سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مسافری از فلوریدا

هدایت الله طیب؛ مردی که شهید چمران او را رهبر رزمندگان می دانست.

به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یاسوج ، کهگیلویه و بویراحمد استانی کوچک با نامی بزرگ است. آری، نام‌ها را با توجه به وسعت شهر‌ها و استان‌ها انتخاب نمی‌کنند و اما چه تلاقی اعجاب انگیزی وجود دارد بین نام این استان و وسعت و بزرگی قلب مردمانش، جوانانش و شهیدانش؟

تولد یک اسطوره

در ۱۴ مرداد ۱۳۳۳ در روستای موگر لنده، یکی از محروم‌ترین مناطق کشور، کودکی به نام هدایت الله پای به جهان خاکی می‌گذارد.

روحیه حق طلبی و عدم پذیرش زورگویی ساکنان این منطقه از کشور، باعث بی توجهی شدید رژیم ستم شاهی به زندگی مردم این خطه بود. فقر و محرومیت در استان کهگیلویه و بویراحمدِ دوران ستم‌شاهی بیداد می‌کرد؛ ولی عزت عشایر دلیر قوم لر، مانع از نزدیکی این قوم به حکومت بود.

در چنین شرایطی هدایت الله طیب زندگی را آغاز کرد.

تحصیلات دوران ابتدایی را در زادگاه خود از سال ۱۳۴۱ شروع کرده، اما به دلیل تنگ نظری رژیم ستم شاهی در مهیا کردن امکانات تحصیل به علت ترس از آگاهی قوم عشایر، به اجبار به استان خوزستان عزیمت کرده و در رشته منابع طبیعی در دبیرستان "۲۵ شهریور"، به تحصیل ادامه می‌دهد.

دوران راهنمایی و دبیرستان را با موفقیت در سال ۱۳۵۳ به پایان می‌رساند و در کنار تحصیل علم، با جدیت تمام پیگیر شرایط سیاسی حاکم بر جامعه بوده و با برگزاری جلسات هفتگی وارد قضایای سیاسی و مبارزات انقلابی می‌گردد.

بازداشت از سوی ساواک

در این دوران ساواک از جلسات هدایت‌الله مطلع و در خرداد ماه سال ۱۳۵۳، وی را بازداشت کرده و چند شب در زندان ساواک گچساران حبس می‌کند و به همین علت نمی‌تواند در تمامی امتحانات خرداد شرکت کند، سرانجام پس از چند روز تحمل شکنجه با دادن تعهد آزاد می‌شود و بعد از بازگشت به روستا دیپلم خود را در شهریور ماه می‎گیرد.

مادر هدایت الله در گفت‎و‎گوی اختصاصی با گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یاسوج، می‎گوید: "ساواکی‎ها، پسر من و دیگر کسانی که علیه شاه فعالیت می کردند را توده‎ای میخواندند، پسرم را دستگیر کردند و به گچساران بردند. وقتی پسرم از زندان آزاد شد و به اینجا برگشت برایم تعریف می‎کرد که با کبریت مژه‎هایمان را آتش میزدند که مبادا بخوابیم."

با پایان دوره دبیرستان هدایت‌الله در سال ۱۳۵۴ به سربازی رفته و پس از اتمام دوره آموزشی، به دلیل دیپلمه بودن، به عنوان درجه‌دار انتخاب شده و در رشته تانک دوره دید و دوران سربازی‎اش در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۶ به تمام رسید.

او در یک شرکت آب رسانی در محلی در حد واسط آبادان-ماهشهر به عنوان رئیس کارگزینی مشغول به کار می‌شود. هدایت الله طیب، در راه روشنگری چهره خبیث حکومت ستم شاهی و آشنایی با مفاهیم آزادی بیان و اندیشه و مبانی انسانی، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند.

در این مقطع باز هم فعالیت‌های سیاسی‌اش را شروع کرده و تشکل کوچکی در شرکت راه اندازی می‌کند، اما پس از مدتی فعالیت این گروه کوچک در آن شرکت لو می‌رود و هدایت الله مجبور می‌شود به بهبهان نقل مکان کند.

طیب زادگان برادر زاده هدایت الله، در گفت‎وگوی اختصاصی با گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یاسوج، در خصوص روحیه حق طلبی این شهید چنین می‎گوید: "ایشان از دوران دانش آموزی مشکلات جامعه ایران را می فهمند، درک می‎کنند و با مطالعاتی که همواره داشتند، ظلم‎هایی را که بر ملت بزرگ ایران وارد میشد را فهمیده و به مبارزه بر می خیزند."

