بازخوانی ناقص شیوه مدیریتی پیامبر (ص) و ائمه معصومین و مقایسه آن با شیوه مدیریت رهبری نظام بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی واجتماعی جوامع در طول تاریخ یکی از مواردی است که به شبهات مختلف حول مدیریت رهبری دامن زده و گاه نیز به طور مغرضانه جهت تخریب نظام اسلامی به کارگرفته میشود.
بر این اساس در نوعی قیاس معالفارق در خصوص نابسامانیهای اجرایی و اقتصادی کشور بعضا گفته میشود که مثلا پیامبر (ص) بازرسان مختلفی را به نواحی گوناگون میفرستاد تا چشم و گوش ایشان باشند و در گوشه و کنار حکومت اسلامی جلوی فساد و دزدی را بگیرند حال اینکه در زمان ما اینگونه نیست و رهبری تنها به نصیحت اکتفا میکنند!
به نظر میرسد اینگونه شبهات ریشه در عدم شناخت وظایف و اختیارات رهبری و ساز و کارهای اجرایی اداره حکومت در زمان حال و گذشته دارد. چراکه وظیفه رهبری تنها سخن گفتن نیست و قطعا اداره عملی جامعه را شامل میشود. اما اینکه ساحت اجرایی و حوزه اختیارات قانونی ایشان برای ورود به مسایل اجرایی چقدر است مسالهای نیست که شبهه افکنان به تبیین آن بپردازند. اما پاسخ علمی و فقهی این مساله همان است که امام راحل در مباحث ولایت فقیه تبیین کردند.
بیشتر بخوانید: دیدگاه رهبر انقلاب درباره نقش جوانان در حل مشکلات کشور
ایشان در تشریح وظایف، ولی فقیه فرمودند: رهبری سه شان دارد:
شان اول اینکه اسلام را برای مردم توضیح دهد. این مساله زمانی که پیامبر اکرم (ص) در قید حیات بودند با ابلاغ وحی به مردم صورت میگرفت و در زمان ائمه معصومین نیز به صورت تبیین وحی بوده است و در زمان فقیه جامع الشرایط که در راس جامعه قرار میگیرد به شکل ارایه فتوا است. یعنی نحوه انجام این وظیفه بنا بر شرایط جامعه و اینکه رهبری جامعه بر عهده چه کسی باشد تفاوت دارد. اما آنچه گفته شد تنها وظیفه اول رهبر الهی است که به آن "ولایت افتا" نیز گفته میشود؛ این وظیفه در صورتی که حتی دولت نیز در اختیار رهبری نباشد از عهده وی ساقط نمیشود.
مرحله دوم، شان اجرایی، ولی فقیه است؛ به معنای اجرای احکام دین در تمام سطوح جامعه. به تعبیر زیبای امام راحل "قرآن قانون اسلام است" حال قرآن باید تنها به صورت قانون مکتوب باقی بماند یا اجرا شود؟ بر همین مبنا قانون اسلام به مجری نیاز دارد که همان رهبر الهی است؛ پس در این سطح، رهبری شان اجرایی پیدا کرده تا قانون الهی را در جامعه پیاده کند و این همان "ولایت سیاسی" است. در این مرحله است که رهبری به کمک مردم برای اجرای احکام اسلام و تحقق امنیت جامعه "دولت" تشکیل میدهد.
همان طور که پیغمبر اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) پس از ۱۳ سال که در مکه بودند با فراهم شدن شرایط و کمک مردم در مدینه دولت تشکیل دادند. ایشان در این سالها در مکه تنها اسلام را تبیین میکردند درحالیکه شرایط به گونهای نبود که بتوانند وارد عرصه اجرایی بشوند، اما با این حال رسول خدا (ص) اجرای امور غیرحکومتی را انجام میدادند.
در مورد فقیه جامع الشرایط و معصومین (علیه السلام) نیز همین گونه است. ایشان نیز برای اینکه موفق به تشکیل دولت بشوند؛ به حضور و همراهی مردم نیاز دارند. بحث "حضور الحاضر" که امیرالمومنین علی علیه السلام در خطبه شقشقیه به آن اشاره میفرمایند نیز ناظر بر همین مساله است که طبق فرمایش حضرت و بر اساس این قاعده، تشکیل دولت و اجرای شریعت اسلام به شرط حضور مردم صورت میگیرد.
شان سوم، ولی فقیه، قضاوت و نظارت است؛ بدان معنی که اگر کسی تخلف و تخطی کند یا اگر مردم با یکدیگر نزاع پیدا کنند برای فصل خصومت به رهبر الهی مراجعه میکنند.
