به گزارش حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ اکبر نبوی همچون روال شبهای گذشته، در ابتدای برنامه «ققنوس» صحبتهایی را پیرامون موضوع برنامه مطرح کرد. او در صحبتهای خود از سینمای اجتماعی تحت عنوان «مادر» یاد کرد و آن را فراتر از یکگونه سینمایی خواند. او همچنین علت پرداختن مجدد به موضوع سینمای اجتماعی را اعتبار و ارزشهای زیاد آن عنوان کرد.
در گفتگوی بخش اول، نبوی میزبان حمید زرگر نژاد، کارگردان فیلم سینمایی «ماهورا» بود. در ابتدای این بخش اکبر نبوی از دیگر فیلم ساخته او یعنی «پایان خدمت» نام برد و گفت: من فیلم اول او را در جشنواره 92 دیدم و به نظرم بهعنوان فیلم اول اثری قابلتحسین، با برنامه و از فیلمنامه خوبی برخوردار بود. همچنین یکی از بازیگران خوب حال حاضر یعنی امیر جدیدی، اولین کار خود را با این فیلم آغاز کرد. این مسائل نشاندهنده آن بود که سینما برای حمید زرگر نژاد موضوعی جدی است و خوشبختانه امسال هم او با فیلم دیگری در جشنواره حاضر است.
پیش از شروع گفتگو و در بخش معرفی میهمان، سوابق زرگر نژاد مورد ارزیابی قرار گرفت. او در کنار ساخت دو فیلم بلند سینمایی، سابقه طولانی در ساخت مستندهای اجتماعی، تاریخی، مردمشناسی و دفاع مقدس دارد. در بخش عنوان شد که او معتقد است، هر آنچه شایسته بیان با زبان سینما است را باید بر دوش قهرمانی از جنس مردم گذاشت تا روایتگر زندگی باشد.
در آغاز گفتگو با حمید زرگر نژاد او در خصوص سختیهای ساختن ماهورا گفت: این فیلم ساخت بسیار دشواری داشت و خود شما تجربه کار در هور را داشتهاید و از سختیهای آن آگاه هستید. در ماهورا بازیگران و عوامل پشتصحنه یا روی آب بودند و یا زیرآب کار میکردند و در کنار آن نماهای هوایی هم داشتیم. ما این فیلم را در شرایط سخت آب و هوایی با یک دوربین کارکردیم و از شما و دیگران دعوت میکنم که این فیلم را ببینید. دلیل این دعوت صرفاً به خاطر سختیهای ساخت فیلم نیست، بلکه پرداختن به فرهنگ، سنت و آیینی است تابهحال ندیدهاید و اینها ماهورا را فیلمی متفاوت میکند.
زرگر نژاد تصریح کرد: ماهورا فیلمی صرفاً جنگی نیست، بلکه فیلمی از زندگی عاشقانه مردمی است که یکدیگر را دوست داشتند و ورود غریبه جریان عادی زندگی آنان را مختل میکند. دلیل اینکه چرا تا این حد به فرهنگها پرداختهشده، این است که آنها با باورهایشان زندگی میکنند. عموماً وقتی دشمن بهجایی وارد میشود، بر اساس یک حکم حکومت و یا مأموریت، نیرویی نظامی وارد میشود و عملیاتی انجام میدهد، اما در داستان فیلم فرصت این مسائل نیست و تنها شش روز از جنگ گذشته است.
او در ادامه گفت: من متعلق به آن منطقه هستم و باور بر این نبود که قرار است این جنگ 8 سال طول بکشد، به همین دلیل در دل جنگ در آنجا زندگی ادامه داشت. بهعنوانمثال در منطقهای که فیلمبرداری انجامشده، صحنههای جنگی از جنس همان شکار کردن مردم برای مایحتاج روزانه از دل هور است. این نمونهکوچکی از فرهنگهای مطرح در فیلم است و افراد برای باورهای خود میجنگند. تجربه زیاد من در ساخت مستند دفاع مقدس، موجب شد تا بهجای استفاده از شعار گویی، این بار از زندگی بگویم و بخواهم فیلمی متفاوت بسازم.
نبوی ضمن اشاره به اصلیت خوزستانی زرگر نژاد و آشنایی او باحال و هوای فیلم ماهورا، از او پرسید که آیا این فیلم برای امروز است یا خیر.
زرگر نژاد در پاسخ به این سؤال گفت: من ماهورا را برای امروز و آینده ساختهام. من در دوران کودکی قهرمانان زیادی دیدهام و در ماهورا تلاش کردهام به آنها نزدیک شوم. در حال حاضر نظیر آن قهرمانان را در اطراف خود نمیبینم. آن قهرمانان سنین پایینی داشتهاند و الگوی زندگی خود من هم برادرم بود. من در پرداخت قصه و یا حتی در گریم فیلم پایان خدمت هم از همان قهرمان استفاده کردم و این کار را در ماهورا نیز انجام دادم.
