سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

عناوین ویژه روزنامه ها؛

چرا ماکرون درباره جلیقه‌زرد‌ها به ما گزارش نمی‌دهد؟! /شکستن استخوان‌های شیطان در شام/عادت بد اصلاح طلبان/نقطه عطف  روابط تجاری تهران- آنکارا

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه‌ها در صفحات خود اخبار، یادداشت، سرمقاله و عناوین ویژه و اختصاصی دارند که بر اساس اتفاقات روز منتشر می‌شود. همچنین جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای در رسانه‌ها نیز دارد.
 

یادداشت، سرمقاله، عناوین و گزارشات ویژه روزنامه‌های و جراید سراسر کشور یکم دی ماه به شرح زیر است:


 
چرا ماکرون درباره جلیقه‌زردها به ما گزارش نمی‌دهد‌؟!
 
محمدهادی صحرایی کارشناس مسائل سیاسی در ستون یادداشت امروز کیهان به بررسی تحولات فرانسه و جلیقه زردها پرداخته و نوشته؛ امروز ششمین شنبه جنبش اعتراضی جلیقه‌زرد‌ها در فرانسه به صحنه می‌آید، جنبشی که به قول ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا «دیگر برای ۶ سنت ارزان‌تر شدن قیمت سوخت و یا اعتراض به افزایش مالیات نیست، آن‌ها حتی از برکناری ماکرون نیز عبور کرده‌اند و به یک جنبش اعتراضی علیه نظام سلطه تبدیل شده‌اند» و یا به قول «ماتئو سالوینی» معاون نخست‌وزیر و وزیر کشور ایتالیا «اروپا به سمت غرق شدن پیش می‌رود، به جلیقه زرد‌ها در فرانسه نگاه کنید! بحران مالی در آلمان قدرتمند را ببینید با ظهور این بحران‌ها چگونه می‌توان به آینده اروپا امیدوار بود»! و این نوشته روزنامه فرانسوی نیز خواندنی است؛ «آنچه در فرانسه روی داده اتفاقی گذرا نیست، بلکه جنبشی است که از اعماق برمی‌خیزد و تمام کشور را در می‌نوردد.». همزمان با جنبش جلیقه‌زردها، خبرگزاری‌ها از جنبش «جلیقه آبی‌ها» در فرانسه خبر می‌دهند. این جنبش از سوی‫ اتحادیه یگان‌های پلیس راه‌اندازی شده است. جنبش اعتراضی «جلیقه آبی‌ها» اشاره به رنگ آبی یونیفرم نظامی پلیس دارد و آن‌ها این را از اعتراضات مردمی جلیقه زرد‌ها الهام گرفته‌اند. ‬در اولین ساعات چهارشنبه شب هفته گذشته نیز رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد ظرف دو تا سه ماه آینده، تمامی نظامیان مستقر در سوریه را از این کشور خارج می‌کند. این خبر بلافاصله بعد از اعلام به خبر اول رسانه‌های مطرح دنیا تبدیل شد. اگرچه درباره تصمیم اخیر ترامپ نظریات متفاوت و بعضا متضادی مطرح شده است، ولی بیشترین نظرات از عقب‌نشینی ترامپ در مقابل مقاومت منطقه از یکسو و آشفتگی درونی آمریکا، از سوی دیگر حکایت می‌کند.

این رخداد‌های بزرگ و سرنوشت‌ساز، فضای ذهنی مردم دنیا را به خود مشغول کرده و مردم را کم و بیش به تعقیب آن‌ها راغب نموده و بیش از پیش سایت‌ها و شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای را برایشان دنبال کردنی کرده است. گویی به دنبال واقعیتی هستند که به سؤالاتشان پاسخ دهد. هرچند امپراتوری رسانه‌ای جهانِ سلطه که عمدتاً در چنگال و سیطره یهودیان و کاخ‌نشینان سفید و باکینگهام و الیزه و پنتاگون اسیرند، برخلاف ادعا‌ها و شعار‌های گوش‌پرکُنشان و تقلای سمپات‌ها و کارچاق‌کن‌های غرب‌پرست، چندان تمایلی به واقع‌نمایی ندارند و به عکسِ خواست مردم جهان، اراده‌ای برای پرداختنِ درخورِ آن اخبار، از خود نشان نمی‌د‌هند. گویی آن‌ها که عده‌ای را با شعار پرطمطراق «دانستن حق مردم است» سرگرم و عده دیگری را با «عصر انفجار اطلاعات و اخبار» مشغول کرده‌اند، خود، نه اعتقادی به دانستن دارند و نه حقی برای مردم قائلند و نه در امثال این موضوعات، مردم را می‌بینند و نه درپی انتقال صحیح اخبارند، انفجارش پیشکش.
 

