اما محور اصلی داستان، رابطه از بین رفته دوست امیر و همسرش است که تنها از این زوج طلاق گرفته، یک پسر به نام اردلان باقی مانده است. پسری که پدر و مادرش در انتهای فیلم به سراغ زندگی خود میروند و امیر سرپرستی اردلان را برعهده میگیرد.
روند داستان و ابهام عجیب سناریو فیلم مخاطب را دچار سردرگمی می کند. در این میان امیر دچار عشقهای عجیبی میشود.گاهی همسر دوستش به وی ابراز علاقه میکند و زمانی هم یک آرایشگر زن که همسایه امیر است، خواهان رابطه با او میشود.
در فیلم نیما اقلیما، امیر شخصیت مبهمی دارد و ابهامات تا انتهای فیلم هم از بین نمی رود. امیر کار و پیشینه مشخصی ندارد و علاوه بر آن در اتاق خود چیزی را نگهداری میکند که نباید کسی از آن سردر بیاورد.
یکی از نکات غیرقابل قبول این فیلم که مخاطب سینما را کلافه میکند، سیگار کشیدن بی حد و حصر میلاد کی مرام است. باوجود اینکه سال گذشته وزیر بهداشت به سینماگران تذکر داد که در فیلم های خود از نشان دادن مصرف بی رویه سیگار خودداری کنند اما باز هم شاهد این هستیم که قهرمانهای فیلمها سیگار میکشند و دلیل مشخصی برای این تصمیم کارگردانان وجود ندارد.
به نظر میرسد امیر قدم محکم و استواری برای نیما اقلیما در جایگاه یک کارگردان سینما نباشد.
یادداشت از محمدرضا فلاحی
انتهای پیام/