در این مراسم، جواد منصوری، نویسنده در خصوص تاریخ شفاهی گفت: شاید به جرات می توانم بگویم پدیده تاریخ شفاهی یکی از اتفاقاتی بود که نتیجه انقلاب و دفاع مقدس است. نه اینکه این مسئله در دنیا و ایران نبوده، اما به یکباره به وجود نیامده است. در دوران طاغوت تاریخ شفاهی در قالب بسیار محدودی بود. بعضا اشخاصی که در دستگاه حاکمیتی بودند تاریخ شفاهی می نوشتند. نگارش تاریخ شفاهی پس از انقلاب بیشتر به نیروهای انقلابی، زحمتکش، مجاهد و مردمی متکی بود. در واقع از خاطره گویی صرف به مکتب تبدیل شد.
وی افزود: تاریخ شفاهی به این سمت می رود که تبدیل به رشته تحصیل شود. این از ثمرات انقلاب اسلامی است. ابتدا زیاد از آن استقبال نشد و برخی خیلی جدی از ورود به تاریخ شفاهی امتناع می کردند. حضور حجت الاسلام فخرزاده و دوستانشان در شکستن این فکر بسیار مؤثر بود. اگر جریان ریشه دار و قوی دنبال این قضیه نبود، تاریخ شفاهی پا نمی گرفت.
منصوری ادامه داد: در 15 سال اول انقلاب درباره مبارزان انقلاب اسلامی صحبتی نشده بود. تاریخ شفاهی بیشتر درباره دفاع مقدس نوشته میشد. به تدریج به سمت گروهک ها، مسائل بعد و قبل از انقلاب رفت و از لحاظ عمق و محتوا تغییر کرد.
این نویسنده با اشاره به اینکه دستگاه های دولتی ما تا این لحظه از تاریخ شفاهی غافل بوده اند، بیان کرد: اخیرا یکی دو دانشگاه بحث رشته انقلاب اسلامی و تاریخ شفاهی را شروع کردند. حجت الاسلام فخرزاده و همکارانشان روی تاریخ شفاهی کمابیش کار کردند و به تاریخ شفاهی دهه های 60 و 70 اکتفا نکردند. امروز می توانیم حتی در خارج از کشور نظریه تاریخ شفاهی را به نام یک نوع تاریخ نگاری مطرح کنیم. فخرزاده حق بزرگی به گردن تاریخ شفاهی دارد.
در ادامه این مراسم امیر ناصر آراسته، مشاور نظامی فرماندهی کل نیروهای مسلح در امور زمینی با اشاره به اینکه تاریخ شفاهی از منظره های مختلف دیده می شود، بیان کرد: به عنوان مثال، گاهی آن فردی که در رسته وقایع نگاری می کند، نمی داند در قرارگاه چه گذشته است و آن که در قرارگاه نشسته، آن گودال های سه متری را نمی بیند. بیان تاریخ شفاهی بدون تحریف، کم و کاست، سازمان گرایی و گزافه گویی کار فخرزاده است. پالایش کند تاریخ را تحریف نکند. پالایش کند کارهای کوچک را فراموش نکند. پالایش کند کارهای بزرگ را بزرگنمایی نکند. این کار اقای فخرزاده است.
وی افزود: اگر می بینیم درجایی وادادگی، رفاه زدگی، دروغ و تحریف وجود دارد، بنیانش بر دفاع مقدس نبوده است. فخرزاده با خلوص پاک، بدون آنکه دنیا طلبی احاطه اش بکند وارد عمل شد و اینگونه شد که همه ما دعاگویش هستیم.
در این مراسم محسن مومنی شریف در خصوص سعید فخرزاده گفت: شهید صیاد شیرازی از علاقه مندان آقای فخرزاده بود. صیاد شیرازی در یک سفری از مریوان باید به سقز می آمد. اما حدود سی دقیقه دیر رسید. در آنجا جلسه گذاشتند و مؤاخذه کردند که چرا دیر رسیدید؟ صیادشیرازی خیلی دقیق بود، اما سفر خود را به خاطر بیماری آقای فخر زاده به تاخیر انداخته بود. این نشانه ارادت این شهید به وی است.
وی افزود: حجت الاسلام فخرزاده فردی بی تکلف، مخلص و متواضع است که سی و چند سال برای انقلاب اسلامی زحمت کشیده و کسانی که امروز در کنار آقای فخرزاده بوده اند، همگی رشد داشته اند. یکی از آنها محسن کاظمی است. ولی اقای فخرزاده سعی نکرده که دیده شود. از طیف های مختلف به آقای فخرزاده اعتماد کرده اند و خاطرات خود را به وی گفته اند.
در این مراسم احمد دهقان نیز درباره حجت الاسلام سعید فخرزاده اظهار کرد: سعید فخرزاده هیچ وقت انسانها را تحلیل امروزی نمی کند. زمانی که درباره صیاد شیرازی می نویسد، از صیاد آن دوران می گوید. روزی که فرمانده نیروی زمینی می شود، مثل کسی است که روز اول کارش در نیروی زمینی است. این کار کوچکی است، ولی کار بزرگان این بود و سعید فخرزاده نیز اینگونه است.
در این مراسم علیرضا کمری، مسئول واحد پژوهش و مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری با اشاره به نقل حکایتی از ابوسعید ابوالخیر گفت: در کتاب اسرار التوحید آمده است که «حکایت نویس مباش؛ چنان باش که از تو حکایت کنند.» اگر محمد بن منور می خواست پند پدربزرگ خود را به کار بندد، «اسرار التوحید» به کار نمی آمد. بسیاری از افراد از جمله من نمی توانستند از شیخ ابوسعید ابوالخیر مطلبی نقل کنند. اهمیت وجود راوی تا به آنجا پیش می رود که خود راوی موضوع روایتگر می شود.
وی افزود: سی و اند سال است آقای فخرزاده را از دور و نزدیک می شناسم. از همان دیدارهای نخست، سرعت مشی آقای فخرزاده در خاطرم جا گرفت. او پس از جنگ به دفتر تازه راه اندازی شده ادب پایداری در حوزه هنری پیوست. این ایثار کردن از وقت زندگی و کوشش مستمر، حاصلی فراهم آورد که می توان آن را از سرمایه های انقلاب اسلامی قلمداد کرد. تاسیس دفاتر پایداری در استان ها و خاطره گویی به شیوه تاریخ شفاهی، از کارهای دیگر فخرزاده است. گاه از آقای فخرزاده با افسوس شنیده ام که از آورده هایش نتوانسته کتاب های متعدد فراهم آورد. غم و افسوس این است که شیخ ما فرصت نیافته خاطره پرسی های خود را بیان یا روایت کند.
انتهای پیام/