به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دراواسط قرن ۳ هجری قمری در آن هنگام که مبارزهی ۲۰۰ سالهی سیاسی و آزادی خواهی مردم تاجیک و در مردمان ماوراءالنهر خراسان بود در یکی شهرهای خوش آب و هوا وخوش منظره کوهستانی رودک پنج رود، در یک روز بهار که همه جا پر از گل و نسیم بهاری کودکی به نام عبدالله، جعفر بن محمّد تولد یافت که به سال ۲۰۶ هجری قمری بود.
از اوضاع و وضع خانوادگی اش اطلاعاتی دقیق در نیست، اما همان گونه که از اشعارش بر میآید پدر و مادر او ازاقشار طبقه پایین جامعه اند و خود نیز دوران کودکی را به سختی میگذراند. رودکی شاعر استاد قرن ۴ است که او را به سبب مقام بلندش در شاعری و به علت پیشوایی پارسی گویان و آغازکردن بسیاری از انواع اشعارپارسی به حق استاد شاعران لقب داده اند.
ابو عبدالله جعفر بن محمّد رودکی سمرقندی، شاعری استاد در شعر و موسیقی میباشد که از ولایت سمرقند، قریهی بزج مرکز رودک دانسته اند.
رودکی، پدر شعر فارسی
رودکی دارای ذهنی خلاق و فعال و تیزفهم بود چنان چه خدای حکیم در ۸ سالگی به او صدایی خوش و سیمایی زیبا هدیه نموده بود و به سبب صدای زیبایش مطربی میکرد و از استاد زمان خود ابوالعبک بختیار که بربط مینواخت مستفیذ شد تا آنجا که در این صنعت به استادی رسید و آوازه اش به اطراف و اکناف رسید و امیر نصرا بن احمد سامانی که امیر خراسان بود او را به نزدیکی خویش فرا خواند و کارش بالا گرفت با این که رودکی شاعری روشن دل بوده، اما اشعارش چنان زیبا دل انگیز است که هر شنوندهای را محسور خود میکند. گویند: رودکی در قسمتی از زندگانی اش خود، بینا بوده و بعد به علتی که بر ما معلوم نیست نابینا شده است چنان که محمود بن عمر بخارایی در کتاب البساتین الفضلاء و ریاحین العقلا فی شرح تاریخ العقبی که سال ۷۰۹ هجری تألیف شده بر این که رودکی در آخرعمر نابینا شده هم عقیده بوده اند.
رودکی نزد همه شاعران و ادبیان معاصر خود در خراسان و ماوراءالنهر به عظمت مقام شاعری شناخته و توصیف شده است بعد از او نیز شاعرانی بزرگ مانند: دقیقی، کسائی، فرخی، عنصری، رشیدی سمرقندی و نظامی او را به بزرگی و مرتبت و بسا که از او به عنوان استاد شاعران سلطان شاعران یاد کردند رودکی در زمان حیاتش دو سفر داشته است.
نخستین سفر او از سمرقند به بخارا بوده است که به قصد ورود به دربار سامانیان انجام گرفته بود.
سفر دوم معروف او همراه با امیر نصر سامانی میباشد پس از اینکه به هری میرسد امیر به آن جا دل میبندد و ۴ سال در آن جا اقامت میکند. تا این که اطرافیان دست به دامن رودکی میشوند و از او میخواهند تا با خواندن شعری امیر را به باز گشت ترغیب کند.
رودکی، قصیده بوی جوی مولیان را میخواند و امیر چنان تحت تأثیر قرار میگیرد که همان لحظه سوار بر اسب شده و به سمت بخارا میتازد:
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیهون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید همی
اسب ما را ز آرزوی روی او زیرران جولان کنان آید همی
که ازجویم وصل اوکزهرطرف مینفیر عاشقان آید همیای بخارا شاد باش و دیرزی میرزی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان سر و سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح سود آید همی گربه گنج اندر زیان آید همی
سبک و افکار رودکی
رودکی در فنون سخن و انواع شعرمانند: قصیده، رباعی، مثنوی، قطعه و غزل مهارت داشته است و از همهی آنها به خوبی کامیاب گردید و مخصوصا در قصیده سرایی پیشرو دیگران بود، میتوان گفت: او نخستین شاعر از اسلام است که قصیدهی عالی و محکم ساخته و اشعار حکیمانه به یادگار نهاده اوست.
