مساله از آنجایی شروع شد که فهمیدیم مردم کالای داخلی نمیخرند و در عوض کالاهای چینی میخرند، کالاهایی که هم ارزانند و هم به چشم خریداران میآیند. این روند آنقدر ادامه پیدا کرده که تولیدات وطنی روی دست مانده و در مقابل سالهاست حرف و شعار مسئولان این است که مردم از تولیدات وطنی حمایت کنند؛ اما به تعبیر صاحبنظران، مرگ اقتصاد ملی وقتی رقم میخورد که سایه واردات بر سر تولید داخلی سنگینی کند؛ حالا پرسش این است که مسئولان چرا حمایت نمیکنند؟ راهکارها چیست و تجربیات سایر کشورها چه بوده است؟ آنها چه میکنند و کجا ایستادهاند و ما چه کردهایم و در کجا ایستادهایم؟
اگر بخواهیم وارد مصادیق شویم باید از کشور کرهجنوبی نام ببریم، کشوری که مردم آن درآمد لازم برای خرید خودروی برند را دارند اما از خودروی ملی استفاده میکنند؛ در حالی که خودروهایی نظیر تویوتا و مرسدس بنز دارای کیفیت بهمراتب بالاتری از خودروهای داخلی این کشور هستند، کمتر مورد استفاده قرار میگیرند.
در اینجا میتوان از کشور انگلستان و وضع تعرفههای بالای وارداتی بر محصولات کشاورزی سخن گفت. مسئولان این کشور تصمیم گرفتند با اعمال تعرفههای بالا نگذارند محصولات خارجی توان رقابت را از تولیدات داخلی پیدا کنند و در مقابل مردم هم به کالای تولید داخل باور داشتند و با خرید آن از تولیدکنندگانشان حمایت میکردند.
سیاستگذاری کشور آلمان هم در این زمینه مثالزدنی است؛ چراکه سیاست سردمداران این کشور افزایش صادرات و پایین نگه داشتن میزان واردات است.
تقویت تولیدات داخلی
مرتضی عزتی، عضو هیاتعلمی پژوهشگاه اقتصاد دانشگاه تربیتمدرس تهران در گفتوگو با «فرهیختگان» میگوید: «کشورهای مختلف از همان ابتدا از کالایشان حمایت نکردهاند، بلکه تولیدشان را تقویت کردهاند. وقتی 100 سال پیش کشوری درصدد سیاستگذاری توسعه بود، مبادلات خارجی زیاد نبود که بخواهند واردات گسترده داشته باشند.»
وی بیان میکند: «در آن زمان مبادلات خارجی در مقایسه با شرایط فعلی بسیار محدود بود، بنابراین کشورها خودبهخود کالاهای داخلی را بیشتر مصرف میکردند و با توجه به اینکه هزینه حملونقل از کشور آنها زیاد بود، مبادلات خارجی محدودیت داشت و این محدودیت بیشتر مربوط به کالاهایی بود که تقریبا امکان تولید در آن کشورها را نداشت یا امکان تولید آن بسیار ضعیف بود.»
وی با تاکید بر این مساله که امروز تجارت در دنیا بسیار ارزانتر شده است، تاکید میکند: «با همه این اوصاف بسیاری از کشورهایی که تجارت بسیار زیاد جهانی و واردات بسیار زیاد دارند، با تعیین تعرفههای واردات یا مالیات بر واردات، حمایتهای مختصری از تولید انجام میدهند.»
اما مطابق آنچه عزتی مطرح میکند، جهان به این نوع از حمایتها نگاه منفی دارد و با این مساله سازمانهای بینالمللی و نیز کشورهای دیگر مبارزه میکنند، به همین علت کشورها تلاش کردهاند آن را به حداقل برسانند. وجود تعرفههای سنگین وارداتی، مشکلاتی مانند فساد و قاچاق را برای کشورها ایجاد میکند، به همین علت خیلی تلاش نمیکنند به این سمت بروند مگر در مواقع خاص و شرایط ویژه که بحثهای استراتژیک و حیاتی مانند حمایت از تولیدات کشاورزی و دامی وجود داشته باشد.
البته از این شیوه در کالاهای صنعتی کمتر استفاده میشود. بررسیها نشان میدهد اغلب کشورها برای اینکه بتوانند فعالیتهای اقتصادی را تقویت کنند، تولید را تقویت کردهاند، چراکه این دو ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با هم دارند؛ اگر تولید تقویت شده و سرمایهگذاری بهخوبی انجام شود؛ کیفیت کالاها بالا میرود و خودبهخود تولیدکنندگان داخلی، تولیدات باکیفیتی خواهند داشت. شاید بهتر باشد اینطور بگوییم که لازمه توسعه اقتصادی، حرکت روی ریل توسعه تولید است و اگر غیر از این باشد تلاشهایمان بیثمر خواهد بود.
