سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شرح و تفسیر حکمت ۲۶۳ نهج البلاغه

شرح و تفسیر حکمت ۲۶۳ نهج البلاغه با موضوع موقعیت خطرناک اطرافیان پادشاهان و زمامداران را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛نهج البلاغه با مرور قرن‌ها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی(ع) درباره قرآن آمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان می‎پذیرد و نه اسرار آن منقضی می‎شود. در سخن مشابهی نیز آمده است : « لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را می‎توان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی می‎شود و از بین می‎رود .

سخنان امام علی(ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بیش از هزار سال از عمر این کتاب شریف می‎گذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاش‌هایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.

امام علی علیه السلام: «صَاحِبُ السُّلْطَانِ كَرَاكِبِ الاَْسَدِ: يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ، وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ.»

همنشين سلطان مانند كسى است كه بر شير سوار است، ديگران به مقام او غبطه مى‌خورند ولى او خود بهتر مى‌داند در چه وضع خطرناكى قرار گرفته است.

 امام علی علیه السلام در اين كلام حكيمانه اشاره به موقعيت خطرناك اطرافيان سلاطين وپادشاهان و زمامداران مى‌كند و مى‌فرمايد: «همنشين سلطان مانند كسى است كه بر شير سوار است، ديگران به مقام او غبطه مى‌خورند ولى او خود بهتر مى‌داند در چه وضع خطرناكى قرار گرفته‌است». «صَاحِبُ السُّلْطَانِ كَرَاكِبِ الاَْسَدِ: يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ، وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ». تاريخ نشان مى‌دهد كه مقربان سلاطين هميشه گرفتار خطرى بوده‌اند كه امام علیه السلام در اين كلام حكيمانه به آن اشاره كرده است. مردم، مقام و جاه آنها را مى‌بينند و غبطه مى‌خورند كه اى‌كاش به جاى آنها بودند و با استفاده از قدرت سلطان مى‌توانستند هر كارى را بخواهند انجام دهند. اين در حالى است كه آنها همواره بر لب پرتگاه خطرند و بسيار شده است كه ناگهان سلطان به آنها بدبين شده، نه تنها دستور عزل آنها را داده، بلكه آنها را به شدت مجازات نموده و در بسيارى از موارد نابود كرده است. اين به آن سبب است كه از یک طرف سلاطين انتظار دارند اطرافيان آن هاكارهاى آنها را بزرگ جلوه دهند و نقاط ضعف را نبينند و تملق و چاپلوسى را به درجه اعلا برسانند و از سوى ديگر افراد حسود، همواره به سخن چينى درباره آنها مى‌پردازند و اگر كمترين لغزشى براى آنها پيدا شود آن را بزرگ كرده به سلطان گزارش مى‌دهند و سعى مى‌كنند تخم بدبينى را در ذهن او بكارند و از سوى سوم، گاه سلطان از نفوذ آنها به وحشت مى‌افتد و چنين مى‌پندارد كه ممكن است اطرافيانش رقيب او شوند و حتى قدرت را از دست او گرفته او را از اوج عزت به زير آورند.

اين عوامل دست به دست هم مى‌دهند و سبب مى‌شوند كه آنها هميشه در خطر باشند. چه تشبيه جالبى امام علیه السلام فرموده است: شخصى كه سوار شير است مردم او را صاحب قدرت تصور مى‌كنند كه چگونه توانسته شير را كه قوى ترين حيوانات است تحت سلطه خود قرار دهد ولى از سويى ديگر، شير هرگز خوى درندگى خود را فراموش نمى‌كند؛ ناگهان از يك فرصت استفاده كرده، سوار خود را بر زمين مى‌زند و او را مى‌درد. بسيار ديده شده است كه پرورش دهندگان شير در باغ وحش يا در سيرك‌ها براى تماشاى مردم سال‌ها از اين حيوان درنده مراقبت كرده و به او محبت نموده‌اند؛ ولى ناگهان خوى درندگى شير ظاهر شده و مراقب و پرورش دهنده خود را دريده است. همانگونه كه در بحث مصادر اين كلام حكيمانه آمد، در سراج الملوك (طرطوشى) تعبير زيباى ديگرى از اين حديث آمده است؛ او از امام علیه السلام چنين نقل مى كند: «صاحِبُ السُّلْطانِ كَراكِبِ الاْسَدِ يَهابُهُ النّاسُ وَهُوَ لِمَرْكُوبِهِ أهْيَبُ؛ يار سلطان همچون كسى است كه بر شير سوار شده، مردم از او مى‌ترسند و او از مركبش بيشتر مى ترسد».

 

با توجه به اينكه اين مشكل براى اطرافيان سلاطين و زمامداران به خصوص زمامداران خودكامه در هر عصر و زمان و در هر مكانى وجود داشته، ضرب المثل‌هاى زيادى در اين زمينه، ميان مردم رواج يافته كه «ابن ابى الحديد» موارد زيادى از آنها را در سخنان خود آورده است، از جمله از «عتابى» (از شعراى عباسى و دوستان برامكه، وزراى بنى عباس) نقل مى‌كند كه به او گفتند: چرا به سراغ امير نمى‌روى؟ گفت: زيرا مى‌بينم يكى را بدون اينكه كار خوبى انجام داده باشد پاداش مى‌دهد و تشويق مى‌كند و ديگرى را بدون گناه به قتل مى‌رساند و من نمى دانم جزء دسته اولم يا دوم و آنچه از او اميد دارم به اندازه خطرى نيست كه مرا تهديد مى‌كند. از شخص ديگرى به نام «سعيد حميد» نقل مى‌كند كه مى‌گويد: «خدمت سلطان مانند حمام است؛ آنها كه بيرون هستند مايلند هرچه زودتر وارد و آنها كه داخلند مايلند خارج شوند.» از «ابن مقفع» نقل مى‌كنند كه توجه سلطان بر اطرافيانش باعث دردسر است وبى اعتنايى او باعث ذلت. ديگرى مى‌گويد: «سزاوار است كسى كه همنشين سلطان است هميشه خود را آماده عذرخواهى از گناهى كند كه هرگز انجام نداده و در حالى كه نزديك ترين افراد به اوست از همه ترسانتر باشد.» و  نيز از بعضى نقل مى‌كند هنگامى كه با سلطان همنشين شدى بايد با او چنان مدارا كنى كه زن زشت صورت با شوهرى كه از او متنفر است رفتار مى‌كند؛ يعنى پيوسته خود را در نظر او زيبا جلوه دهى. بديهى است آنچه در اين كلام حكيمانه امام علیه السلام آمده است اشاره به اطرافيان و حواشى سلاطين جور و زمامداران خودكامه است وگرنه همراهى و معاونت وكمك به زمامدار عادل مسلمين و كسانى كه به حكم خداوند و پذيرش حق حكومت دارند، خدمت بزرگ و افتخار عظيمى است.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.