آیا انقلاب اسلامی را میتوان شروعی برای دشمنیهای آمریکا دانست یا سرنخ این موضوع به سالهای بسیار دورتر از آن باز میگردد؟
به گزارش خبرنگار حوزه دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، چندی پیش بود که مدیرکل ضدجاسوسی وزارت اطلاعات در نشست خبری با اصحاب رسانه از شناسایی و دستگیری ۱۷ جاسوس تربیت یافته سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) در داخل کشور خبر داد، موضوعی که البته چندان هم بی سابقه نبوده و هر از چندگاهی که درهای نفوذ بر روی طرف غربی بسته میشود عوامل خود را از پنجره راهی کشورمان میکند.
اما به راستی موضوع دخالت آمریکا در کشورمان از چه زمانی شروع شده و دلایل این امر چیست؟ آیا انقلاب اسلامی را میتوان شروعی برای دشمنی های آمریکا دانست یا سرنخ این موضوع به سالهای بسیار دورتر از آن روز باز میگردد؟
شاید ۲۸ مرداد را بتوان یکی از واضحترین حرکتهای خرابکارانه آمریکا بر ضد حکومت تازه نفس مصدق دانست که بوسیله جاسوسی توانست این حرکت مردمی را زمینگیر کند.
بر اساس اعتراف آمریکاییها، که در اسناد منتشر شده توسط سازمان سیا (CIA) و وزارت خارجه آمریکا در ژوئن سال ۲۰۰۰ منعکس شده است، نمایندگان دستگاه امنیتی انگلیس، موضوع براندازی دولت مصدق و جایگزین کردن یک حکومت کاملا وابسته را به نمایندگان سیا پیشنهاد کردند که با پاسخ مثبت آمریکاییها در مارس ۱۹۵۲ مواجه شد.
اما شواهد حاکی از آن است که مساله بسیار فراتر از آن بوده است، زیرا در ذیل این مداخله طرحهای بلندمدت استراتژی آمریکا یعنی مداخله امنیتی و سیطره نظامی بر منطقه طراحی شده بود.
یکی از دست اندرکاران آمریکایی کودتا٬ «کرملیت روزولت» بود. او در خاطراتی که در همین زمینه منتشر کرده، نوشته است:«نام رمز عملیات، آژاکس بود... سیا نام رمز را برای شناسایی عملیات خلاف و خاص به کار می برد. قصد از برنامه آژاکس یک اقدام مشترک بود. این برنامه٬ شاه ایران٬ وینستون چرچیل نخست وزیر انگلیس٬ آنتونی ایدن وزیر امور خارجه٬ آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا٬ جان فاستر دالس وزیر امور خارجه و سیا را در بر می گرفت. مقصود این اتحاد بر انداختن نخست وزیر ایران٬ دکتر محمد مصدق بود .کودتای ایران نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که بوسیله «سیا» در ماههای آخر حکومت ترومن تنظیم شده بود. »
به رغم این که طراح اصلی کودتا دولت انگلیس بود، اما قطعا اگر کمک ایالاتمتحده نبود موفقیت در انجام کودتا امکان نداشت و شاید مهمترین نقش ایالاتمتحده در تامین هزینه عملیات کودتا بود که در رابطه با تامین هزینه عملیات کودتا "روزولت" در مصاحبه با روزنامه "لوسآنجلستایمز" گفته است: «مبلغ یک میلیون دلار برای ترتیب دادن تظاهرات خیابانی به منظور سقوط دولت مصدق که سیصد کشته به جای گذاشت در اختیار ما بوده که حدود ۷۵ هزار دلار آن خرج شده است و بقیه پول را در گاو صندوق مطمئنی گذاشتیم تا پس از عملیات این مبلغ به شاه تحویل داده شود. همچنین "روزولت" در مصاحبهاش فاش کردکه مبلغ ۷۵ هزار دلار هزینه ترتیب دادن تظاهرات خیابانی را به یک شبکه مرکب از سه نفر آمریکایی و پنج نفر ایران که با او همکاری داشتنهاند پرداخت کرده است»
البته کودتای ۲۸ مرداد تنها نمونه ای کوچک از مداخلات چشم آبی ها در امور داخلی کشورمان بود، مداخلاتی که نه از اینجا آغاز و نه به اینجا ختم شد.