مهاجرت به آمریکا

خفقان حاکم بر شرایط زندگی مردم ایران و همچنین برخورد‌های مکرر ساواک با هدایت الله، منجر به تصمیم وی مبنی بر مهاجرت برای ادامه تحصیل می‌شود. به آمریکا مهاجرت می‌کند و رژیم ستم شاهی نیز به خیال دور کردن وی از کشور و سرگرم شدنش با درس و محیط کشور خارجی، مانعی در این راه برای او ایجاد نمی‌کند، غافل از اینکه روحیه و حس روشنگری این شهید نه تنها سرکوب نشده، بلکه با قدرت و توان بیشتر اقدام به افشای شرایط حاکم بر کشور برای مردم آمریکا، دانشجویان و مهاجران ایرانی می‌نماید.

وی از همان ابتدا و قبل از رفتن به آمریکا، اهداف خودش را روشن کرده بود، به همین دلیل با رسیدن به آمریکا بلافاصله فعالیت سیاسی را شروع می‌کند.

یکی از دوستان هدایت الله در گفت‎وگوی اختصاصی با گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یاسوج، می‌گوید: "وقتی از او پرسیدم که چرا می‌خواهی به آمریکا بروی و همین‌جا تحصیل نمی‌کنی؟ او پاسخ عجیبی داد: «ببین، شاه عمله‌ی آمریکایی‌هاست. ما می‌توانیم توی آمریکا بهتر و بیشتر ریشه این آدم را بزنیم. ضمن اینکه به هر حال سطح علمی دانشگاه‌های آن‌جا هم بالاست و می‌توانیم از دانش آن سرزمین برای پیشرفت مملکت در آینده بهره بگیریم.»"

هدایت‌الله در نامه‌های خود از کشور آمریکا به این نکات اشاره می‌کند: «ما الان در اینجا باید علم آنها را بیاموزیم تا فردا که برگشتیم، گوشه‌ای از کشور را بسازیم»

دولت خواه کارشناس جنگ، در گفت‎وگوی اختصاصی با گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یاسوج، می‎گوید: "در بدو ورود وی به فلوریدا، توانست در تحولات مختلف اجتماعی فعالیت کند. می‎توانست همانند سایر افراد در آمریکا زندگی کند و از این نگاه مادیاتی که در جهان وجود دارد استفاده کند، ولی شهید طیب نشان داد که می‎توانیم از نگاه مادیاتی به معناگرایی واقعی که همان حقیقت واحد قرب الهی است برسیم."

تشکیل انجمن اسلامی در سن پترزبورگ

هدایت الله طیب به محض شروع تحصیل در رشته کشاورزی در شهر سنت‎پترزبورگ ایالات فلوریدا، با تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان ایران و اروپا به همراه دوستان خود، باعث جهت دهی فکری و سیاسی دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و آشنایی آن‌ها با مفاهیم حقوق بشری و انقلاب اسلامی می‌شود و در تاریخ ۸ تیر ۱۳۵۸ با حداکثر آرا، به عنوان رئیس انجمن اسلامی دانشجویان سنت پترزبورگ فلوریدا انتخاب می‌شود.

به همراه یکی از دوستانش که متاهل بود، خانه‌ای دو طبقه را برای زندگی اجاره می‌کنند و دوران تحصیل را ادامه می‌دهد؛ تا اینکه حوادث ۱۳ آبان ۱۳۵۸ اتفاق افتاده و لانه جاسوسی در تهران به تسخیر دانشجویان در می‌آید.

در این مقطع هدایت‌الله به همراه دوستان انجمنش، در حمایت از تسخیر لانه جاسوسی دست به راهپیمایی‌هایی می‌زنند و با برگزاری نشست‌هایی این حادثه را برای دانشجویان ملت‌های دیگر تبیین می‌کنند.

در اینجا لازم است به این نکته اشاره کرد که وقتی هدایت‌الله از آمریکا بازگشت، در شهر سوق، نمایشگاهی از عکس فعالیت‌ها و راهپیمایی‌های دانشجویان مسلمان مقیم آمریکا را برپا کرد و در حاشیه این کار به دوستان و جوانانی که برای بازدید می‌آمدند، می‌گفت: «ما وظیفه داریم هرجا که باشیم، فرقی نمی‌کند ایران، آمریکا، هرجای دنیا، باید در حمایت از انقلاب و امام به پا خیزیم و هر کاری از دست‌مان برمی‌آید انجام دهیم»

ماجرای آتش زدن پرچم ایران در آمریکا

وقتی در تظاهرات تسخیر لانه جاسوسی در ایران پرچم آمریکا به آتش کشیده می‌شود، دانشجویان آمریکایی به تلافی آن تصمیم می‌گیرند در صحن دانشگاه، پرچم ایران را به آتش بکشند که کشمکش‌هایی صورت می‌گیرد و دانشجویان ایرانی می‌گویند ما چنین اجازه‌ای به شما نمی‌دهیم.