واقعیت عریان این است که عمده رسانه‌های جهان، زیر سیطره امپراتوری رسانه‌ای و اهریمنی نظام سلطه‌اند و اگرچه از تبادل آزاد اخبار و اطلاعات سخن می‌گویند، ولی در واقع هرچه که به سود و منفعتشان باشد و بخواهند را با آب و تاب و گرمی منتشر می‌کنند و هرآنچه را که به ضررشان ببینند و نخواهند، ساکت و سرد رها می‌کنند و با این کار ذائقه مردمان خود را به گونه‌ای بار آورده‌اند که طبق میل آن‌ها دوست داشته باشند و طبق خواست آن‌ها دشمن بدارند درست مثل برده‌داری. غیر از این را نیز با مشت و لگد و باتوم و گاز اشک‌آور جواب می‌دهند. فرانسه را ببینید. مگر آن‌ها چه می‌خواهند؟ با این شیوه، خبر مهم آن است که رسانه‌داران تشخیص دهند و غیر مهم هم آن است که به آن نپردازند و می‌خواهند مردم جهان را از آن دور نگه دارند، همانگونه که ده‌ها سال همین کار را کرده‌اند و موفق هم بوده‌اند، غافل از اینکه امروز هر گوشیِ همراهِ قابلیت‌دار می‌تواند اسلحه‌ای علیه دیکتاتوری رسانه صهیونی باشد و هر شهروندِ حق‌طلبی، می‌تواند خبرنگاری علیه منافع امپریالیسم باشد که رسالت واقع‌نمایی را بر عهده می‌گیرد. مردم کم کم متوجه شده‌اند که دوران پشت پرده وپشت دیوار به پایان رسیده است.

شاید روزی که شبکه سلطنتی bbc را بنگاه سخن‌پراکنی بریتانیا نام نهادند، کسانی ساده‌لوح - مثل همین بزرگوارانی که هنوز هم در خدمتشان هستیم- بر مترجمان خرده می‌گرفتند که حتماً قلم برخطا رانده‌اید و تعصب به خرج داده‌اید و از غرب و بریتانیای کبیر کینه ذاتی دارید. همین‌ها وقتی سخن از نظام سلطه و حاکمیت شیطانی آنان بر رسانه‌ها می‌شد، می‌گفتند که «با عینک شک و تردید به جهان نگاه می‌کنید و در کار علمی رسانه‌های جهانی شبهه می‌کنید». وقتی سخن از بی‌اعتمادی به رسانه‌های معاند می‌شد، عده‌ای خوابزده، با عوض کردن بحث و مغلطه‌بازی، از ضرورتِ گفتگو با جهان سخن می‌گفتند و اینکه نمی‌شود پنجره‌ها را بست و با همه قهر کرد و باید به جهان سلامی دوباره کرد... و اگر تاریخِ درس‌آموز انقلاب اسلامی، که از ایران شروع شد را بخوانیم، پُر است از مظلومیت انقلابیونی که صحت سخنانشان را روزگار ثابت نموده و می‌کند و آیندگان به روشنی در مورد آن‌ها سخن گفته و خواهند گفت. همانگونه که در مورد امیرکبیر و آقاخان نوری، مدرس و رضاخان، بهشتی و بنی‌صدر و... سخن گفته شده است.