حرکت به سمت تولید باکیفیت
عزتی این مساله را باور دارد که باید برای تقویت اقتصاد به سمت تولید رفت زیرا در این صورت چندان نیاز نیست فشارهای غیرمتعارفی برای حمایت از تولید داخلی داشته باشیم. عمده کشورهای پیشرفته اقتصادی تلاش داشتهاند تولیدات خود و سرمایهگذاری را افزایش دهند و به فعالیتهای اقتصادی، انگیزه خوب بدهند تا تولیدات باکیفیت رشد کند.
عضو هیاتعلمی پژوهشگاه اقتصاد دانشگاه تربیتمدرس تهران میگوید: «هیچ مصرفکنندهای وجود ندارد که اگر کیفیت یک کالا خوب باشد، آن را به دلیل اینکه تولید داخل است، کنار بگذارد. همه مصرفکنندهها عرق ملی دارند.»
وی با اشاره به مصادیق این مساله عنوان میکند: «در میان کشورهای پیشرفته نظیر آلمان و ژاپن یا کشورهایی که به لحاظ صنعتی وضعیتشان خوب است، این مساله به یک عرف تبدیل شده که مردم آنها خودبهخود به سمت کالای باکیفیت گرایش داشته باشند. در کشور ما هم همینطور است و وقتی میبینیم وضعیت یک کالا بهبود پیدا میکند، مصرفکنندگان چندان تمایلی ندارند با قیمتهای گرانتر کالای خارجی بخرند.»
بهرغم این صحبتها عزتی اعتقادی به این ندارد که مردم ما کالای خارجی مصرف میکنند. وی با صراحت میگوید: «در شرایط فعلی بیش از 90 درصد مصرف داخلی کشور ما مربوط به تولیدات خودمان است و کمتر از 10 درصد کالاهای خارجی است و این هم خود یک نشانه است و شاید خیلی ضرورت نداشته باشد برای آن 10 درصد، اقتصاد را بههم بریزیم.»
اصلاح نظام برنامهریزی و تقویت رشد اقتصادی
کالای داخلی و حمایت از آن یک معمای چندلایه است، کشورهایی که در این زمینه حرفهای زیادی برای گفتن دارند، راههای متعددی را امتحان کردهاند و به اصلاح نظام برنامهریزی خود پرداختهاند، روی مساله رشد اقتصادی کار کردهاند و از سوی دیگر به این باور دست یافتهاند که اگر تا مدتها به انزوا رو بیاورند و تمرکز خود را روی تولید داخل بگذارند، جواب بهتری خواهند گرفت. بهعنوان مثال آمریکا که رتبه نخست اقتصاد جهانی را ازآن خود کرده است، تا مدتها در انزوای کامل فرو رفت و اجازه واردات کالاهای خارجی را نداد و حالا مردم این کشور ثمره آن را به چشم میبینند. البته ژاپن و فرانسه نیز همین مسیر را طی کردهاند یا چینی که امروز بازار ما را قبضه کرده است، روزی تصمیم گرفت در عرصه اقتصاد به خودکفایی برسد و همین اتفاق افتاد.
عزتی معتقد است: «همه کشورهایی که امروز در عرصه تولید حرفی برای گفتن دارند، برای تحقق این مساله برنامهریزی کردهاند، اما برای ما بسیار بهصلاحتر است که رشد اقتصادیمان را تقویت کنیم. اگر رشد اقتصادی تقویت شود، یعنی تولید تقویت شده است. رشد یعنی افزایش تولید، بنابراین اگر ما سیاستهایمان را روی افزایش رشد اقتصادی متمرکز کنیم میتواند بسیار مقرونبهصرفهتر و موثرتر بوده و منجر به حمایت از تولیدات داخلی شود.» وقتی صحبت از تولید ملی به میان میآید، برخی بحث را به سمت حمایت کشانده و عنوان میکنند همه کشورهای موفق در این زمینه بهنوعی مورد حمایت دولتها بودهاند و مثلا دروازههای کشورهایشان حداقل برای مدتی روی کالاهای خارجی بسته شده یا تسهیلات خاصی برای تولیدکننده در نظر گرفته شده است.
بر همین اساس دکتر مهدی صادقیشاهدانی، اقتصاددان و رئیس دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امامصادق(ع) در گفتوگو با «فرهیختگان» میگوید: «بیتردید حمایت مسالهای است که درباره تولید ملی مورد توجه است و تولیدکنندگان معمولا مشمول حمایتهای متعددی هستند، بخشی از این حمایتها، حمایتهای مالیاتی و بخش دیگر حمایتهای پولی و مالی است که بهصورت کمکهای بلاعوض به تولیدکننده پرداخت میشود.»
از ریسک تا ایجاد انگیزه برای تولیدکننده
وی ادامه میدهد: «بنابراین خود تولیدکننده در ارتباط با نظام حاکمیت، حمایتهای مختلفی را دریافت میکند که همین حمایتهای مختلف میتواند برای تولیدکننده انگیزه ایجاد کند تا بهجای اینکه نسبت به واردات کالاهای مختلف اقدام کند، در جریان تولید، ریسکها و مخمصههای مربوط به تولید را به جان بخرد.»
