری را جذب کند، ولی این تبلیغات کاملا دروغ بود و داستان فیلم کاملا ساختگی و تخیلی بود و فقط این گفته که شخصیت «صورتچرمی»، نقش منفی اصلی با الهام از قاتل زنجیرهای آمریکایی بهنام اد گین ساخته شده است، واقعیت داشت.
بازیگران در فیلم کشتار با ارهبرقی... بازیهای کاملا آماتوری دارند و شاید انتخاب این بازیگران و این نوع بازی گرفتن از آنها بهخاطر این مساله باشد که مخاطب در فیلم بیشتر روی خشونتها تمرکز کند و بتواند خودش را جای این جوانان مثلا بدشانس، بگذارد تا بیشتر بترسد.
طبق روند فیلمنامه، این پنج جوان با وجود دیدن هزار و یک نشانه مرموز و ترسناک، شستشان خبردار نمیشود که درحالافتادن به چه دامی هستند و برعکس مستقیم پا به تله میگذارند و دانهدانه، پرپر میشوند. البته کارگردان برای بیشترکردن هیجان فیلم، آخرین بازمانده از این کشتار را تا آخر زنده نگه میدارد و مجموعه اتفاقات اعصابخردکن و ترسناک بهسرش میآورد و درنهایت هم در تعقیب و گریزی ساختگی، این بازمانده موفق به فرار میشود.
استفاده از المانهای اغراقآمیز، خندههای شیطانی، نگاههای خیره، درکنار کلی خون و خونریزی، باعث میشود فیلم کشتار با ارهبرقی... برای مخاطب حال سینمای وحشت به شوخیای لوس با کلی خون تبدیل شود، ولی در زمان خودش این فیلم بهشدت باعث وحشت مخاطبانش شد و بهخاطر این ویژگیها کشتار با ارهبرقی... در برخی از ایالتهای آمریکا و کشورها نتوانست مجوز اکران بگیرد.
صحنه آخر فیلم کشتار با ارهبرقی... که در آن شخصیت بیهویت صورتچرمی، بعد از، از دستدادن آخرین قربانی در غروب آفتاب با ارهبرقی میرقصد، طبق نظر منتقدان از صحنههای برتر ژانر وحشت محسوب میشود. از زندگی اد گین بهعنوان یکی از قاتلان مرموز که به آدمخواربودن معروف بود و علاقه زیادی به نبش قبر و درستکردن ماسک و وسایل خانه از اجساد مردگان داشت، برای فیلمهای سینمایی و سریالهای زیادی الهام گرفته شده است. برای مثال فیلمهای معروفی مثل سکوت برهها، روانی و... همه با الهام از زندگی این قاتل و نوع استفاده او از قربانیانش ساخته شده است.
بعد از اقتباسهای سینما از جنایات این قاتل زنجیرهای و نوشتن کتاب و زندگینامه اد گین، این قاتل بیرحم به یکی از سلبریتیها بین قاتلان زنجیرهای تبدیل شده و همین امر باعث شد توجه مردم بیش از پیش به این قاتل معطوف شود و حتی بارها سنگقبر او را بهعنوان یادگاری تخریب کنند و بدزدند!
فیلم کشتار با ارهبرقی از نظر فروش در گیشه یک موفقیت بهتماممعنا برای سازندگانش بهحساب میآمد چراکه با بودجه ۳۰۰ هزار دلاری، این فیلم توانست فروشی حدود ۳۰ میلیون دلار داشته باشد. بعد از فیلم کشتار با ارهبرقی... در سال ۱۹۷۴ مجموعهای با این نام ساخته شد که البته هیچکدام از این فیلمها نتوانستند موفقیت اولین کشتار را تکرار کنند و مخاطبان تنها یکبار مجذوب خون و خشونت بیحد این قاتل روانی با ارهبرقی شدند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/