گویی ابتلای بشر به گروهی کنود و عنود و لجوج و به درد‌نخور، درد تاریخی و مشترک است. کسانی‌که همیشه بار کج و ریگ کفش‌اند. دور را نزدیک و نزدیک را دور نشان می‌دهند، مرغ همسایه را غاز می‌بینند و صدا می‌زنند و چشم «خودکم‌بینشان» دائماً در خانه دیگران می‌چرخد. داشته خود را نمی‌بینند و حسرت مال مردم می‌خورند. منتقد و نقاد همیشگی و بی‌انصافِ خودی‌ها و مُبلغ و مُروج و مسحور غریبه‌هایند. حرمت آب و خاک خود را نگه نمی‌دارند و خود را نمک‌گیر غرب می‌دانند. ریشه از خاک خود کشیده و به خاک اجنبی امید بسته‌اند و... و این همان فغان و فریاد اقبال لاهوری و جمال‌الدین اسدآبادی و جلال آل‌احمد و از همه رساتر و پر‌طنین‌تر، فریاد خمینی کبیر است از غربزدگان؛ و چه می‌شود کرد با غربزدگان خودکم‌بین و احمق‌های مغرور. مدعیان پرحرف و رفوزگان در عمل؛ و مگر می‌شود به این زودی از شر این دوزیستان رها شد و از مرارت دیدن تربیت‌شدگان غرب و غربزدگانِ خودکم‌بین رهایی یافت؟ کسانی‌که در شب تار، پشت به فانوس راه می‌روند و متحیر سایه بزرگ و بزرگتر شده خویش‌اند.

حدود دو ماه پیش آمریکا «پاییز داغی» را تجربه کرد که در نوع خود بی‌سابقه بود و آزمونی مهم بود که ادب و اقتدار دولت مرکزی را به طوری جدی، به چالش کشید. جنگل‌های وسیع کالیفرنیا طعمه حریق مهیب و غمباری شد که تلفات جانی و مالی آن قابل ملاحظه است و ده‌ها کشته و ده‌ها هزار آواره از خانه و کاشانه و میلیارد‌ها دلار ضرر مالی و سوختن و از بین رفتن هزاران هزار هکتار از جنگل‌های گسترده‌ای که سرمایه زمین است، جزئی از خسارت‌های آن است. آتش‌سوزی گسترده‌ای که برخی مناطق گردشگری نظیر پارادایز را از صفحه زمین زدود و چیزی برای سوختن از آن به جا نگذاشت و به تمام معنا از کنترل و مهار خارج شد و ترامپ را مجبور کرد بعد از ده روز برای سرکشی به آنجا برود تا از نزدیک در جریان کار قرار گیرد و کمی از زیر بار طعنه مردم جهان، شانه سبک کند. کمی در میان خاکستر‌ها قدم زد و لب و لوچه جنباند و برگشت؛ و مردم جهان هم آتش‌سوزی را دیدند و هم خسارت‌ها و هم ترامپ را؛ و در میان «سکوت» خود آنچه را که باید قضاوت می‌کردند را قضاوت کردند که دلیل این بی‌اهمیتی، ضعف مدیریتی است یا تبختر ترامپ یا غیر هم‌حزبی بودن مسئولین کالیفرنیا با دولت یا...؟

بیش از یک ماه است پاریسِ فرانسه هم «پاییز داغ» خود را تجربه می‌کند و در آتش می‌سوزد. پاییز داغی که ممکن است زمستان اروپا را هم سوزان کند و درخت کریسمس را بسوزاند. اگر «پاییز داغ» آمریکا را طبیعتی! بنامیم، باید «پاییز داغ» فرانسه را طبیعی بنامیم. آتش‌سوزی جنگل، ناگوار و سخت است همانگونه که کشتار مردم معترض فرانسه توسط پلیسش سخت است. طبیعی است مردمی که ثروت حاکمان و کاخ‌نشینان را می‌بینند، برنتابند و در اعتراض به نظام سرمایه‌داری به خیابان‌ها بریزند و جنبش جلیقه‌زرد‌ها را به راه اندازند. جنبشی که علیه سیستم اقتصادی غرب به راه افتاده است. امروزه مردم جهان می‌بینند که پلیس فرانسه در یک سنگربندی حرفه‌ای و خیابانی، مردم خود را بی‌رحمانه سرکوب می‌کند. حضور ۷۰ هزار پلیس و ده‌ها هزار نیروی ارتش اگرچه در شهر‌های آشوب‌زده فرانسه ممکن است کمتر از واقع باشد، ولی باز هم زیاد و گسترده است و حکایت از عمق بحران دارد. گلوله‌های کشنده و بی‌محابای پلیس که سر و سینه شهروندان فرانسوی را می‌شکافد قابل تأمل است. باتوم‌هایی که با نفرت و شدت، سر مردم را می‌شکافد و بینی‌هایشان را می‌ترکاند، حیرت‌آور است. زنان و مردانی که به دام چندین پلیس می‌افتند و روی آسفالت کشیده می‌شوند، تأسف‌بار و رقت‌انگیز است.