حال مساله آن است که آیا رهبری همه این امور را "مباشرتا" انجام میدهد یا با ابزارها و نهادسازیهایی که صورت میدهند به این امور رسیدگی میکنند. بدیهی است که، ولی فقیه نهادسازی میکند، چون حکومت اسلامی یک حکومت فردی نیست؛ بلکه حکومتی است که با مشارکت و همکاری و همراهی مردم صورت میگیرد ازین رو باید همه مردم در برپایی عدل و قسط همراهی و تعاون داشته باشند.
بر این اساس رهبری وظایف اجراییاش را از طریق قوه مجریه انجام میدهند و به همین دلیل است که حکم رییس جمهور از طریق رهبری تنفیذ میشود. همچنین رهبری وظایف قضایی خود را از طریق قوه قضاییه انجام میدهند و از همین رو است که یک فقیه را به عنوان رییس قوه قضاییه منصوب میکند. وظایف قانون گذاری رهبری نیز از طریق قوه مقننه و بخشی از وظیفه نظارتی ایشان نیز از طریق فقهای شورای نگهبان صورت میگیرد تا چیزی مغایر قوانین اسلام تصویب نشود. از طرفی، رهبری کشور را بر اساس قانون اساسی اداره میکنند به همین خاطر است که در شورای نگهبان ۶ حقوق دادن مسوولیت نظارت را بر عهده دارند تا مصوبات مجلس با قانون اساسی مغایرتی نداتشه باشد.
تا اینجا مشخص شد که رهبری بر اساس چه مکانیسمی به اداره کشور میپردازند ازین رو بیان اینگونه تعبیرات عامیانه که رهبری در حکومت داری به صحبت کردن و یا تذکر اکتفا میکنند فاقد دقت بوده و طرحی ناقص از اختیارات و وظایف ایشان است. البته اینکه این روند در عمل چطور پیش میرود و آیا خروجی تصمیمات مجلس، اجراییات دولت و نظارت قوه قضاییه دقیقا مطابق با قانون است یا خیر و اینکه در این سلسله به منویات معظم له تا چه میزان تمکین میشود، بایستی آسیب شناسی شود. کما اینکه اجمالا بایستی عمده آسیبهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دهههای اخیر را با عدم اجرای کامل راهبردهای رهبر انقلاب از سوی دولتهای مختلف مرتبط دانست.
علاوه بر آنچه گذشت مساله مورد غفلت در علت کاوی آسیبهای حکومت داری "نقش مردم" است. باید به این مهم دقت کنیم که بازو و قوت رهبری، خود مردم هستند. کما اینکه در زمان حکومت معصومین نیز اینچنین بوده است و میزان کم شدن مشکلات و اداره بهتر جامعه با میزان تبعیت پذیری از رهبر جامعه اسلامی ارتباط مستقیم داشته است.
به عنوان مثال در زمان جنگ احد به دلیل اینکه دولت هنوز کوچک بود و مسوولان زیادی بر سر کار نبودند همه کارها بر عهده رسول خدا بود یعنی ایشان هم رییس دولت بودند و هم فرمانده جنگ. اما همان جنگ پیروز تبدیل شد به شکست، زیرا از فرمان رسول خدا که فرمودند: چه شکست خوردیم و چه پیروز شدیم تنگه را ترک نکنید تخطی کردند. رزمندگان غافلانه به سمت غنائم رهسپار شدند؛ دشمن نیز کمین گذاشت و تعداد زیادی را به شهادت رساند و همین نافرمانی سبب شکست مسلمانان در جنگ احد شد.
ازین رو اینکه امروز برخی میگویند چرا در زمان فعلی که رهبری جامعه اسلامی بر عهده فقیه جامع الشرایط است شاهد فساد و تخلف برخی کارگزاران هستیم؟ باید گفت؛ رهبر جامعه چه رسول خدا صل الله علیه و آله باشد و چه و امیرالمومنین علی علیه السلام، زمانی اداره جامعه کاملا موفق است که علاوه بر مسولین، مردم نیز به دستورات رهبری لبیک بگویند. به تعبیر دقیقتر نمیتوان ثمرات انتخابهای ناصحیح در برهههای گوناگون را به سوی دیگران جهت داد. زمانی که بر خلاف همه دموکراسیهای دروغین و ادعایی دنیا مردم در نظام اسلامی نقشی واقعی و تعیین کننده دارند و از عالیترین سطح اداره کشور تا سطوح نازلتر محصول انتخاب آن هاست بایستی نتایج انتخابهای خود را نیز در تحلیل وضعیت هر دوره نیک بنگرند و به تطبیق آن با شاخصهای مدیر تراز انقلاب اسلامی که مدنظر رهبر انقلاب است اهتمام بیشتری بورزند.
منبع: فارس
انتهای پیام/