به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پس از انتشا ر پیام آبراهام لینکلن رئیس جمهور وقت ایالات متحده روز بعد، تمام ۷۰۰۰ کلمه این دستنوشته در روزنامههای سراسر کشور منتشر شد و این نخستین شانس لینکلن از زمان رسیدن به ریاست جمهوری برای سخن گفتن با ملت بود. او علیه آنچه "شهروندان بی اراده" مینامید سخن گفت و با شورشی برابر اتحادیهها، قدرت ارتش و نیروی دریایی و کنگره در مورد بودجه را به روز کرد. بخش بزرگی از سخنان وی را موضوع سرمایه علیه کار تشکیل میداد. سخنانی که بسیار آشنا به نظر میرسیدند.
آبراهام لینکلن در بخشی از این پیام تاکید کرده بود: "کار پیش از آن که به مادیات مرتبط باشد مهم و به عبارتی مستقل از سرمایه است. سرمایه تنها میوه کار است و هرگز سرمایه نمیتوانست وجود داشته باشد، اگر کار ابتدا وجود نداشت، بر این اساس کار برتر از سرمایه و شایسته توجه بیشتری است. "
اگر فکر میکنید این سخنان بسیار شبیه چیزی است که کارل مارکس مینوشت و به آن معتقد بود، چندان بیراه فکر نکرده اید، شاید این شباهت به این دلیل باشد که لینکلن به طور منظم آثار کارل مارکس را مطالعه میکرد. این روزها رئیس جمهور وقت ایالات متحده نیز یک دایره جدید از لغات را در سخنان خود اضافه کرده است برای مثال مرتب میگوید: «هر دموکرات» یا «رای برای افزایش سوسیالیسم رادیکال»، از دید او افرادی مثل الکساندار اوکازیو دستهای از کمونیستها هستند. با این وجود و با وجود این که دونالد ترامپ نماینده همان حزبی است که لینکلن موسسش بود، اما عقاید این دو رئیس جمهور پیشین و فعلی ایالات متحده تفاوتهایی آشکار با یکدیگر دارد.
لینکلن نه تنها به معنای واقعی کلمه سوسیالیست نبود، بلکه کمونیست و مارکسیست نیز نبود. او هیچ شباهتی به نانسی پلوسی نماینده پارلمان از کالیفرنیا یا رهبر جزب اقلیت سنا چارلزای شوور یا برنی سندرز نیز ندارد که به عنوان "سوسیالیستهای دموکرات" شناخته میشوند. لینکلن و مارکس به نوعی معاصر یکدیگر بودند. آنها دوستی متقابل داشتند و حتی در سال ۱۸۶۵ نامههایی را رد و بدل میکردند.
وقتی لینکلن در اواخر دهه ۱۸۴۰ در کنگره خدمت میکرد با هوراس گریلی آشنا شد. گریلی سیاستمدار و روزنامه نگاری نیویورکی بود که به عنوان بنیانگذار "تریبون نیویورک" شناخته میشد؛ روزنامهای که عمدتا مسئول انتقال آرمانها و ایدههایی بود که حزب جمهوری خواه را در سال ۱۸۵۴ تشکیل داد. این ایدهها چه بود؟ به گفته جان نیکولز، محقق و نویسنده، آرمانهای آنها شامل مضامین ضد برده داری و دفاع از کارگران و به عبارتی دقیقتر به شکلی آشکار سوسیالیست بود. تریبون نیویورک مدافع تقسیم مجدد زمینها و اهدای زمین به بردههای مظلوم و ستمدیده در جنوب بود.
در سرتاسر اقیانوس اطلس، تنها یک مرد دیگر به سرنوشت کارگران و بردگان و دستمزد آنان توجه نشان میداد و او مارکس بود. مارکس پس از انتشار "مانیفست کمونیست" همراه با فریدریش انگلس فیلسوف آلمانی در سال ۱۸۴۸، به اشاعه افکار خود پرداخت. صدها هزار رادیکال آلمانی در همان دوره به ایالات متحده مهاجرت کردند، مشاغل صنعتی را در شمال پر کردند و به گروههای ضد بردگی پیوستند. در همان دوران مارکس به شدت تحت تاثیر بدبختی بردههای آمریکایی قرار گرفت.