اکبر نبوی در ادامه سؤال قبلی از زرگر نژاد پرسید که «چرا این فیلم برای امروز است» و زرگر نژاد پاسخ داد: خاک ایران و خاک خوزستان حتی همین امروز همواره مورد تهدید است. این خاک تنها برای مردم خود رزق و روزی دارد و اگر غریبه به آن وارد شود برای او جهنم است. این فیلم به مردم امروز تعلق دارد، چراکه به قهرمان نیاز دارند.
زرگر نژاد در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «دلتنگی گذشته چه ارتباطی به امروز دارد و چرا دیگران باید در این دلتنگی شما سهیم باشند؟»، گفت: من ماهورا را به دلیل نوستالژی نساختهام. این فیلم دقیقاً مسائل امروز را بیان میکند و تنها تاریخ وقوع آن مربوط به گذشته است. این فیلم از عشق، زندگی و امید میگوید و اینها در حال حاضر هم وجود دارند.
زرگر نژاد در ادامه گفت: پرداختن به این برهه تاریخی بسیار مهم است. ما کشوری داریم که هرگاه در آن اختلاف وجود داشته باشد، بیگانگان قصد تعدی به آن دارند و کشورهای اطراف ما سعی دارند اقوام ایرانی را به نفع خودشان جذب کنند.
زرگر نژاد در پاسخ به این سؤال گفت: در اطراف ما مردمی زندگی میکنند که بهنوعی مرزبان هستند، آنها را ببینیم. حرف امروز فیلم من دیده شدن تمام مردم است. در فیلم من ارمنی، عرب، اهوازی و تهرانی وجود دارند و در کنار همدست به کاری میزنند که حماسهای تراژیک و تلخ است.
زرگر نژاد ضمن آنکه قصه فیلم خود را پر کشش خواند در صحبتهای پایانی خود عنوان کرد: به دلیل آنکه فیلمهای دفاع مقدس متولی دارند و دادن فیلمنامه و گرفتن مجوز برای افرادی مانند من بسیار سخت است، تهیهکنندگان فیلم من نظیر مرحوم حمید آخوندی تمام توان خود را گذاشتند. همچنین ساخت اینگونه فیلمها مانند مردم به تصویر کشیده شده در این فیلم مظلوم واقعشدهاند.
در پایان این بخش اکبر نبوی هم بینندگان را به دیدن فیلم «ماهورا» دعوت کرد.
در بخش میان برنامه همچون شب گذشته، به موضوع سینمای اجتماعی پرداخته شد. برخلاف شب گذشته که به بررسی فیلمهای اجتماعی سیاه نمای سالهای اخیر پرداختها شده بود، در سومین برنامه ققنوس به فیلمهایی پرداخته شد که ضمن داشتن مضامین اجتماعی، با نگاهی مثبت قهرمانپروری و عدالتخواهی را در دستور کار خود قراردادند. فیلمهایی که موردبررسی قرار گرفتند عبارت بودند از: «جنگ اطهر» با موضوع عدالت اجتماعی، «آژانس شیشهای» که عدالت انقلابی را به تصویر کشید، «بازمانده» با موضوع روحیه انقلابی مردم فلسطین، «یتیمخانه ایران» با مضمون عدالت اجتماعی، «بادیگارد» که باوجود پایان تلخ کورسوی از امید را در انتها دارد و در آخر فیلم «بیستویک روز بعد» که در مورد امید پسربچهای است که برای تقابل با سختیهای زندگی تلاش میکند.
در بخش دوم از گفتگوی برنامهی سیمرغ، اکبر نبوی با محمود سالاری پژوهشگر و مدرس دانشگاه به بحث در مورد سینمای اجتماعی پرداخت.
محمود سالاری صحبتهای خود را با نکتهای در مورد ادبیات هنر جهان آغاز کرد و گفت: در ادبیات هنر جهان ما میگوییم سینما یکزبان است و یا از زبان سینما صحبت میکنیم. اینیک استعاره ادیبانه در مورد سینما نیست. در زبان واجها، اصوات و حروف معادل فریم و واژهها هم معادل پلان در سینما هستند. همچنین با چسبیدن واژهها به یکدیگر جمله و در سینما سکانس را داریم. این مقایسه بیانگر آن است که آنچه در سینما و زبان وجود دارند، عیناً مثل هم رفتار میکنند.