نگاهی کوتاه به مداخله نظامی شکست خورده در طبس و کودتای نافرجام «نقاب» بعد از پیروزی انقلاب نشان داد که آمریکا سیاست براندازی را همچنان بعنوان راهبرد اصلی خود بر نفوذ در منطقه حفظ کرده است.
هنوز چندی از طراحی کودتای 28 مرداد نگذشته بود و غرب نفسی تازه نکرده بود که انقلاب اسلامی ایران به مثابه پتکی بر سر دولتهای غربی فرود آمد و آمریکا مثل تاجری که تمام اموال خود را از دست رفته میپنداشت در تلاش برآمد تا هرطور که شده تلافی سرمایههای بر باد رفته خود را از این انقلاب نوپا گرفته و راهی برای نفوذ مجدد خود در کشورمان باز کند.
درست از فردای پیروزی انقلاب بود که سفارتخانه آمریکا تبدیل به ستادی جهت ایجاد هماهنگی در میان نیروهای مخال انقلاب شده و از هیچ تلاشی در این زمینه فروگذار نکرد. اسنادی وجود دارد که نشان میدهد دولت آمریکا در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی نسبت به پیشبرد طرحهای تجزیه طلبانه در ایران بعنوان یکی از راههای تضعیف نظام جمهوری اسلامی همواره فعال بوده است.
در یکی از اسناد بدست آمده از سفارتخانه آمریکا در تهران تمایل به استفاده از ظرفیت قومیتها جهت سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به خوبی منعکس شده است. در این سند که با طبقهبندی سری منتشر شده، آمده است: اگر کردها، آذربایجانی ها، اعراب و سایر گروه های قومی تلاش های خود را هماهنگ کنند و در جهت مشترک سرنگونی دولت کنونی با یکدیگر همکاری و از یکدیگر حمایت کنند به عقیده ما امکان موفقیت دارند.
دولت آمریکا در زمان ریگان، همچون دورهٔ زمامداری کارتر، ارتباط خود را با گروهکهای ضدانقلابی حفظ و همچنان به حمایت و پشتیبانی از آنان ادامه داد.
دولت آمریکا که در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تلاش بسیاری برای حمایت از طرحهای تجزیه طلبانه گروهکهای مختلف به عمل آورد و در آن مقطع، آن چنان به موفقیت این طرحها دل بسته بود که یکی از سناتورهای آمریکایی به نام سناتور جکسون در مصاحبهای در اکتبر۱۹۷۹ ادعا کرد: «انقلاب ایران محکوم به شکست بوده و آن کشور در آستانه تجزیه به قطعات کوچک است.
در سندی که از یکی از پایگاههای جاسوسی آمریکا در ایران کشف شد، یکی از افسران اطلاعاتی «سیا» به صراحت میگوید: «تمام بذرهای یک جنگ داخلی در ایران کاشته شده. ما تسلیحات زیادی در ایران داریم. گروههای زیادی در ایران همه آماده جنگ هستند. ما در آستانه موفقیت و پیروزی هستیم.»
در چنین شرایطی با هدف وادار کردن آمریکا به استرداد شاه و اموال ملت ایران، دانشجویان تصمیم به اشغال سفارت آمریکا گرفتند. دانشجویان گرد هم آمدند و طی یک راهپیمایی تا سفارت آمریکا، از دیوارهای سفارت بالا رفته و علیرغم مقاومت محافظان و آمریکاییها، سفارت را به تصرف کامل درآوردند. در هنگام تسخیر سفارت، آمریکاییها، به سرعت مشغول نابود کردن بسیاری از اسناد دخالتها و تجاوزات و غارتهای خود شدند، اما پس از تسخیر سفارت به سرعت از نابودی باقیمانده اسناد جلوگیری شد و بعدها اسنادی که از لانه جاسوسی آمریکا به دست آمده بود چاپ شده و در اختیار همگان قرار گرفت.
