سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

باشگاه خبرنگاران جوان گزارش می دهد؛

یک روز همراه با یک غسال/شغلی با هزاران ترس و دلهره

در روزگار شلوغ شهری هستند انسان هایی که هدفشان خدمت به مردم است، اما امان از بی مهری ها و رفتارهایی که ما انسان ها با آن ها انجام می دهیم فارغ از اینکه روزگاری سر و کار ما با همین انسان های با خداست .

 به گزارش خبرنگار  گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان،در یک صبح زمستانی وقتی در مرکز نصف جهان همانند میدان نقش جهان و یا میدان عتیق قدم می گذاری، شور ونشاط مشاغل مختلف را مشاهده می کنی که همه را مجذوب خودش می کند از صدای چکش بازار آهنگر گرفته تا خاتم ساز و دیگر حرفه های صنایع دستی که شور تلاش و کار را در آنها می بینی.

در سالهای گذشته که در حرفه خبرنگاری فعالیت می کنم با مشاغل و حرفه های مختلفی هم کلام شدم ؛ از پاکبان های شهری که عاشقانه در هنگام سحر ماه رمضان مشغول عبادت بود تا حاجی بازاری های اصفهانی که از وضعیت بازار برایم سخن گفتند.

این بار تصمیم گرفتم به سراغ حرفه ای متفاوت و خداپسندانه ای بروم که کمتر کسی حاضر به کار کردن در این مکان است حتی در مسیر نیز با حسی متفاوت از نوع ترس به این مکان می رفتم در ذهنم مرور می کردم حالا که برای دقایقی می خواهم به این مکان بروم می ترسم پس چطور افرادی اینجا کار می کنند نمی ترسند؟

در مسیرم از خیابان جی ، گلخانه ها و سنگ فروش ها می گذرم، کم کم تابلوهای فلزی سبز رنگ پیدا می شود.

این تابلوها به تو یادآوری می کند، قبل از ورود ذکری بخوانی تا حالت معنوی تر شود چرا که قرار است به مکانی متفاوت تر از داخل شهر قدم بگذاری. سرای مردگان!

پس از مذاکره تلفنی با روابط سازمان آرامستان های شهرداری اصفهان ( باغ رضوان) سرانجام مقرر شد تا روزی میان هفته به این مکان بروم وبا یکی از خادمان این مجموعه گفت و گو کنم.

درست حدس زدید غسال شغلی ترسناک برای ما آدم ها و کاری شرافتمندانه و البته خداپسندانه که اجر معنوی و اخروی این کار بر کسی پوشیده نیست.

عبارات معنوی اللهم اغفر للمومنین و المومنات، لااله الا الله، فاتحه مع صلوات را بر روی تابلوهای فلزی دنبال می کنم.

با اینکه زیاد برای زیارت به باغ رضوان می آیم اما به محض ورود به آرامستان و در شرایطی که تا چند دقیقه پیش خوشحال شاد بودم بغض راه گلویم رابست و حال عجیبی پیدا کردم به اتاق روابط عمومی رفتم تا با هماهنگی مسوول روابط عمومی آرامستان اصفهان به غسالخانه بروم.

  شهباز مدیر روابط عمومی باغ رضوان قبل از هماهنگی برای مصاحبه با یکی از غسال ها آقا که در واقع همان حسین آقا بود به من گفت اینجا یک مجموعه از خادمان به مردم خدمت می کنند که غسال ها نیز بخشی از آنان هستند.
وی به ما گفت از راننده آمبولانس تا غسال و تا فردی که تدفین را انجام می دهد همه خالصانه وبا نیت خداپسندانه با انسجام و نظم خاص مشغول فعالیت هستند.

مدیر روابط عمومی آرامستان اصفهان ( باغ رضوان) از ساماندهی شغلی مناسب کارکنان مجموعه از تدفین کننده تا تطهیر کننده و سایر نیروهای خدماتی برایمان توضیح داد و وضعیت این افراد به لحاظ کاری و اقتصادی مناسب عنوان کرد که البته حسین آقا هم در صحبت هایش این موضوع را تایید کرد.

  شهباز با مسوول سالن تغسیل هماهنگ کرد و ما نیز به آنجا رفتیم تا با یکی از غسال ها مصاحبه کنیم و به ما حسین آقا را معرفی کردند هر چند   شهباز به من گفت به غسالخانه برو پس از مشاهده محل با حسین آقا مصاحبه کن اما زمانی به آنجا رسیدم به قول اصفهانی ها جا زدم و پایم به سمت سالن شست و شو نرفت اینجا بود که ارزش کار حسن آقا بیش از بیش برایم مسجل شد.

در ابتدا خیلی کوتاه جواب می داد اما هر چه جلوتر رفتیم پاسخ ها طولانی تر شد.
از او پرسیدم چند ساله در این حرفه مشغولی و از سختی ها این شغل برایمان بگو که با صدایی آرام پاسخ داد 13 ساله که غسالم و این کار برایم طاقت فرسا است و اکثرابه دلیل سرکار داشتن با آب و سرمای محیط دچارپادرد و کمر درد می شوم و هر کسی در این کار باشه به تدریج علاقه پیدا می کند.