مردم جهان در همان «سکوتی» که آتش کالیفرنیا را قضاوت کردند، آتش پاریس را هم قضاوت می‌کنند. سکوتی که از حیرت و خجلتِ رسانه‌های حراف و حقه‌باز مدعی ناشی شده است. «پاییز داغ» کالیفرنیا و پاریس و این روز‌های اروپا، اغتشاش آشوبگران ایران نیست که رسانه‌های دهن به مزد غربی و غربزده داخلی، بنزین روی آتشش بریزند و یک کلاغ را چهل بنمایند. ناآرامی در شهر‌های ایران که نیست تا سلبریتی‌های بی‌سواد و تازه به دوران رسیده در موردش اطوار روشنفکری بیایند و غربزده‌ها برایش تند و تند «text» ترجمه کنند. جمهوری اسلامی نیست که از سلطنت‌طلب و منافق و قاچاقچی و رقاص، عقده‌گشایی کنند و بی‌ربط ببافند. آنجا اروپا و آنجاتر، آمریکاست. قبله غربزدگان و وطن دوتابعیتی‌ها و سفره‌خانه فراری‌ها و بی‌هنران وطن‌فروش؛ و شهری که امروز نماد اعتراض علیه امپریالیسم سرمایه‌داری شده، پاریس است؛ و خیابانی که با خون معترضین مظلوم فرانسوی‌ها با خون و خاکستر فرش شده، شانزه‌لیزه است.
 
همان خیابانی که گروهی نونوار، برای رفتن به آنجا و عکس در آنجا سر‌و‌دست می‌شکستند و ناجوانمردانه، یک عمر، راست و دروغ و طعنه‌اش را به مردم خود می‌زدند. بی‌لیاقتی دولت آمریکا در مهار سیل و طوفان‌ها و آتش‌سوزی‌ها و بحران‌های اقتصادی و فضاحت‌های اخلاقی سردمداران و اخیرا، آشفته بازار داخلی و خارجی آمریکا پیگیری شود یا نه؛ اعتراض مردم فرانسه و اروپا به ثمر برسد یا نه؛ صدای خرد شدن استخوان نظام لیبرالی و سرمایه‌داری غرب شنیده شود یا نه، برای خودشان داستان‌هایی است و داستان ما با غربزدگان هم داستانی است. از رسانه‌های صهیونی که «أُسس علی الاسکناس و استکبار»‌اند و جیره‌خواران و وطن‌فروشان... توقعی نیست، ولی کسی نمی‌پرسد چرا از مدعیان حقوق بشر، سلبریتی‌های شهرت‌طلب، عاشقان غرب و خیابان‌های اروپا و... صدایی در نمی‌آید؟ چرا رئیس‌جمهور سبکسر فرانسه در تماس تلفنی، گزارش اقدامات وحشیانه پلیس خود با جلیقه‌زرد‌ها را به رئیس‌جمهور ما نمی‌دهد؟ چرا دولت ما نه در حد مقابله به مثلِ با دخالت‌های فرانسه در اغتشاشات ۸۸ و ۹۶، بلکه به همان رقیقی محکوم کردن کشتار بی‌گناهان افغان و یمن، از اقدام وحشیانه فرانسه علیه مردم این کشور اظهار تأسف نمی‌کند؟ چرا هنوز برخی برای خوشامد این مردم‌کُشان، و به جای برگرداندن عزتی که مدعی‌اش بودند، می‌خواهند به غیر از ذلت برجام، خفت FATF را هم به نام خود بزنند و هنوز به آمریکای در حال افول و اروپای در حال غرق دخیل می‌بندند؟ چرا برای صیانت از حقوق شهروندی مردم فرانسه و اروپا، فضای شبکه‌های اجتماعی پر از کمپین نمی‌شود؟ چرا جماعتی شمع به دست، در مقابل سفارت فرانسه یا دفتر سازمان ملل به سوگ کشته‌شدگان فرانسه نمی‌نشینند؟ چرا و چرا‌های فراوان دیگر!
 