ماجرای طبس تقریبا مقدمه ای آمریکایی برای یک اقدام نظامی علیه کشورمان بود مقدمه که البته هرگز به متن نرسید. پس از آنکه دولت آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی جاسوسهایش که در ماجرای تسخیر سفارتخانه به دست دانشجویان افتادند ناکام ماند، جیمی کارتر رئیسجمهور وقت این کشور، دستور انجام عملیات آزادسازی را صادر کرد.
عملیات مزبور در روز ۵ اردیبهشت ماه سال ۵۹ صورت گرفت. سران دولت آمریکا با اعزام ۶ فروند هواپیمای غول پیکر «سی۱۳۰» و هشت فروند بالگرد و قریب ۱۰۰ کماندوی ویژه، دست به توطئه ناجوانمردانه ای در صحرای طبس زدند. این عملیات که در اثر طوفان شن، به برخورد یک هواپیما و یک چرخ بال و کشته شدن ۸ نظامی منجر شد، در نهایت نیروهای آمریکایی را مجبور کرد با شکست و سرافکندگی خاک ایران را ترک کنند، در حالی که رفتار آمریکا پس از ماجرای طبس بازهم نشان داد که درسهای لازم را از گذشته نگرفته است.
پس از شکست آمریکا در صحرای طبس البته این کشور هرگز از تکاپو نیافتاده و همچنان اقدامات ضد ایرانی را در دستور کار خود قرار داد اقداماتی نظیر زدن هواپیمای مسافربری کشورمان ، تحمیل 8 سال جنگ تحمیلی و پروژه به نام ترور پروژه ای کهنه که همچنان نیز در دستان آمریکا قرار دارد .
ساعت حدود سه بعد از ظهر بود که در دفتر نخست وزیری جلسه شورای عالی امنیت ملی برگزار شد. مطابق معمول همه گفت وگوهای جلسه باید ضبط می شد. مسعود کشمیری با ضبط صوت بزرگ وارد می شود و دستگاه را کنار آقایان رجایی و باهنر قرار می دهد و طبق معمول هر جلسه چای می ریزد و برای حاضران جلسه می آورد و پس از گفت وگوی کوتاهی با خسرو تهرانی از جلسه خارج می شود. او پیش از خروج از جلسه کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی محمدعلی رجایی هدایت می کند. کشمیری از ساختمان نخست وزیری خارج می شود و در میدان پاستور نزد کسانی می رود که منتظرش بودند تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. هم زمان صدای انفجار شدیدی منطقه را می لرزاند. مطابق نظر کارشناسان، بمب از نوع خاص «تخریبی- آتش زا» بوده که از حدود دو پوند TNT و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی جاسازی شده بوده است. شدت صدای انفجار به حدی بوده که پرده گوش بسیاری از حاضران در این جلسه پاره می شود.
چند هفته پس از انفجار نخست وزیری، در شامگاه 22 شهریور 1360 آیت الله ربانی املشی دادستان کل کشور در تلویزیون حاضر شد و مسعود کشمیری را به عنوان عامل انفجار نخست وزیری معرفی کرد. «عامل انفجار نخست وزیری همان شخصی بود که نام او در بین شهدا برده شد و روز اول در کنار شهیدان عزیز، رئیس جمهور و نخست وزیر محبوب ما به عنوان شهید سوم قلمداد و جنازهای به نام او به وسیله مردم تشییع شد. مسعود کشمیری که در نخست وزیری جا باز کرده بود، تقریبا از همه چیز اطلاع داشت و دبیر شورا بود. کشمیری از یک سال قبل وارد نخست وزیری شد و خیلی خوب نقش خود را بازی و چهره کریه اش را مخفی کرد، به طوری که یکی از مسئولین امر در نخست وزیری میگفت در بین هزار احتمال، یک احتمال انحراف دربارهی او نمیدادیم.»