نورایت درچهره پدرشهیدخرازی تاسالها درذهنم ماندگار شد

حسین آقا از دعاهای مردم پس از غسل عزیزانشان برایم گفت و تاثیر دعای خیر مردم را در زندگی شخصی اش مهم دانست.
اما اوج گفت وگوی من زمانی بود که از حسین آقا پرسیدم که کدام شخصیت را غسل دادی که تا ماه در ذهنت ماندگار شد که او بدون درنگ گفت پدر شهید حاج حسین خرازی چندین بار تکرار کرد پدر حاج حسین خرازی و گفت مثل پیکر پدر حاج حسین ندیدم نورانیت در پیکر این پدر بزرگوار بود که تا کنون در این 13 سال ندیده بودم.

حسین آقا گفت البته به غیراز پدر شهید خرازی ، پیر غلام معروف کشورآقای اشتری پدر فرمانده نیروی انتظامی و پدرمحسنی اژه را هم من غسل دادم.

وی در پاسخ به این سوال که خانواده از شغل شما راضی هستند گفت: خانواده می دادند که من در باغ رضوان کار می کنم اما اینکه در چه قسمتی نه ، او اینگونه برایم تشریح کرد که متاسفانه نگاه مردم در اصفهان با شغل غسالی و شغل های مرتبط نگاه درستی نیست در حالی که در بسیار از شهرها این طور نیست و حتی مردمی که از شهرهای دیگر مثل تهران برا تدفین عزیز خود می آیند بر صورت ما بوسه می زنند و از ما تشکر می کنند اما اینجا وقتی می خواهند با ما دست دهند مچ دستمان را می گیرند.

حسین آقا ادامه داد: همین موارد باعث شده که من به خانواده هم نگویم که در چه بخشی از آرامستان کار می کنم و در واقع صلاح ندانستم که مطرح کنم.

این غسال خوش بیان از اولین روزی که وارد غساله خانه شده بود برایمان گفت و عنوان کرد که راننده کامیونی را که بر اثر تصادف ُمرده بود و در شرایطی که سر جنازه از بین رفته بود و بسیار خون آلود بود را برای شست و شو آورده بودند و من در آن لحظه مو به بدنم سیخ شد و بسیار ناراحت شدم اما به مرور به لطف خدا ترسم ریخت و اجر معنوی این کار برایم اهمیت پیدا کرد و این موضوع تنها با لطف خدا محقق شد.

از حسین آقا پرسیدم هنگام شست و شوی میت ذکر خاصی را می خوانید که او پاسخ داد معمولا یک همراه از متوفی وارد غسالخانه می شود و ذکر و دعا می خوانند ما نیز اگر فرصت باشد و سرمان شلوغ نباشد هنگام شست و شو دعا می خوانیم.
درجایی دیگری از صحبتمان حسین آقا بار دیگر از رفتار برخی مردم گلایه کرد و گفت: بعضی از مردم با همکاران ما بد خلقی می کنند و علتش به نظر من ضعف در اعتقاد دینی آنها است و در واقع آن قدر غرق در مادیات هستند و شغل ما را هیچ نمی گیرند، این حکایت خیلی از ماهاست که مرگ را برای همسایه می خواهیم.

زنده شدن میت شایعه است

حسین آقا شایعات مربوط به زنده شدن میت را هم رد و کرد و گفت : 13 ساله که من کار غسالی می کنم هیچگاه با چنین مواردی برخورد نکردم ولی شایعات آن به گوش ماهم رسیده که میت هنگام شست و شو در باغ رضوان اصفهان بلند شده و این موارد صحت ندارد چرا که در آرامستان اصفهان تیم پزشکی قانونی مستقر هستند و این موارد به صورت دقیق بررسی می شود.

حسین آقا غسال در پایان گفت و گو با چشمانی اشک بار و صدایی آرام بار دیگر تاکید کرد که مردم نباید مرگ را از خودشان دور بدانند، من می بینم مردمی را که هنگام غسل و خاک سپاری میت ناله و وای وای سر می دهند اما غافل از این که روزی خود بر روی این سنگ ها بر شست و شو گذاشته می شوند ، حسین آقا از پدری برایمان گفت که هنگام غسل پسرش بسیار گریست و فردا خود او را برای شست و شو و تدفین به باغ رضوان آوردند و این سرنوشت در انتظار همه ماست.

گزارش از سیدامیرمهدی ساب چیان

انتهای پیام/م

 

 

برچسب ها: شهرداری ، احکام شرعی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
علی
۱۹:۳۵ ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
سلام.صادقی هستم از اصفهان خیلی ممنون که این مصاحبه رو داخل لینک قرار دادید.بله واقعا همه بخود بیان ببینیم و ببینند به کجا میرویم و میروند.که باز گشت همه بسوی اوست.خدایا به رحمانیتت به همه ما رحم کن.
ناشناس
۱۸:۵۸ ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
ایمان _ تقوا _ عمل صالح این ها توشه اخرت هست ^_^
ناشناس
۱۸:۰۳ ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
خدایا ماروببخش
ناشناس
۱۸:۰۳ ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
من خیلی گناهکارم خیلی از اون دنیا میترسم خدا منوببخش
ناشناس
۱۸:۰۲ ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
من خیلی گناهکارم خیلی از اون دنیا میترسم خدا منوببخش
غفار
۱۶:۲۳ ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
واقعا شغل سختی است وهمیشه قدردان خدمات اینها بود/
محرابیان
۱۴:۵۱ ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
انالله واناالیه راجعون
ناشناس
۱۱:۵۵ ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
واقعا شغل سختی است وهمیشه قدردان خدمات اینها بود/