نهایتا این موضوع به این جا ختم می‌شود که جلسه مناظره‌ای در صحن دانشگاه برگزار شود و از هر دو طرف یعنی از آمریکایی‌ها ۴ نفر و از ایرانی‌ها هم ۴ نفر در مناظره شرکت می‌کنند. از میان دانشجویان ایرانی شهید طیب به عنوان مسئول انجمن اسلامی شهر سنت پترزبورگ شرکت می‌کند. این مناظره باعث شد اذهان عمومی دانشجویان نسبت به موضوع روشن شود و بسیاری از آن‌ها همدلانه با حادثه تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان ایرانی برخورد کنند.

بعد از این مناظره فضا به گونه‌ای عوض می‌شود که آن ۴ دانشجوی آمریکایی متهم می‌شوند و حتی برخی از اساتید دانشگاه نیز جانب دانشجویان ایرانی را می‌گیرند. با این همه تعدادی از دانشجویان آمریکایی با کمک و همراهی پلیس منطقه اصرار می‌کنند که هر طور شده پرچم ایران باید به آتش کشیده شود اما با مقاومت بچه‌های انجمن قرار می‌شود که آرم "الله" در پرچمی که قرار است بسوزد، نباشد.

در نهایت آمریکایی‌ها پرچم را سر و ته در چوب زدند؛ یعنی رنگ قرمز در بالا قرار گرفت و عملا به پرچم ایتالیا تبدیل شده و این پرچم به آتش کشیده شد. بچه‌های انجمن همین که پرچم را می‌بینند سکوت کرده تا پرچم را آتش بزنند، بعد بلند شدند و شروع کردند به هورا کشیدن و تازه آن‌ها متوجه شدند که پرچم ایتالیا را آتش زده‌اند. این موضوع باعث مضحکه نشریات محلی می‌شود که دانشجویان آمریکایی به جای پرچم ایران، پرچم ایتالیا را آتش زده‌اند.

یک بار خانواده وی برای او نامه‌ای می‌نویسند و از فعالیت‌های سیاسی‌اش اظهار نگرانی می‌کنند.

هدایت‌الله طیب هم درجواب نامه می‌نویسد: «فقط می‌خواستم به عرض‌تان برسانم، که عزیزان من، چرا این قدر در فکر هستید؟ شما اصلا نگران ما نباشید و مطمئن باشید که جای ما خیلی خوب است و هیچ‌گونه نگرانی نداریم. از نظر درگیری با دولت آمریکا هم همان‌طور که امام فرمودند مطمئن باشید که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند؛ و با این تلاش‌های مذبوحانه‌اش قادر نیست فریاد‌های حق طلبانه ما را در گلو خفه کند. عزیزان من ما طبق رسالت شرعی و اسلامی موظف هستیم در برابر توطئه‌های ضد انقلاب در خارج از کشور علیه اسلام وانقلاب اسلامی‌مان مقابله کنیم».

ماجرا‌ها همین‌طور ادامه پیدا می‌کند و منزل هدایت‌الله طیب مقری برای دانشجویان آن شهر و دیگر شهر‌های ایالت فلوریدا برای فعالیت‌های سیاسی علیه آمریکایی‌ها می‌شود.

 

شروع جنگ ایران و عراق

در بحبوحه‌ی پیروزی انقلاب اسلامی، دولت بعثی عراق در حمله ناجوانمردانه، به کشور تازه از چنگال ستم رها شده ایران هجوم می‌آورد. گویا قرار نیست هدایت الله رنگ آرامش را ببیند!

بازگشت به ایران

شروع جنگ و از همه مهمتر نحوه شروع و تجاوز ناجوانمردانه به خاک کشور، فکر و ذهن هدایت الله را بسیار زیاد درگیر می‌کند، به گونه‌ای که لحظه‌ای آرام و قرار ندارد. در همان زمان هدایت‌الله برای خانواده خود نامه‌ای با این مضمون نوشت:

«خانواده عزیزم، باور کنید این نامه را در فاصله دو تظاهرات نوشته‌ام. قسمت اول را پس از تظاهرات «واشنگتن» که منجر به دستگیری بچه‌ها شد نوشتم و فرصت نکردم نامه را کامل کنم و برایتان بفرستم. الان مصادف شده با جنگ عراق و ایران و ما روز دوشنبه ۷ مهر ماه به خاطر محکوم کردن دولت جنایتکار عراق در واشنگتن مجددا تظاهرات داریم که امیدواریم به خوبی و خوشی برگزار شود. البته ما طی پیامی از امام درخواست کردیم که اجازه فرمایند ما برای جنگیدن به همراه دیگر عزیزان به ایران بازگردیم و رادیو هم پیام را پخش کرد که حتما شنیدید، ولی هنوز در این مورد پیامی از حضرت امام به دست به ما نرسیده است».