 
نقطه عطف  روابط تجاری تهران- آنکارا
 
سیامک کاکایی کارشناس مسائل منطقه به سفر اخیر رئیس جمهوری به ترکیه و امضای دو قرارداد همکاری پرداخته و ضمن تحلیل آن نوشته؛ برگزاری نشست شورای عالی همکاری‎های راهبردی و استراتژیک ایران و ترکیه  بیان کننده تعریفی جدید از روابط بین تهران و آنکارا است. این شورا که سابقه برگزاری آن به ۵ دوره می‎رسد و براساس ضرورت‎ها و شناسایی ظرفیت‎ها و پتانسیل گسترش همکاری‎های بین دو کشور تشکیل شده، از دو جهت دارای اهمیت است. نخست نشان‌دهنده اهتمام ایران و ترکیه به گسترش همکاری‎های تجاری و بازرگانی است و در مرحله دوم این دو کشور در شرایطی دور جدیدی از روابط و همکاری‎های اقتصادی را مورد تأکید قرار می‎دهند که در ماه‎های گذشته هر دو به انحایی در تنگنا‌ها و فشار‌های تحریمی امریکا قرار گرفته بودند. به همین دلیل، اقتضائات و اراده سیاسی ایران و ترکیه همواره بر مدار همکاری قرار داشته و تلاش‎ها بر آن بوده که در سطوح مختلف تجاری و بازرگانی و حتی غیرتجاری و تولیدی و در سطوح راهبردی این نوع نگاه بر مدار گسترش مناسبات قرار بگیرد.
 
چنین است که در جریان دیدار رؤسای جمهوری ایران و ترکیه در نشست شورای عالی همکاری‌های راهبردی و استراتژیک آنچه مورد بحث قرار گرفت افزایش حجم مبادلات تجاری بود. مسأله‌ای که اگرچه مورد تأکید سران هر دو کشور قرار دارد، ولی هنوز تحقق نیافته ‎است. اما بخشی از تأکیدی که بر این موضوع وجود دارد به نوع رویکردی بازمی‎گردد که تهران و آنکارا نسبت به تجارت‎های منطقه‎ای اتخاذ کرده‎اند. آن‌گونه که در سخنان اردوغان مطرح شد ترکیه از سیاست‎های امریکا مبنی بر تحریم ایران پیروی نخواهد کرد و این امر تأکیدی بر گسترش مبادلات و اراده‎ای مبتنی بر افزایش تجارت بین ایران و ترکیه است.
 
 

مسأله دیگری که در هفته‌های گذشته و در چارچوب نشست‌ها و مذاکراتی که بین ایران و ترکیه و هم برخی دیگر از کشور‌ها در قالب کشور‌های جی ۸ و روسیه مطرح شد تلاش و تصمیم بر استفاده از ارز‌های ملی به‌عنوان ارز جایگزین مبادلات دوجانبه و چند جانبه است. این تصمیم گشایشی در روابط تجاری قلمداد می‎شود که به همراه بی‌‏توجهی ترکیه در برابر تحریم‎هایی که امریکا در ارتباط با ایران تعقیب می‎کند نشان می‎دهد که نقش و جایگاه منطقه‎ای هر دو کشور در عرصه‎های اقتصادی و سیاسی از منظر مقامات ایران و ترکیه حائز اهمیت است. اظهارنظر‌هایی که درخصوص گسترش مناسبات و استمرار همکاری‎ها با وجود فشار‌های بیرونی شده درنوع نگاه هر دو کشور حاکم است.

ترکیه در حدود یک سال اخیر در تنگنا‌هایی از سوی امریکا بخصوص در زمینه اقتصادی قرار گرفته و این کشور همکاری خود با ایران و همچنین روسیه را به عنوان جایگزین برون‌رفت از بحران مالی اتخاذ کرده است. در ماه‎های گذشته ترکیه دستخوش نوعی تنش در بازار‌های مالی و کاهش ارزش لیر بود و بنابراین راهکار مهمی که مورد توجه دو کشور قرار گرفت چگونگی جاری ساختن مبادلات یا بر مبنای ارز ملی دو کشور است. این کار دست سرمایه‌گذاران و بازرگانان دو کشور ایران و ترکیه را باز خواهد گذاشت تا راه‌های افزایش روابط تجاری را مورد بازبینی قرار دهند. به نظر می‌رسد اظهارنظر‌ها و گفتگو‌هایی که روحانی و اردوغان در جریان این نشست انجام دادند دال بر اراده هر دو کشور بر گسترش مبادلات و مناسبات است و این می‌تواند مشوق کشور‌های دیگر چه در چارچوب جی ۸ و چه در قالب کشور‌های عضو اکو برای یافتن راهکار‌های جدید تجاری باشد.

