سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ناگفته‌های زنان یک روستا از جاده‌ای که زندگی را به کام آنها زهر کرد +تصاویر

زنان یک روستای دورافتاده در شرق هند از سختی‌هایی که به خاطر یک جاده ناهموار کشیده‌اند با اندوه فراوان سخن گفتند.

به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، روستایی دور افتاده در شرق هند وجود دارد که زنان آن سختی های بسیاری تاکنون متحمل شده اند، در آنجا مسیری ناهموار تا رسیدن به امکانات شهری وجود داشت که امروز به همت زنان این روستا دیگر یک جاده صاف و یکدست است. بنا بر اعلام بی بی سی مینا گاین یکی از زنان کار آفرین آنجا، از سختی هایی که تا قبل از جاده سازی بر او و دیگر زنان گذشته می گوید. خانم گاین بساط خوراکی فروشی اش را مانند هرروز آماده می کند اما امروز برایش متفاوت است. مینا می گوید: این راه پر از چاله بود و برای عبور می بایست ساری ام را بالا می گرفتم، دوچرخه ام مدام گیر می کرد، گاهی به ناچار آن را جایی دور از جاده پارک می کردم و مردم وسایلم را به سرقت می بردند. سر خوردن و افتادن هم که کار همیشه ما بود تا اینکه برای ساختن جاده آستین همت را بالا زدیم.

یک نهاد غیر دولتی به مقدار لازم برای ساخت جاده مصالح در اختیار این زن ها قرار داد که نتیجه آن مسیری هموار برای 15 روستا شد. ساخت این جاده به مینا کمک کرد تا به کار خود در کمال آرامش ادامه دهد و حالا دیگر پسرش به خاطر نبود پل مجبور به ترک تحصیل نیست.

مینا درباره سختی های گذشته می گوید: حامله بودم و به خاطر ناهمواری مسیر به زمین افتادم، شرایط به قدری برایم سخت و پیچیده شد که حتی با یادآوری آن گریه ام می گیرد. اکنون شاید این یک جاده معمولی به نظر برسد که با آجر ساخته شده است اما زندگی بسیاری از زنان روستا نشین را برای همیشه دستخوش تغییر کرده است.


بیشتر بخوانید:خطرناکترین مسیر عبور دانش‌آموزان برای رسیدن به مدرسه +تصاویر


زندگی اوتارا موندال یک خیاط چند سال پیش پس از یک وضع حمل پردردسر زیر و رو شد، او اکنون با تاثیرات آن اتفاق تلخ همچنان دست و پنجه نرم می کند که همان تجربه باعث شراکت وی در ساختن جاده شد.

خانم موندال می گویدک باردار که بودم امکان تماس با پزشک در شب نبود، امکان حرکت ماشین در این جاده هم وجود نداشت، نزدیکانم من را روی شانه هایشان نزد پزشک بردند و مدام وحشت افتادن با من بود.

ربا داس 18 ساله مسیر رسیدن به مدرسه را با تمامی دشواری هایش به یاد دارد. به گفته ربا در طول مسیر خرده شیشه های نهفته در گِل موجب جراحت های شدید در پای او و همکلاسی هایش می شد و امکان طی کردن راه با دوچرخه هم وجود نداشت، از طرفی همیشه دیر به امتحانات می رسیدیم. ربا می خواهد معلم شود، او و روستایش رویاهای بزرگی در سر دارند هرچند هنوز در این روستاهای بسیاری سر راهشان است.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.