رودکی برای شاهان سامانی شعرمی سرود و آن را به آواز میخواند و با چنگ مینواخت.
یکی از آثار مهم رودکی منظومه کلیله و دمنه بود که اصل آن را این مقفع دانشمند ایرانی ازعربی به پهلوی نقل کرده این منظومه از میان رفته و فقط ابیاتی از آن باقی مانده است و دیگری سند باد نامه است که از آنها اشعاری پراکنده باقی است.
کلیله را به تشویق ابوالفضل بلعمی تنظیم کرد که میتوان آن را مهمترین اثر نظم این شاعر به حساب آورد که این دو بیت از اوست: معروف است به سوگ پیری
من موی خویش را نه از آن میکنم سیاه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه.
چون جامهها به وقت مصیبت سیه کنند من موی در مصیبت پیری کنم سیاه
وفات
وفات رودکی به سال ۳۲۹ هجری نوشته اند که در پنج دِه در گذشت و همان جا به خاک سپرده شد.
آثار رودکیرودکی با وجود تقدم نسبت به شاعران بزرگ ایران زمین از پرکارترینها نیز بشمار میرود. ابیات او در گزارشهای رشیدی سمرقندی، جامی در بهارستان، نجاتی و شیخ منینی و مولفان «حبیب السیر» و «زینت المجالس» و مفتاح التواریخ در همه و همه تعداد ابیات رودکی بیش از یک میلیون محاسبه کردهاند که آمار ارائه شده اندکی در شمار با هم متفاوت است.
کلیله و دمنهمهمترین اثر او کلیله و دمنه منظوم است. جز آن سه مثنوی از او به ما رسیده و از بقیه اشعارش جز اندکی نماندهاست. کلیله و دمنه در اصل کتابی ست هندی که در دورهٔ ساسانیان به دستور بزرگمهر و به وسیله برزویه طبیب به پارسی میانه ترجمه شد؛ و داستانیست رمز آمیز از زبان حیوانات. روزبه دادویه مشهور به ابن مقفع پس از اسلام آن را به عربی برگرداند و همان اثر ابن مقفع یا متن پهلوی بتوسط رودکی به شعر فارسی در آمد. نصرالله منشی از معاصران بهرامشاه غزنوی نیز در سدهٔ ششم ترجمهٔ ابن مقفع را به نثر پارسی کشید. داستان منظوم شدن کلیله و دمنه به توسط رودکی در شاهنامه نیز منقول است. شیخ بهایی در کتاب کشکول خود آوردهاست که منظومهٔ کلیله و دمنهٔ رودکی مشتمل بر دوازده هزار بیت بودهاست. اینک نمونهای از ابیات باقیمانده از منظومهٔ کلیله و دمنهٔ رودکی:
دمنه را گفتا که تا این بانگ چیست با نهیب و سهم این آوای کیست؟
دمنه گفت او را جز این آوا دگر کار تو نه هست و سهمی بیشتر
آب هرچه بیشتر نیرو کند بند ورغ سست بوده بفگند
دل گسسته داری از بانگ بلند رنجکی باشدت و آواز بلند
سندبادنامهاز دیگر آثار رودکی میتوان به سندبادنامه اشاره نمود. اثر سندبادنامه هم از اصلی هندی بوده که از عصر ساسانیان به ایران شده و از ایران به ادبیات عرب و اروپا راه یافتهاست. سندبادنامه در دوره سامانیان به فرمان نوح بن نصر سامانی به فارسی ترجمه گشت. هم اکنون تنها یک سندبادنامه دردست داریم که تهذیب کاتب سمرقندی میباشد و اصل آن نوشتهٔ ابوالفوارس قنازری ست. مطابق پژوهشهای پاول هرن شرق شناس مشهور آلمانی مربوط به سندبادنامهٔ رودکی است:
آن گرنج و آن شکر برداشت پاک وندر آن دستار آن زن بست خاک
آن زن از دکان فرود آمد چو باد پس فلرزنگش بدست اندر نهاد
یا این بیت:
تا به خانه برد زن را با دلام شادمانه زن نشست و شادکام
اشعار غناییعمدهٔ اشعار غنایی رودکی را غزلها و رباعیهای وی تشکیل میدهند. این اشعار که برپایهٔ دم غنیمت شمری و خوشی و گذران زندگی و معاشقه استوار است شباهت زیادی با اشعار هوراس و آناکرئون و ابونواس دارد و در حقیقت تجدیدگر راهی ست که از اپیکور آغاز شده در ایران به رودکی رسیده و از همین راه به دست خیام و حافظ سپرده شده است. خمریات او بسیار شبیه به خمریات ابونواس است.