قابل پیش‌بینی است که در آینده این نوع از همکاری‌ها با توجه به افزایش انتقادات جهانی از برنامه‌های امریکا از جمله کشور‌های اروپایی و چین مسائل مربوط به تعرفه‌های مالیاتی و تجاری و... همگی به یک سمت و سو میل پیدا خواهد کرد که به هژمونی دلار در عرصه تجاری پایان دهد و یا حداقل آن را با چالش روبه‌رو سازد. ایران و ترکیه دو همسایه با رابطه‌ای دیرینه و اراده حاکم بر همکاری‌های دو طرف می‌‎توانند از فرصت پیش آمده به عنوان نقطه عطفی در روابط خود بهره ببرند.
 
 
شکستن استخوان‌هاي شيطان در شام
 
حنیف غفاری کارشناس مسائل سیاسی در سرمقاله امروز رسالت به تحولات سوریه پرداخته و نوشته؛ انتشار اخبار مربوط به خروج نیرو‌های آمریکایی از سوریه، شوک سنگینی به تروریست‌های تکفیری مورد حمایت غرب و بازیگرانی مانند عربستان سعودی وارد کرده است. از سوی دیگر، چنانچه روزنامه گاردین و دیگر منابع غربی گزارش داده‌اند، ترامپ دستور خروج هفت هزار نیروی آمریکایی از افغانستان را نیز صادر کرده است. مجموع این موارد منجر به استعفای جیمز متیس وزیر دفاع آمریکا شده است. از سوی دیگر، چند مقام ارشد پنتاگون نیز طی روز‌های آتی از سمت خود کناره گیری خواهند کرد.

واقعیت امر این است که ایالات متحده آمریکا دیگر توان پرداخت هزینه‌های تصاعدی شکست در سوریه و به طور کلی منطقه را ندارد. "دمشق"،"صنعا" و حتی "کابل" هر یک به نقطه آشکار ساز شکست سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا تبدیل شده است. در حال حاضر، ترامپ تنها در صدد آن است که هزینه‌های بالا بردن پرچم سفید شکست در این مناطق را کاهش دهد زیرا او و همراهانش راه چاره دیگری را در این خصوص نمی‌بینند. بازی خونین و خطرناکی که اوباما در سال ۲۰۱۱ میلادی در سوریه کلید زده بود دارد به پایان می‌رسد! هر چند توطئه‌های واشنگتن در منطقه شامات ادامه خواهد داشت، اما خروج نیرو‌های آمریکایی به معنای برهم ریختن پازلی است که دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان آمریکایی از حدود ۷ سال قبل و به صورت مشترک علیه دولت و ملت سوریه و متعاقبا ملت‌های منطقه چیده بودند.
 
 
صورت مسئله در سوریه کاملا مشخص است! رسانه‌های غربی صراحتا از شکست غرب و ارتجاع عرب در سوریه خبر می‌دهند. گروه‌های تکفیری و تروریستی در سوریه هر روزه خود را در موقعیتی سخت‌تر و تنگنایی بیشتر می‌بینند. روندی که تا نابودی مطلق گروه‌های تکفیری ادامه خواهد یافت. با خروج نیرو‌های آمریکایی، ستون فقرات تروریسم تکفیری در سوریه در هم شکسته خواهد شد. موضوعی که به شدت مهره‌های متوحش آمریکا مانند محمد بن سلمان ولیعهد سعودی را نگران ساخته است. اگر سوریه تا دیروز تنها نماد پایداری در برابر دشمنان قسم خورده جبهه مقاومت بود، امروز به صورت همزمان به نماد "پایداری و پیروزی" تبدیل شده است. تصمیم اخیر ترامپ نه یک تصمیم احساسی، بلکه محصول و خروجی ۷ سال ناتوانی و سرانجام شکست آمریکا در سوریه بوده است.

این دقیقا همان مسیری است که ایالات متحده آمریکا باید در یمن نیز طی کند! در کشور یمن، تجاوز آل سعود و متحدانش علیه ملت مظلوم و بی دفاعی که تنها سلاحشان "ایمان" و "اعتقاد به عدم مداخله اجانب" است حدودا سه سال و نیمه شده است. عربستان سعودی تصور می‌کرد در عرض ۱۰ روز خواهد توانست صنعا و عدن را به کنترل کامل خود در آورده و نظام مردمی شکل گرفته در یمن را سرنگون کند. اما نتیجه یکسال تجاوز سعودی‌ها، چیزی جز شکست سنگین ریاض و هلاکت تعداد زیادی از نیرو‌های متجاوز و از همه مهم تر، بقای انقلاب یمن نبوده است.

