ولیعهد سعودی باید بابت این جنایت، هزینه های اقتصادی نیز پرداخت می کرد که این هزینه ها شامل قراردادهای تسلیحاتی به ارزش صد و ده میلیارد دلار بود که دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا به آن افتخار می کرد.
ولیعهد سعودی همچنین باید بهای دیگری نیز برای جنایت خاشقجی می پرداخت که شامل تامین صدها هزار شغلی بود که ترامپ از آن در نبرد با دشمنان دموکراتیک خود در داخل آمریکا بهره برداری می کرد.
اما در شرایط متزلزل ترامپ در نتیجه فشارهای کنگره آمریکا به منظور اتخاذ موضع جدی و اعلام مجازت ها علیه ریاض در ارتباط با جنایت کشتن خاشقجی، بن سلمان خود را نیازمند حمایت لابی صهیونیست می داند که در سیاست آمریکا و بسیاری از بخش های سیاست غرب نفوذ دارد.
از آنجایی که ریاض از سال ها پیش وارد روند عادی سازی علنی در روابط خود با رژیم اشغالگر اسرائیل شده است، باید نقش عربستان سعودی در این زمینه احیا می شد تا اهرم فشار قوی را ارائه کند که حمایت لابی صهیونیست از ریاض را در سیاست های واشنگتن و غرب تضمین کند.
از زمان تاسیس رژیم غاصب اسرائیل، عربستان از جمله کشورهایی بود که از این مساله استقبال کرد و از زمان به قدرت رسیدن محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد سعودی، آثار و نشانه های عادی سازی علنی در روابط با رژیم اشغالگر مشاهده شد و این مساله به طرح های اقتصادی هم کشیده شد که قطعاً آخرین آن، طرح راه آهن از اراضی اشغالی به چند کشور عربی نخواهد بود.
افزون بر همکاری امنیتی و نظامی میان عربستان و رژيم اشغالگر اسرائیل، گزارش های غربی و اظهارات « ادوارد اسنودن» کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا از این مساله پرده برداشت که عربستان از برنامه های اسرائیلی برای جاسوسی از دوستان جمال خاشقجی و تعقیب مکان و فعالیت های وی بهره برداری کرد.
همه اینها، مقدمه ای مهم برای بن سلمان و رژیم اشغالگر اسرائیل بود تا خود را برای قرارداد ترامپ که به طور اساسی از سوی عربستان و برخی کشورهای عربی دیگر حمایت مالی می شود، آماده کنند.
بیشتر بخوانید: بحران اساسی پیش روی بنسلمان / چه سرنوشتی در انتظار آینده سیاسی عربستان است؟
اما شکاف بزرگی که بن سلمان با کشته شدن خاشقجی در داخل کنسولگری عربستان در استانبول با آن مواجه شد، این بود که ولیعهد سعودی باید امتیازات و خدمات بیشتری را به منظور تضمین حمایت از خود ارائه می کرد، در نتیجه سفر اخیر وی به منطقه از امارات و بحرین و مصر (هم پیمانان ریاض) گرفته تا تونس و الجزایر و موریتانی، اقدامی فریبکارانه بود که ملت های این کشورها با آن مخالفت کردند، زیرا هدف از این سفر برای آنان آشکار و شناخته شده بود.
تبلیغ برای عادی سازی روابط با رژیم اشغالگر اسرائیل و سوق دادن دولت های این کشورها برای تسلیم شدن در برابر طرح سعودی که راه گریزی برای بن سلمان از تنگنای فعلی به شمار می رود، به منزله تقدیم قضیه فلسطین در طبقی از طلا به اسرائیل و آمریکا در ازای هدف شخصی بن سلمان یعنی بهترین گزینه برای ماندن در قدرت در عربستان است.
از آنجایی که قرارداد ترامپ (معامله قرن) و آنچه به آن مربوط می شود، برای پایان دادن به آرمان های قضیه فلسطین، هدفی اساسی برای مقامات رژیم اشغالگر اسرائیل و نیز آمریکا به شمار می رود، آنچه که بن سلمان در این چارچوب ارائه می کند، نوع موضع در قبال قضیه کشته شدن خاشقجی را مشخص می کند و همین مساله باعث می شود که ولیعهد سعودی همه توجه خود را صرف طرح عادی سازی روابط با رژیم اشغالگر اسرائیل کند.
اما بن سلمان باید قبل از تضمین خارج شدن از تبعات جنایت کشتن خاشقجی، از چند ناحیه خیالش راحت باشد ، که اولین آن تصمیم آشکار دموکرات ها در واشنگتن برای حرکت در مسیر مجازات ریاض و شناسایی مسئول اصلی جنایت کشتن خاشقجی است.
همچنین وضعیت نابسامان و غیرثابتی که نخست وزیر رژیم اشغالگر اسرائیل برای نجات خودش و دولت اسرائیل با آن مواجه است.
اما مانع مهم تری که بن سلمان باید برای اجرای طرح خود از آن عبور کند، ملت فلسطین است که به اشکال مختلف تاکید کرده است که حاضر است برای شکست طرح قربانی شدن قضیه فلسطین به عنوان بهای نجات ولیعهد سعودی هر آن چه را که در اختیار دارد، ارائه کند.
منبع:العالم
انتهای پیام/