ساخت فیلمهای سیاسی در سینمای جهان بسیار مرسوم است و حتی در گیشه هم بسیار موفق عمل کرده اند، اما در سینمای ایران این نوع فیلم بسیار کم و انگشت شمار مورد توجه سینماگران و تهیه کنندگان قرار گرفته است.
البته نرفتن به سمت ساخت فیلمهای سیاسی در سینمای ایران، دلایل گوناگونی دارد؛ از فضای ممیزی فیلم در سینمای ایران گرفته تا شرایط پذیرش مخاطب و رعایت این نکته که آیا این فیلمها گیشه موفقی دارند یا نه!
اما اگر به تعداد فیلمهای سیاسی سینمای ایران نگاه کنیم، اتفاق دیگری افتاده است و آن نوعی غفلت از ساخت این گونه سینمایی است. چه بسا در بسیاری مواقع میشد فیلمهایی پر قدرت با داستانهای جذاب در این زمینه ساخت و حتی مخاطب انبوه هم با آن همراه می شد.
اما جریان اصلی سینمای ما اعتنایی به این نوع فیلمها نشان نداد و فیلمسازان هم به دلیل قدرت کمی که در جریان اصلی بدنه سینما داشتند، نتوانستند برخلاف موج حرکت کنند. بنابراین دست به ساخت این نوع فیلمها نزدند.
در طرف دیگر این ماجرا اساسا علاقه به فیلمهای سیاسی در بین روشنفکران، دانشجویان و کسانی که دغدغه جدیتری به سیاست داشتند، بیشتر مشاهده میشد تا در بین مخاطبان عام. این خود باعث شده سینمای بدنه یا سینمای حرفه ای نسبت به ساخت این نوع فیلمها بی علاقه باشد.
اما با تمام این اوصاف تاریخ سینمای ایران، در حوزه ساخت فیلمهایی با رگههای سیاسی اتقاقهای سینمایی ماندگار و موفقی هم دارد که بسیار برای سینمای ما کارساز بوده اند؛ مثلا فیلم «گوزنها» ساخته مسعود کیمیایی. یا پس از انقلاب شکوهمند اسلامی و در سالهای اخیر میتوان به تعداد معدود فیلمهایی نظیر به رنگ ارغوان، پایان نامه، استرداد، تیک آف و ماجرای نیمروز اشاره کرد.
فیلمهایی که با فراز و نشیبهای فراوان و در برهه زمانی مختلف و خاص ساخته شده اند و توانستند با مخاطب شناسی درست در دوره خود، به استقبال نسبی برسند. استقبالی که گاهی فارغ از داشتن ویژگیهای قوی سینمایی، به دلیل موضوع منحصربه فرد و حساس آنها بود. این نشان می دهد که سینمای سیاسی در مواجهه با مشکل قدیمی و همیشگی این سالها یعنی کمبود فروش و گیشه سینما، میتواند برای اقتصاد این هنر نجات بخش باشد.
نکته دیگر اینکه همواره مخاطبان سینما در طول این سالها نشان داده اند که لحن افشاگرانه در فیلم را دوست دارند و از آن استقبال میکنند. برای مثال گفتن از پشت پرده یک اتفاق و رمزگشایی از آن برایشان جذابیت دارد. چیزی که حالا حتی در رسانه کوچکتر از سینما یعنی فضای مجازی هم میتوان آن را دید.
اگر کمی به گذشته رجوع کنیم، میتوان به بسیاری از فیلمهای اوایل انقلاب و دهه ۶۰ اشاره کرد که به افشاگری و رازگشایی درباره حکومت ستم شاهی میپرداخت و با توجه به روحیه انقلابی مردم در آن زمان مورد توجه هم قرار میگرفت.
اما در تحلیلی دیگر، فیلم سیاسی بعضی مواقع برای مخاطب ایرانی با نوعی افشاگری در دیالوگ و زبان بصری فیلم مترادف شده که این بسیار اشتباه است. این همان مسئله ای است که مخاطب علاقهمند به گونه سیاسی را گاه و بی گاه بیش از دریافت و دیدن روایت داستان، به اشتباه می اندازد. به گونه ای که هر نوع حرف دوپهلویی را در فیلم ببیند، آن را سیاسی می پندارد؛ تا جایی که ممکن است هر نوع کنش یا گفتار در فیلم را به یک منظور یا ایده سیاسی ارجاع دهد. این نشان از آن دارد که ما در سینمای خود مخاطب را با نوع درستی از این نوع فیلم آشنا نکردیم.
با این همه، مخاطب ایرانی هنوز تصویر روشن و دقیقی درباره سیاست در سینما یا فیلم سیاسی ندارد. این در حالی است که با وجود تبلیغات گسترده علیه فرهنگ ایران و تهاجمی که بی وقفه از سوی دشمن ادامه دارد، پرداختن به فیلم سیاسی میتواند سپری از جنس سینما باشد در برابر تهاجم فرهنگی.
گزارش از بهنام صادقی
انتهای پیام/