در این گونه خمریات و نیز در اوصاف طبیعت و زیباییهای جهان او بسیار موفق عمل نموده که این موفقیت را در تاثیر بر متاخرین میتوان جست. علت اصلی موفقیتش را میتوان در ذوق بالا در تصویرسازی و تشبیهات دقیق و لطیف دانست. همین تشبیهات و جلوههای رنگارنگ و گوناگون طبیعت در شعر رودکی راه را برای شاعرانی مانند منوچهری دامغانی در وصف طبیعت گشود. یک مورد از خمریات معروف رودکی بدین قرار است: (بیار آن میکه پنداری روان یاقوت نابستی/و یا، چون برکشیده ابر پیش آفتابستی//سحابستی قدح گویی و میقطرهٔ سحابستی/طرب گویی که اندر دل دعای مستجابستی//اگر مینیستی یکسر همه دلها خرابستی/اگر در کالبد جان را ندیدستی شرابستی)).
مدایحاولین مدیحه در پارسی ظاهراً در سیستان بوسیله محمد سگزی و بسام کرد سروده شد؛ که در مدح یعقوب لیث بود. رودکی نیز مانند غالب شعرا شاعری درباری بود و درمدح و تکریم شاهان و فضلا بیت میسرود. مدایح او غالباً بصورت قصیده اند.
گاهی تنها در پایان قصیده چند بیت در مدح کسی نیز گفته و اضافه میشود و گاهی نیز قصاید بلند بالایی در مدح بزرگان در اشعار او دیده میشود. مهمترین و معروفترین مدیحهٔ او در مدح ابوجعفر احمد بن محمد امیر سیستان است و با این مطلع آغاز میشود ((مادر میرا بکرد باید قربان/بچهٔ اورا گرفت و کرد به دندان). او بجز مدایح مراثی و هجویاتی نیز دارد که البته تعدادشان چندان زیاد نیست. او در مدح بسیار میانه رو بوده و اثری از تملق و چاپلوسی در مدحیاتش نمیتوان یافت. از مراثی معروف او نیز دو مورد که برای شهید بلخی و خواجه مرادی سروده شدهاست شهرت دارد.
در شعر رودکی پند و اندرز و سخنان حکیمانه نیز به وفور یافت میشود که همین گونه در شعر کسایی مروزی و فردوسی و ناصرخسرو نیز آمدهاست. بیشتر پند و اندرزهای رودکی اخلاقی و درباب هوشیاری و هشدار است که خواننده را به پندگیری و عبرت آموزی از جهان وا میدارد:
زمانه پندی آزادوار داد مرا زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان گفت: تا که غم نخوری بسا کسا که به روز تو آرزومند است
زمانه گفت: مرا خشم خویش دار نگاه کرا زبان نه به بند است پای دربند است
منبع: پایگاه خبری هنر اسلامی
انتهای پیام/
رودکی پدر شعر فارسی