سالاری در ادامه گفت: وقتی ما جملات را در کنار هم قرار میدهیم، از آنها معنا طلب میکنیم و در سینما هم سکانسها معنا به وجود آورند. زبان بودن سینما و زبان بشری جهانیهایی دارند که مشترک هستند. بنابراین اگر بحث ما موجب شود به سینماگری بربخورد و بگوید اینجا ایران است، باید بداند که این بحثی جهانی و مشترک است. همانگونه که در بافت هر گفتگویی یک گفتمان وجود دارد و جاری میشود، این اتفاق در سینما هم رخ میدهد.
سالاری افزود: آیا هرکسی که در زبان جملهبندی میکند دُر و گوهر میگوید؟ خیر. بسیاری از اوقات انسانها تنها حرف میزنند که حرفی گفته باشند. این موضوع در سینما هم وجود دارد و ما فیلمسازانی داریم که صرفاً فقط میخواهند فیلم بسازند و در پس فیلمهایشان هیچ اندیشهای نیست. این افراد در توجیه کار خود میگویند که این سینمای اجتماعی و آینه جامعه است! این افراد تحمل کمی دارند و در مواجهه با انتقاد به کارشان ناراحت میشوند. در صورتی که تنها برخی از گفتوگوها که دارای اندیشه هستند تبدیل به ادبیات شده و خود را به هنر میرسانند. لذا تمام کسانی که حرف میزنند هنرمند نیستند.
سالاری از رخ دادن همین موضوع در سینما گفت و در ادامه اظهار داشت: سینما در مقام هنری خود کارکردهایی پیداکرده و گفتمان سازی میکند. یکی از این گفتمانها و وسیعترین نوع آن، سینمای اجتماعی است. به نظر من سینمای اجتماعی سینمایی است که مسائل انسان در اجتماع را بیان میکند.
به گفته محمود سالاری، چنانچه پس از یک انقلاب نگرشی به وجود میآید و فردی که از زبان استفاده میکند ادبیات، گفتگو و گفتمانش تغییر میکند، سینما هم وقتی از صافی یک انقلاب عبور کند، دیگر نیاز به بیان همهچیز نخواهد داشت و به ابزاری برای حرف زدن تبدیل میشود. همانطور که حرف زدن ارزش و قیمت دارد و صحبتهای ناب برای گفته شدن انتخاب میشوند، سینما هم به همین شکل باید باشد.
در ادامه بحث نبوی پرسش خود را اینگونه مطرح کرد که: در حال حاضر یک نوع سوءتفاهم در میان بسیاری از سینماگران وجود دارد و معلوم نیست که ناشی از نوعی گرفتاری در رئالیسم سوسیالیستی است و یا فرهنگی است که روشنفکری خوانده میشود و سخن گفتن از بدیها و پلشتیها را کنشی روشنفکرانه میداند. درنتیجه بخش زیادی از فیلمهای اجتماعی ما در سالهای اخیر به سمت ناامید کردن دوچندان اجتماع پیشرفتهاند. علت این اتفاق چیست؟
سالاری ضمن تأیید صحبتهای نبوی ادامه داد: هنرمند در هرکجای این جهان باید احساس رضایت و خوشبختی به مخاطب خود بدهد، ولو اینکه انسان هیچوقت به سقف رضایت و خوشبختی نمیرسد. وقتی شما احساس رضایت را از جامعه بگیرید، هرچه به او بدهید خوشحال نخواهد شد و این جنایتی بزرگ در حق بشر است. در تمام دنیا شما موظف هستید به مردم احساس خوب بودن و امید بدهید و آنها را به یک انتظار محرک برسانید. منظور از انتظار محرک انتظاری است، که نشستن برای رسیدن به یک اتفاق را برنمیتابد و حرکت میکند.
سالاری افزود: رسالت سینمای اجتماعی ایجاد حرکت، امید و نزدیک کردن افقهاست تا جامعه خود را به آنها برساند. برخی از دوستان دچار نوعی کجفهمی هستند و به همهچیز میتازند و در مقابل هیچ حرف و نقدی را برنمیتابند. مگر میشود کسی جامعهشناسی نکرده باشد و کار اجتماعی انجام دهد! مثلاینکه شخصی در جامعهای زندگی نکرده باشد و بخواهد برای مردم نسخه بپیچد.
سالاری در ادامه از واژگان محدود و الکن بودن زبان برخی از فیلمهای اجتماعی سالهای اخیر گفت و ادامه داد: ما فیلمهایی را شاهد هستیم که سکانسهای محدودی دارند و کشدار ساختهشدهاند. برخی از این افراد تفاوت فیلمنامه فیلم کوتاه را با یک کار بلند سینمایی نمیدانند و فیلمی کوتاه را آنقدر کش میدهند تا تبدیل به فیلمی بلند کنند. این افراد در مقابل انتقادات ناراحت میشوند و اظهار میکنند که آیینه جامعه را نشان دادهاند؛ درصورتی که ریتم جامعه حال حاضر تُند و فیلمهای این افراد کُند هستند.
