بر همین اساس مصاحبهای با مرتضی سرهنگی نویسنده خاطرات جنگ و مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری داشتیم که در ادامه می خوانید.
نوشتن بعد از جنگ سنت است. همه کشورهایی که بمب افکنها را روی مزارع و پشت بام هایشان دیدند بعد از جنگ قلم و کاغذ برداشتند و هر آنچه که دیده بودند را نوشتند و خود روایتگر جنگ شدند. مردم ایران هم در زمان جنگ خاطراتی را که رزمندگان با نامهها یشان میفرستادند را نوشتند و به عنوان خاطرات جنگ ثبت شد.
این شیوه خود به خود وارد اجتماع شد و ما تا شش ماه اول از روی عکسهای منطقه متوجه اتفاقات جنگ میشدیم که به مردم چه میگذرد. بعد از آن ما هم که خبرنگار جنگ بودیم با آقایان هدایت الله بهبودی، سعید صادقی و سعید الهیان یک صفحهای را رسما در روزنامه به نام «جبهه و جنگ» برای اتفاقات جنگ اختصاص دادیم.
این ملموس بودن نوشتهها در درجه اول به دلیل حضورم در منطقه بود، اما چیزی که من را بیش از اینها به اتفاقات جنگ آگاه کرد مصاحبههایی بود که با اسیران عراقی میگرفتم. هنوز هم که سالها از آن دوران میگذرد بازهم زمانی که قلم به دست میگیرم همچنان از اتفاقات بهت زده ام و این ماجرا هرگز برایم عادی نمیشود.
گفته بودید خاطرات جنگ از زبان زنان بلندتر شنیده میشود. نقش زنان در این مسیر به چه شکل بود که به این موضوع اشاره کردید؟
صدام در حقیقت از مادران ایرانی شکست خورد.این جمله برای نشان دادن استقامت زنان کافی است. بیشترین فشارهای جنگ متوجه مادران و زنانی بود که در طول هشت سال دفاع جانانه رزمندگان از آب و خاک و میهن، استقامت آنان را در صحنههای نبرد تضمین کردند. مقاومت مردان درمیدانهای نبرد نسبت مستقیم با استقامت زنان دارد. چون اگر زنها پا به پای همسران و فرزندانشان نمیماندند و آنها را راهی میدانهای جنگ نمیکردند این پیروزی به دست نمیآمد، روایت زنان از جبهههای جنگ همچون کتاب «دا» و «دختر شینا» روایتهای ملموس تری است که خوانندگان میتوانند آن را با پوست واستخوانشان درک کنند و فریادی که در دل این کتابها به گوش خوانندگان میرسد روایت رسا تری نسبت به نگارش نویسندگان مرد است.
با تمام مقاومت و ایثارهایی که از زنان ایرانی گفتید آیا میتوان گفت: امروز جنگ برای زنان ایران تمام شده است؟
امروز شاید جنگ برای سربازان تمام شده باشد، اما برای زنهایی که ویلچر همسرانشان را هُل میدهند هنوز تمام نشده، برای مادرانی که چشم انتظارند تا پسرانشان برگردند هنوز تمام نشده؛ جنگ برای زنها هرگز تمام نمیشود.
در دنیا سربازانِ زمان جنگ پیر میشوند، ولی دنیا خاطرات آنها را جوان نگه میدارد تا از آنها برای حل مشکلاتش استفاده کند. ادبیات جنگ در همه جای دنیا جوان است، جنگها در روز و ساعتی شروع و در روز و ساعتی دیگر تمام میشوند، اما دامنه مطالعاتی آنها تا قرنها باقی میماند و دنیا این فرصت را پیدا میکند تا آنچه در آنها رخ داده است، رصد کند.
ادبیات جنگ امری است گرانبها که به قیمت خون جوانان یک کشور، ویرانی ها، مفقود شدن و ... حاصل میشود از این رو ادبیات جنگ سرشار از انرژی است که جهان تا قرن ها به آن نیاز خواهد داشت. کتاب «دارساوین» در این میان به ما نشان میدهد که قرار گرفتن یک نظامی در کنار یک نویسنده و بالعکس چگونه میتواند منجر به یک اثر سالم و دقیق در ادبیات برای ما شود.
کتاب و سایر آثاری که با موضوع جنگ در دنیا نوشته میشوند قیمت تمام شدن جنگ را برای ملتها محاسبه میکند تا مردم بدانند چراغی که بعد از جنگ بالای سرشان روشن میشود چه قیمتی دارد. خاطرات جنگ نزدیکترین روایتها را برای ما بازنمایی میکند. به باور من این خاطرات مانند دانه گندم است. وقتی نوشته شد مبدل به گندم زار میشود و وقتی خوانده میشود حکم قرص نان را پیدا میکند که به جامعه جان میدهد این کتابها ما را به سمت واقع بینی میبرند؛ یک دستور زبان شورانگیز که اصل جنگ است.
انتهای پیام/