البته ۱۲ سال بعد یعنی در سال ۱۳۷۲ یک نشریه آمریکایی به نام «اسپات لایت» با انتشار گزارشی فاش کرد که عملیات تروریستی ۸ شهریور را سازمان جاسوسی آمریکا(سیا) طراحی و برنامه ریزی کرده و عاملان آنها نیز در واقع ماموران سیا بودهاند.
در اسناد لانه جاسوسی با اشاره به جزئیات فراوان در مورد شخصیت ابوالحسن بنیصدر به نیازهای مالی وی که عاملی میتواند برای نفوذ در وی باشد اشاره شده و آمده است « اگرچه او احتمالاً در حال حاضر هیچ مشکل مالی ندارد، اما باید در نظر داشته باشد که ممکن است با یک تذکر کوتاه به خارج تبعید شود و در آن زمان میتواند از کمک مالی ما استفاده نماید.»
جاهطلبیهای سیاسی بنیصدر نیز از دید عامل سازمان جاسوسی آمریکا دور نمانده و این عامل در گزارش خود نوشته است؛ «او جاهطلبی سیاسی دارد. او احتمالاً روزنامهاش را به این منظور ایجاد کرده که از آن به عنوان پایگاه قدرتی جهت مقاصد سیاسی آیندهاش استفاده نماید.»
اگرچه در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی موج ترورها بیشتر معطوف به ترور شخصیتهای سیاسی و امنیتی کشور بود، اما پس از طرح موضوع پرونده هستهای ایران و دستیابی کشورمان به سطوح بالایی از دانش هستهای و پس از آنکه دشمن نتوانست روند رشد فزاینده علمی کشور را با تحریم و تهدید متوقف کند، دست به کار ترور دانشمندان هستهای شد.
نکته قابل توجه در تمامی این ترورها آن است که تمام دانشمندان هستهای کشورمان به شیوهای مشابه و با چسباندن بمبهای مغناطیسی به درب خودروهایشان به شهادت میرسند به جز شهید رضایی نژاد که با شلیک چند گلوله ترور شده و به شهادت می رسد.
تمامی این شواهد نظر سیستم اطلاعاتی کشور را به این نکته معطوف میکند که اتاق عملیات مشترکی تمام این ترورها را برنامه ریزی، هدایت و اجرا کرده است. پروژه ای که این بار با همکاری نوچه آمریکایی یعنی موساد به ثمر رسیدند.
در نخستین ساعات بامداد پنجشنبه ۳۰ خرداد بود که یک فروند پهپاد جاسوسی آمریکایی که در حال تعرض به حریم هوایی کشورمان بود توسط پدافند نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرنگون شد.
هواپیمای بدون سرنشین جاسوسی آمریکا که در حقیقت مدلی توسعه یافته بر پایه پهپاد RQ-4 گلوبال هاوک بود و برای عملیات جاسوسی دریایی توسعه پیدا کرده بود.
علاوه بر این گلوبال هاوک را میتوان از جمله تسلیحات گران قیمت ارتش آمریکا برشمرد چراکه قیمت هر فروند از این پهپاد با احتساب هزینههای عملیاتی و نگهداری آن، به بیش از ۲۲۰ میلیون دلار میرسد و از این حیث یکی از گرانترین پهپادهای آمریکایی محسوب میشود.
حال سالها از آن روزها می گذرد. انقلاب اسلامی روزهای پختگی خود را میگذراند و گرد پیری نیز بر حربه نفوذ آمریکایی نشسته گردی که البته هرگز باعث نشده تا این کشور از راه و رسم دیرین خود دست کشیده و از مسیر جاسوی و نفوذ اندکی عقب بنشیند.
افرادی نظیر جیسون رضاییان تنها بخش های کوچکی از پازل بزرگ نفوذ در کشورمان هستند، پازلی که البته هربار با هوشمندی سربازان گمنام امام زمان بیش از پیش آبروی قبیله عمو سام را برده است .