بلکبرن در این خصوص مینویسد از دید مارکس بردههای جنوب آمریکا و بردههای اروپا شرایطی مشابه داشتند و پایان دادن به برده داری سرمایه داری را نابود نمیکرد، اما شرایط بهتری را برای افزایش حقوق و بهبود و افزایش کار ایجاد میکرد. مارکس نیز چارلز آ. دانا، یک سوسیالیست آمریکایی که به زبان آلمانی مسلط و سردبیر نیویورک تریبون بود، صمیمیت داشت. در سال ۱۸۵۲، دانا، مارکس را به عنوان خبرنگار ا استخدام کرد.
طی یک دهه بعد از این استخدام، مارکس تقریبا ۵۰۰ مقاله را برای این نشریه نوشت. بسیاری از مطالب او به شکل گمنام و بدون عنوان نویسنده در صفحه اول منتشر شدند. به گفته نیکولز، مارکس بعدها از نوشتههای خود در نیویورک تریبون برای تدوین کتابش "سرمایه" استفاده کرد. در سوی دیگر این داستان، لینکلن مانند بسیاری از جمهوریخواهان نوظهور، خواننده مشتاق تریبون بود. بر این اساس میتوان مطمئن بود که در سالهای ۱۸۵۰، لینکلن مرتب به خواندن مقالات مارکس میپرداخت.
در سال ۱۸۶۰، دو عامل اصلی به لینکلن برای رسیدن به ریاست جمهوری کمک کرد. اول، حمایت از انقلابیون سابق آلمان که تبدیل به بازیکنان کلیدی در حزب جمهوری خواه شده بودند و دوم، حمایت از روزنامه اصلی حزب جمهوریخواه؛ تریبون. زمانی که لینکلن به ریاست جمهوری رسید اتحادش با سوسیالیستها را متوقف نکرد، در نتیجه دانا تریبون را ترک کرد تا چشمان و گوشهای لینکلن در وزارت جنگ باشد و او را در پشت صحنه نیز حمایت کند. در سال ۱۸۶۳، لینکلن اعلامیه آزادی (لغو برده داری) را صادر کرد. در ژانویه سال ۱۸۶۵، مارکس از طرف انجمن بین المللی کارگران؛ یک گروه برای سوسیالیست ها، کمونیست ها، آنارشیستها و اتحادیههای کارگری به لینکلن و به مردم آمریکا برای انتخاب مجدد او تبریک گفت.
او گفت" "کارگران اروپایی احساس میکنند که جنگ علیه برده داری در ایالات متحده به جنگی برای طبقه کارگر و طبقه متوسط تبدیل شده و میتواند اشاعه پیدا کند. " این سخنان باعث واکنش برخی مقامات ایالات متحده در بریتانیا و رد و بدل شدن نامههایی شد که در مطبوعات منتشر شدند. مارکس از این ماجراها بسیار خوشحال بود و احساس میکرد شرایط به لطف لینکلن در حال تغییر است.
لینکلن نیز مرتب با کارگران دیدار میکرد و در سال ۱۸۶۴ در جریان دیدار با گروه نیویورکی انجمن کارگرها گفت: "قویترین پیوند همدردی انسانها، در خارج از رابطه خانوادگی، بین اتحادیههای کارگری است. این موضوع میتواند بین همه ملتها و زبانها و کارگران مشترک باشد. " این سخنان را میتوان شبیهترین سخنرانی به سخنان مارکس دانست. مارکس در جملهای مشهور گفته است: "کارگران جهان باید متحد شوند! "
با همه اینها لینکلن هرگز آلت دست حزب سوسیالیسم نشد. او به نظام کار و دستمزد عادلانه اعتقاد داشت و بر همین اساس نیز اصلاحات فضای کاری را پیشنهاد داد. گرچه مارکس آن را به عنوان شکل دیگری از برده داری در نظر گرفته و رد کرد. اما لینکلن مطمئنا سوسیالیستها را به عنوان متحدان خود در نظر داشت. درواقع به نظر میرسد مارکس و لینکلن فارغ از برخی اختلاف نظرها همفکری خاصی داشتند.
انتشار این خبر دلیل بر تایید محتوای آن نیست
منبع: انتخاب
انتهای پیام/