نبوی در این بخش از گفتگو از عنوان داشت: من به دوستان علاقهمند به فیلمسازی و خبرنگارانی که به من مراجعه میکنند همواره میگویم، کسی که میخواهد در رسانه فعالیت کند، حق ندارد قاب کلوز ببندد. زیرا اگر فردی با روحیات لطیف باشد، فقط زیبایی میبیند و در مقابل ممکن است فرد تنها به دنبال زشتی باشد. بسیاری از فیلمهای اجتماعی ما قاب محدودی دارند، درحالیکه جامعه موجود زنده است و نمیشود آن را محدود کرد.
سالاری در ادامه این بحث گفت: جریانی بهطور عمدی سعی دارد تا مخاطب را به بنبست ببرد و برای او ایجاد بحران و فشار روانی کند. اینگونه نسخهپیچی برای مخاطب در هیچ کجای دنیا جوانمردانه نیست و من نام این سینما را ناجوانمرد میگذارم. در حال حاضر بخش عظیمی از فیلمسازان مخاطب را در سالن سینما له کرده و سپس رها میکنند. این روند با سینمایی که باید امید ایجاد کند فاصلهی زیادی دارد.
سالاری افزود: من در سینمای آمریکا و هند که تولیدات زیادی دارند، کمتر دیدهام فیلمی با پایان تاریک به پایان برسد و این تاریکی تا تیتراژ فیلم ادامه داشته باشد. در فیلمهای این کشورها اگر رستگاری نباشد، لااقل نوری را میتوان یافت.
نبوی پرسش بعدی خود را اینگونه مطرح کرد که با توجه به آنکه در حال حاضر تلخ اندیشی و ندیدن زیباییها بهنوعی فضیلت تبدیلشده و در رسانهها عموماً از سیاهی گفته میشود، آیا شما فکر نمیکنید وضعیتی که گرفتار آن هستیم ناشی از یک بیماری جمعی است؟
سالاری در پاسخ گفت: ابزار هر گفتمان، اصطلاحات آن است. در گفتمان دینی هم یکی از ابزارها اصطلاحات دینی است. کلمهای مانند صلوات در گفتمان دینی معنی پیدا میکند. . شما برای از بین بردن یک گفتمان باید اصطلاحات آن را از بین ببرید و امروزه در رسانههای کشور شاهد جایگزین شدن کلماتی موهوم با اصطلاحات دینی هستیم. بهعنوانمثال بهجای قرائت فاتحه، در رسانهی ملی افراد را به یک دقیقه سکوت و یا کلیک نمودن در سایت خودشان دعوت میکنند.
در این مقطع اکبر نبوی از محمود سالاری پرسید: این مسائل آیندهی جامعه را تباه میکنند، آیا ما متوجه نیستیم که چهکاری را انجام میدهیم؟
سالاری در پاسخ به این سؤال گفت: درحالیکه این گفتمانها در حال جایگزین شدن با گفتمانهای دینی هستند، برنامهریز فرهنگی کشور بهجای تولید گفتمان عقبگرد میکند. این اصطلاح زدایی ها گفتمان زدایی را به همراه خواهند داشت و مسئولان به آن توجهی نمیکنند. حتی گفتمانهای ابتدای انقلاب نظیر شهادت و ایثار هم در حال زدوده شدن هستند. این اتفاق در سینمای کشور هم رخداده است.
سؤال بعدی نبوی این بود که به نظر شما آیا کسی به فکر این مسئله در سینما و ساید حوزهها هست؟
سالاری پاسخ داد: آنچه من در سینما و تئاتر و آنتن تلویزیون میبینم، موجب میشود چنین احساسی نداشته باشم و معتقدم در حال حاضر ما شاهد نوعی تغافل هستیم. متأسفانه بخش زیادی از سینماگران ما دنبالروی این جریان هستند.
سالاری افزود: سینماگران در تمام دنیا مخاطب تربیت میکنند و ما از این ظرفیت در حد سینمای هند هم استفاده نکردهایم. ما در سینما بهجای نشان دادن یک انسان تراز و الگو، افرادی را نشان میدهیم که تنها با پرخاشگری کارشان را بهپیش میبرند.
سالاری در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: من امیدوارم مدیران فرهنگی بدانند کجا را باید دروازهبانی کنند. این اصطلاحات هستند که نگهدار گفتمانهای ارزشی، انقلابی، انسانی و اسلامی ما هستند. وقتی این اصطلاحات بهوسیله های گوناگون توسط مجری، کارگردان، بازیگر و مسئول از بین میروند، اینجا ما باید نگران این وضعیت باشیم.
انتهای پیام/