به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، مگر می شود فصل بهار از راه برسد و دلت برای خواندن شعر آن هم شعر عاشقانه تنگ نشود.
آن هم نه هر عاشقانه ای. شعر عاشقانهای که از ذهن محمد علی بهمنی جاری میشود حال و هوایی بهمنی وار دارد. مانند بهمن سرازیر میشود و بر جان آدمی مینشیند. یکی از مجموعههای شعر این شاعر، «من زنده ام هنوز و غزل فکر میکنم» است
محمد علی بهمنی در مقدمه کتابش میگوید: «من به خوانش دیگران از شعرم، با دقت گوش سپاری میکنم و گاه خود نیز غزلهایم را با طنین خوانش آنها میخوانم. همین کافی است که فکر کنم [شاید]دیگران نیز دوست داشته باشند، طنین نوشتاری خوانشم را بدانند. در این مجموعه [با پوزش از دلبستگان ریختنویسی سنتی غزل]شکل خوانشی خودم را در تعدادی از غزلهای بیشتر گفتمانی ترسیم کردهام. با این اشاره لازم که این گونه نویسی را اول بار، زندهنام منوچهر نیستانی سرمشق غزل امروز کرد.»
بهمنی در این جملات چرائی تغییر شکل سطربندی سنتی غزلش را در برخی از اشعار این مجموعه اش توضیح میدهد و میگوید: در این ساختار شکنی وام دار زنده یاد منوچهر نیستانی است. در یکی از غزلهای این کتاب میخوانیم:
باور کنید حال و هوایم مساعد است
این شایعات شیوه برخی جراید است
یک صبح تیتر میشوم: این شخص... [بگذریم]یک عصر: خوانده اید... وَ تکرار زاید است
من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم
باور نمیکنید، همین شعر، شاهد است
من زنده ام هنوز و غزل فکر میکنم درست ۳۸ سال پس از انتشار اولین مجموعه شعرش در انتشارات فصل پنجم منتشر شد. این کتاب بیست و هشت غزل این شاعر را دربرمی گیرد. مضمون شعرهایش در این کتاب عاشقانه و اجتماعی است. بهمنی در این کتابش مخاطبانش را غافلگیر میکند او با دیگرگونه نوشتن و تغییر شکل سطربندی سنتی غزل در برخی اشعار این مجموعه اش مخاطب را غافلگیر میکند. از مشخصههای شعر بهمنی در مجموعه شعر من زنده ام هنوز و غزل فکر میکنم این است که او در این مجموعه شعرش از پیری، کهنسالی و المانهای مرتبط با این دوره از زندگی انسان سخن میگویداز جمله در این مصراعها به این موضوع اشاره میکند:
ماتِ تصویر مات خود هستم
این چروکیده / من، نه! / شب نامه است
این خطوط شبیه من حتی
دیدن و خواندنش خطر دارد
شاید بهمنی با بیان کهنسالی در شعرش میخواهد بگوید او در خویش تامل میکند به مسیری که پیموده است و آنچه اکنون وجود دارد میاندیشداین اندیشه یا با حسرت گذشته همراه است یا هر موضوع دیگری حضور شاعر در این دوره از زندگی اش او را به اندیشهای عمیق و جستجو در خویش وادار میکند.
از دیگر مولفههای کتاب من زنده ام هنوز و غزل فکر میکنم حضور محمدعلی بهمنی به عنوان شاعر در شعرهاست اشارههایی گاه مستقیم گاه غیرمستقیم به فرآیند سرودن شعر میکند. «شعر»، «شاعر»، «غزل» و... خود واژههایی هستند که بارها در اشعار حضور مییابند و شعر و سرودنش به موضوع شعر تبدیل میشود
در کتاب «من زنده ام هنوز و غزل فکر میکنم» میخوانیم:
مرا ببر به "منم" آن منی که خالق آنی
همان منی که غزل خوب میسرودزمانی
رسیده ام به خودم مثل سایه ام که ندارد
به جز نشانی من در ضمیرخویش نشانی
میان "من" و" خودم" یک هبوط فاصله دارم
به بعد پیری و گم گشتهای به نام جوانی
رسیده ام به صف جسمهای جان شده -حیفا
-که جسم جان شده را نیست شورخانه تکانی
به خود رسیدن هم، نوعی توقف است وسوال
چرا به پاخ من لال مانده اند معانی؟
به من رسیدنم- اما:رسیدنی ات که تنها
تومی توانی و بایدمرا به من برسانی
(صفحه ۲۲)
با معجزة خواب هم این پیر زمانی است
از این همه گل، رایحهای نیز نچیده
شاید که بخندی به من و باورم ـ، اما وقتی که غروبم من و وقتی تو سپیده
(صفحه ۳۸)
عکس من است ـ. این عکس ـ. عکاس کم هنر نیست
حتی منِ من از من، این گونه با خبر نیست
عکاس در یقینش یک چهره آفریده ست
ـ شکل منی که در من دیگر از او اثر نیست
(صفحه ۲۷)
دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی است
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است
قانعم بیشتراز این چه بخواهم ازتو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ت.
گلهای نیست من وفاصلهها همزادیم
گاهی ازدورتورا خوب ببینم کافی ست
(صفحه ۳۴)
انتهای پیام/