انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
منم یه غار به تازگی کشف کردم که درش یه سنگ بزرگ بود و تونستم با یه انفجار دینامیت بازش کنم....ولی فعلا قصد رونمایی ازش رو ندارم....این غار جایی هست که هیچکس رفت و آمد نداره و حاصل بیابانگردی های خودم و دوستمه...خیلی زیبا و قشنگه و بسیار محشر و ۵ کیلومتر طول داره....ولی با دوستم تصمیم گرفتیم خانوادگی بمونه بین خودمون و تا ازدواج نکردیم به کسی نگیم غیر از همسرانمون...و داریم اسم غار که ترکیبی از اسم جفتمون هست رو حکاکی میکنیم جاهای مختلف غار...و عملا سند به نام زدیم...
ناشناس
۱۳:۴۳ ۲۱ آذر ۱۳۹۷
رمان خوبیه. چاپش کنید.
درود بر غیرت و فکر انسانهای آن دوران که در همه موارد واقعاً سرآمد بودن؟از دلیری و شجاعتشون تا فکر و ایده های بسیار حرفه ای که داشتن.
اخ ای ایران چه بودی و چه با تو کردند. زمانی که تو غرش شیرانت بود حتی روباهی هم وجود نداشت.