صنعا و عدن و مارب امروزه به نماد‌های شکست واشنگتن و آل سعود در یمن تبدیل شده اند. حتی کاخ سفید و ریاض با بهره گیری از کمک‌های القاعده نیز نتوانسته اند اقدامی در خصوص مصادره انقلاب ملت یمن و نابودی این حرکت عظیم مردمی صورت دهند. واشنگتن در فاز بعدی ناچار خواهد شد با کوله باری از هزینه‌های مالی، نظامی و استراتژیک و با شکستی سخت، پایان جنگ یمن را اعلام کند. عقب نشینی دشمنان مقاومت یمن در جریان مذاکرات اخیر استکهلم بیانگر حقایقی است که نه تنها امثال دونالد ترامپ، بلکه رسانه‌های وابسته به جریان سلطه نیز قدرت کتمان و تحریف آن را ندارند. حقایقی از جمله شکست مطلق آمریکا و متحدانش در منطقه که آثار و عواقب آن در آینده‌ای بسیار نزدیک نمایان خواهد شد.
 
 
عادت بد اصلاح طلبان
 
 
 
محمد محمودی کارشناس سیاسی و دبیر پایگاه  اطلاع رسانی مرحوم هاشمی با بررسی عادت‌های بد اصلاح‌طلبان نوشته؛ خودمحـوری مهم‌تـــــــرین عادت بد اصلاح‌طلبان است، از سال ۷۰ که حرف آیت‌ا... هاشمی را برای تنظیم رابطه خود با رهبری نپذیرفتند و بی‌آنکه هرگز از سوی رهبری طرد یا منزوی شوند، ترجیح دادند که راه خود را بروند تا تافته جدا بودن خود را ثابت کنند تا سال ۷۸ که کمر به ترور شخصیتی آیت‌ا... هاشمی در انتخابات مجلس بستند تا به همه عالم و آدم نشان دهند که چقدر متکی به نفس و بی‌نیاز از همراهی هر شخصیتی هستند، حتی اگر آن شخص هاشمی باشد! این عادت بد اصلاح‌طلبان انتخابات ۸۴ را هم در خود غرق کرد و در حالی‌که آیت‌ا... هاشمی به صحنه آمده بود تا خطر ظهور افراطی‌گری را در صحنه سیاسی کشور خنثی کند، اصلاح‌طلبان هر چه نیرو داشتند به میدان انتخابات ۸۴ گسیل کردند تا ثابت کنند که خودمحوری آن‌ها انتهایی ندارد و حاضرند برای اثبات آن حتی به روی کارآمدن احمدی‌نژاد هم رضایت بدهند! عادت بد اصلاح‌طلبان که اندکی -شاید به اجبار زمانه- در سه انتخابات اخیر فروکش کرده بود گویا دوباره راه افتاده و بعد از آنکه با خودمحوری تمام، راه شهردار شدن فرزند آیت‌ا... هاشمی را بستند، در نهایت امروز به عبور از روحانی هم رسیده‌اند و در نهایت تبختر او را در اوج غرور خطاب قرار می‌دهند که تو را بخیر و ما را به‌سلامت، هم رای و هم عملکردتت مال خود! زهی تاسف از اینهمه خودمحوری که روزی از هاشمی و دولت سازندگی می‌گذرد و امروز از روحانی و دولت اعتدال تا ثابت کند اصلاح‌طلبی سر عادت بد و اشتباهات خود تا آخر ایستاده است! جالب است که اصلاح‌طلبانی که امروز مدعی شده‌اند چرا روحانی نمی‌گوید رای من از اصلاح‌طلبان است، خودشان هم هرگز به نقش کلیدی خطبه تاریخ ساز آیت‌ا... هاشمی در انتخابات ۷۶ و روی کار آمدنشان اشاره‌ای نکرده و نمی‌کنند و همچنان فکر می‌کنند به قدرت ذاتی و محبوبیت آنی خود پیروز آن انتخابات شده‌اند و بس! عادتی بد دارند اصلاح‌طلبان در خودمحوری که گویا ترک نشدنی هم نیست و دودش، هم به چشم خودشان می‌رود و هم به چشم ملتی که امید به ایثار و از خودگذشتگی آن‌ها برای عبور از بحران‌ها و گردنه‌های سخت بسته‌اند.
 
انتهای پیام/
 
 
 
 
 
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.