این نامه در کمتر از یک هفته از شروع جنگ نوشته شد و هدایت‌الله طیب و دانشجویان دیگر برای حضور در جبهه اعلام آمادگی کردند. سرانجام پس از ناآرامی‌های ذهنی فراوان و درگیری با گروهی از دوستان خود، مبنی بر ماندن و به پایان رساندن تحصیلات، دل از درس و زندگی مادی و آسایش تازه ایجاد شده کنده و با شوق فراوان به وطن باز می‎گردد.

حضور در مناطق جنگی

طیب سریعاً خود را به مناطق عملیاتی رسانده و با توجه به آموزش‌های دوران سربازی، این بار در جبهه عملی اقدام به مقابله با دشمنان ایران می‌کند. اما نکته جالب این است که تا ۶ ماه پس از بازگشت وی به ایران، خانواده او از حضور هدایت در ایران خبری نداشتند و گمان می‌کردند که وی همچنان در آمریکا به سر می‌برد.

از آنجا که هدایت الله محبت و علاقه خانواده را به خود می‌دانست و پس از سال‌ها دوری احتمال می داد که نتواند به نحو احسن در جبهه حضور یابد، ترجیح داد هر طور شده خود را به خانه رسانده و اسباب ناراحتی و دلخوری خانواده را پیش نیاورد.

این رفتار نشان از محبت و تبعیت هدایت‌الله طیب به حضرت امام را دارد که به هر حال ایشان به فرمان امام برای ادای تکلیف به ایران بازگشتند و نمی‌خواستند هیچ چیزی، مانع این ادای تکلیف شود. او پس از دوره ۶ ماهه حضور در جبهه آبادان، برای بار دوم عازم مناطق عملیاتی می‌شود.

از خودگذشتگی و توانایی بالای عملیاتی و درایت وی منجر به انتخاب وی به عنوان معاون گروهان رزمی حضرت مهدی(عج) و هم‌چنین فرماندهی تانک‌های چیفتن در عملیات فتح المبین می‌شود.

شهادت

در آن دوران هدایت‌الله طیب سلسله سخنرانی‌هایی به مناسبت‌های مختلف انجام می‌داد و در تعدادی یادداشت و دست‌نویس اشاره کرده است که: «خدایا نکند ثمره جنگ یاران‌مان، به چنگ فرنگی مسلکان افتد. نکند خونین‌کفنان در غربت بمیرند تا خوش‌باوران غرب زده کام گیرند. نه! نه! نه! هرگز! کفر است. مگر می‌شود خون حسین (ع) پایمال شود؟»

بالای دست نوشته‌ها هم نوشته بود که: «ما مرد جنگیم و از شهادت باکی نداریم»

رها کردن درس و زندگی در آمریکا با وجود آن همه زرق و برق، برای ادای دین به انقلاب و رهسپار جبهه‌های جنگ شدن، نشانی از ماندنی نبودن و شوق هدایت الله برای رفتن از این دنیای فانی بود.

شروع سال ۱۳۶۱ هم زمان با شروع زندگی جدید هدایت الله شد و سرانجام در روز‌های ابتدایی فروردین ۱۳۶۱ جزا و پاداش از خودگذشتگی‌های خود را از خالقش دریافت می‌کند و در منطقه رقابیه، در حالی که تا آخرین نفس از کیان و ناموس خود دفاع می‌کرد به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

آری، هدایت الله طیب همانند نامی که مادرش برایش برگزید هادی و چراغ راه جوانان ایرانی است.                              

امید است که مطالعه زندگی این شهید والامقام تلنگری باشد برای صاحبان قدرت، تا دریابند که در ایران اسلامی فرزندانی پرورش یافتند و خواهند یافت که برای کم‌نشدن تار مویی از مولایشان رفاه و سرمایه‌داری را رها کرده و در جدال با اهریمنان زمان عشق را شرمنده خویش می‌کنند.

گزارش از سحر پیشوا

انتهای پیام/پ

برچسب ها: دفاع مقدس ، شهدا
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.