جالب است که بدانید به اذعان بیشتر کارشناسان امنیتی، در حال حاضر، دولت آمریکا گستردهترین دستگاههای جاسوسی را که تا کنون در طول تاریخ وجود داشته است، در اختیار دارد. دان دبار، فعال ضد جنگ و مجری رادیو در نیویورک میگوید: «در حقیقت آنها در یک روز میتوانند اطلاعاتی شاید بیش از آنچه در طول تاریخ بشری پس از آغاز قرن بیستم به دست آمده، جمع آوری کنند و از آن برای مشکلاتی که در تلاش برای حل آنها هستند، استفاه کنند.»
همچنین اسناد درزکرده از آژانس امنیت ملی آمریکا نشان میدهند سوزان رایس، سفیر آمریکا در سازمان ملل در سال ۲۰۱۰، از این سازمان به خاطر جاسوسی از اعضای شورای امنیت که به واشنگتن کمک کردند اقدامات ضد ایران خود را انجام دهد تشکر کرده است.
علاوه بر این اسنادی که در کتاب اخیر گِلن گرینوالد، روزنامهنگار، با نام «هیچ جایی برای مخفیشدن نیست: ادوارد اسنودن، آژانس امنیت ملی آمریکا و دستگاه نظارتی آمریکا»، چاپ شده است نشان میدهند که رایس از آژانس امنیت ملی آمریکا خواسته از اعضای شورای امنیت جاسوسی کند «به گونهای که وی بتواند با ایجاد یک استراتژی» رأی مثبت این اعضا را نسبت به تصویب تحریمهای ضدایران بر سر برنامه هستهای آن به دست بیاورد.
دبار گفت: «مایه شگفتی نیست که یکی از بهترین افشاگریهای اخیر درباره سوزان رایس را شاهد هستیم؛ این که وی از آژانس امنیت ملی آمریکا به خاطر جاسوسی از اعضای شورای امنیت که موجب هماهنگی حملات علیه ایران شده است، قدردانی میکند.»
وی ادامه میدهد که این مقامهای رسمی که در جمع آوری اطلاعات درباره دیگر افراد دخالت دارند واقعا غیرقابل اعتماد و خطرناک هستند. دبار همچنین با دست گذاشتن روی نکتهای مهم میگوید: «اگر به این حقیقت بنگرید که این کنترل گسترده بر تبادل اطلاعات میان انسانها در دست افرادی است که نشان دادهاند با دیگر ابزار چه کارهایی انجام میدهند، برای مثال [ابزاری مانند]تسلیحات هستهای همانطور که در هیروشیما و ناکازاکی از آنها استفاده کردند، یا بمبهای خوشهای همانطور که در دهها کشور در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفتهاند، یا حتی اقدام آنها در ساخت بمبهای ناپالم با استفاده از بنزین و وازلین و بهکارگیری این بمبها علیه مردم ویتنام، [آنگاه متوجه خواهید شد]این ابزار قدرتمند در دست افرادی قرار دارد که برای حفظ قدرت خود هر کاری انجام میدهند و این بسیار نگرانکننده است.»
در هر حال فقط در یکسال گذشته با ۱۱۴ تیم تکفیری، ۱۱۶ تیم مرتبط با منافقین، ۴۴ تیم ضد انقلابی، ۳۸۰ تیم قاچاق مواد مخدر برخورد شده است و عملیات ۱۸۸ تیم عملیاتی خنثی شد که از جمله آنها میتوان به آخرین آنها و دستگیری ۴ نفر در جنوب غرب کشور و کشف ۱۵ هزار فشنگ کلاشینکف از این افراد اشاره کرد.
حال باید دید که سردمداران آمریکایی کاخ سفید و مراکز جاسوسی همچون سازمان سیا دیگر چه نقشه هایی برای تعبیر آرزوی دیرینه خود یعنی نفوذ به کشورمان چیده اند و سربازان کشورمان دگر بار چگونه شکست مفتضحانه ای را بر دفتر شکست های این کشور ثبت خواهند کرد. آمریکایی که روزگاری دم از گزینه نظامی در مقابل ایرن می زد، امروز گزینه های روز میز خود را جمع کرده و حتی خودش نیز در پشت میز پنهان شده است.
گزارش از : فاطمه تورانلو
انتهای پیام/