وی اعتقاد دارد: «این مساله کمک میکند جریان تولید ملی در حیطه عرضه تقویت شود؛ اما در حیطه تقاضا اینطور نیست که مصرفکننده و تقاضاکننده مجبور باشد تولید ملی را مصرف کنند بلکه اقتصاد، شرایطی را رقم میزند تا بهواسطه آن شرایط، تولید ملی دارای حیثیت قابل رقابتی با سایر کالاهای وارداتی شود.» طبعا هر نوع اقتصادی با هر چارچوبی باید در مسیر تولید حرکت کند و طبیعی است که سردمداران هر جامعهای تلاش میکنند نظام اقتصادی خود را بهگونهای هدایت کنند که ضمن توسعه رفاه عمومی، منجر به استقلال و پیشرفت اقتصادی شود و این پیشرفت و مستقل بودن تنها با تمرکز روی تولید محقق میشود اما مساله این است که گاه حمایتی صورت نمیگیرد و مردم هم حاضر نیستند به زور کالای داخلی بخرند.
صادقیشاهدانی میگوید: «همین قابل رقابت بودن تولید ملی از جهت کیفیت و قیمت و سایر ویژگیهای کالایی برای مصرفکننده انگیزه ایجاد میکند تا بهجای اینکه کالاهای وارداتی را مصرف کند، کالاهای داخلی را مصرف کند.»
وی میافزاید: «اما یک نکته اینجا مدنظر است و آن اینکه ما در تمام دنیا مشاهده میکنیم که مصرفکننده و تقاضاکننده مجبور به مصرف کالای ملی نمیشود اما در این ارتباط فرهنگسازی لازم صورت میگیرد. یعنی نظام فرهنگی کشور طوری عمل میکند که بهعنوان مثال ژاپنیها و کرهایها بهجای اینکه کالاهای کشور دیگری را مصرف کنند، کالای کشور خودشان را مورد استفاده قرار میدهند و این در گرو آن است که نظام فرهنگی کشور چگونه میتواند روی فکر و ذهن مصرفکننده تاثیرگذار باشد.»
نباید از خاطر برد که نظام اقتصادی، شرایط را برای تولید ملی فراهم میکند و نظام فرهنگی با انگیزههای متعددی که مربوط به ذهن و رفتار مصرفکننده است، او را ترغیب میکند بهجای اینکه کالای وارداتی را مصرف کند، کالای داخلی را مورد استفاده قرار دهد؛ شاید با تکیه بر این راهکارها روزی تولیدات وطنی ما مورد توجه قرار گیرند.
یکچیز از تاریخ تجارت روشن است؛ حمایت از تولید داخل شما را ثروتمند میکند
اتحادیه اروپا مستمرا تلاش کرده کشورهای فقیر دست از حمایت از تولیدات خود بردارند. این در حالی است که با کمکهای یارانهای به کشاورزان خود، آنها را در حفظ مزارع اروپا یاری رسانده است. این سیاستها میتواند میلیونها نفر را در کشورهای فقیر بیکار کند. اقتصاددانان نئولیبرال ادعا میکنند کشورهای ثروتمند با حذف موانع تجارت خود، به این مهم دست یافتند، اما حقیقت چیز دیگری است. انگلیس تنها پس از آنکه سلطه اقتصادی خود را به دست آورد، برای تجارت آزاد اشتیاق نشان داد. بهطور کلی انقلاب صنعتی بر پایه حمایت از تولید شکل گرفت. بهعنوان مثال انگلیس در سال 1699 واردات از ایرلند را ممنوع کرد، در سال 1700 واردات پارچه پنبهای از هند ممنوع شد و برای محافظت از صنایع نوپا تقریبا در تمام کالاهای تولیدی، تعرفههای وارداتی را اعمال کرد.
بهعنوان نمونه دیگر، تا سال 1816 ایالات متحده 35 درصد عوارض را برای اکثر کالاهای وارداتی اعمال میکرد، در سال 1832 این تعرفهها را به 50 درصد افزایش داد. بین سالهای 1864 و 1913 این کشور بهشدت در مقابل واردات محافظت میشد و بهسرعت در حال رشد و توسعه بود. آمریکا تنها پس از جنگ جهانی دوم و زمانی که حالت برتر و غالب پیدا کرد، بیشتر تعرفهها را کاهش داد.
همین استراتژی توسط ژاپن، کرهجنوبی، تایوان و تقریبا هر کشور دیگری که امروز ثروتمند است، دنبال شده. حمایتگرایی از تولید داخل میتواند توسط نخبگان فاسد بهراحتی مورد سوءاستفاده قرار گیرد و همیشه کسب ثروت را تضمین نمیکند؛ اما توسعه بدون آن بسیار سخت است.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/