شرح و تفسير حکمت 257 نهج البلاغه با موضوع شاد كردن ديگران را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛نهج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است. این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی (ع) درباره قرآن آمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان می‎پذیرد و نه اسرار آن منقضی می‎شود. در سخن مشابهی نیز آمده است : « لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را می‎توان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی می‎شود و از بین می‎رود .

سخنان امام علی (ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت. سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بالغ بر هزار سال از عمر این کتاب شریف می‎گذرد. هر چند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند، اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.

امام علی علیه السلام به كميل بن زياد نخعى  فرمودند :لِكُمَيْلِ بْنِ زِيادِ النَّخَعي : يَا كُمَيْلُ، مُرْ أَهْلَکَ أَنْ يَرُوحُوا فِي كَسْبِ الْمَكَارِمِ، وَيُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ. فَوَ الَّذِي وَسِعَ سَمْعُهُ الاَْصْوَاتَ، مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلاَّ وَخَلَقَ آللّهُ لَهُ مِنْ ذلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً. فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ فِي انْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ كَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ الاِْبِلِ.

اى كميل! خانواده‌ات را دستور ده كه روزها در كسب فضايل و مكارم بكوشند وشامگاهان در انجام حوائج مردمى كه در خوابند تلاش كنند. سوگند به كسى كه تمام صداها را مى‌شنود، هركس سرور و خوشحالى در قلبى ايجاد كند خدا از آن سرور برايش لطفى مى‌آفريند كه هرگاه مصيبتى بر او وارد شود اين لطف همچون آب (در يك سطح شيب‌دار، به سرعت) به سوى او سرازير شود تا آن مصيبت را از وى (بشويد و) دور سازد، همان‌گونه كه شتر بيگانه از گله (يا از چراگاه خصوصى) رانده مى‌شود.

 

امام علیه السلام خطاب به كميل بن زياد نخعى كه يكى از ياران عالم و دانشمند وباتقواى او بود دو نكته مهم را گوشزد كرده، مى‌فرمايد: «اى كميل! خانواده را دستور ده كه روزها در كسب فضايل و مكارم بكوشند و شامگاهان در انجام حوائج مردمى كه در خوابند تلاش كنند»؛ (يَا كُمَيْلُ، مُرْ أَهْلَکَ أَنْ يَرُوحُوا فِي كَسْبِ آلْمَكَارِمِ، وَيُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ). سپس مى‌افزايد: «سوگند به كسى كه تمام صداها را مى‌شنود، هركس سرور وخوشحالى در قلبى ايجاد كند خدا از آن سرور برايش لطفى مى‌آفريند كه هرگاه مصيبتى بر او وارد شود اين لطف همچون آب (در يك سطح شيب‌دار به سرعت) به سوى او سرازير شود تا آن مصيبت را از وى (بشويد و) دور سازد، همان‌گونه كه شتر بيگانه از گله (يا از چراگاه خصوصى) رانده مى‌شود»؛ (فَوَالَّذِي وَسِعَ سَمْعُهُ الاَْصْوَاتَ، مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلاَّ وَخَلَقَ آللّهُ لَهُ مِنْ ذلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً. فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ فِي آنْحِدَارِهِ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ كَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ الاِْبِلِ). امام علیه السلام در نكته اوّل، برنامه زندگى را چنين تنظيم مى‌فرمايد كه در بخشى از آن انسان باايمان بايد به خودسازى و كسب فضايل مشغول باشد، بر علم خود بيفزايد، از تجارب ديگران استفاده كند، صفات برجسته انسانى را در خود پرورش دهد، رذايل اخلاقى را دور نمايد و به سوى كمال انسانى سير كند، و در بخش ديگر به دنبال حل مشكلات مردم باشد. بنابراين كسانى كه تنها به اصلاح خويش مى‌پردازند و كارى براى حل مشكلات ديگران انجام نمى‌دهند از حقيقت اسلام دورند. همچنين كسانى كه براى انجام حوائج مردم تلاش مى‌كنند و از خود غافلند آن‌ها نيز بيگانه‌اند؛ مسلمان واقعى كسى است كه هم به اصلاح خويش بپردازد و هم به حل مشكلات مردم توجّه كند.

 

شرح و تفسير حکمت 257 نهج البلاغه

تعبير به «يروح» كه از ماده «رواح» به معناى سير در روز يا سير در بعد از ظهر است (و در اين‌جا مناسب معناى اوّل است، زيرا آن را در مقابل سير در شب قرار داده) نشان مى‌دهد كه بخش اول تلاش و فعاليت انسان بايد در كسب فضايل ومكارم باشد، چراكه انسان تا خود را نسازد نمى‌تواند به ديگران بپردازد. البته مكارم اخلاق، تمام فضايل اخلاقى را كه در آيات و روايات و كتب علماى اخلاق وارد شده است شامل مى‌شود؛ ولى در بعضى از روايات، انگشت روى موارد خاصى گذاشته شده كه درواقع بخش‌هاى مهم مكارم اخلاق است؛ از جمله در حديثى از امام صادق علیه السلام مى‌خوانيم: «مكارم اخلاق ده چيز است. اگر مى‌توانى تمام آن‌ها در تو باشد انجام ده… راوى سؤال مى‌كند: آن‌ها چيست؟ امام علیه السلام مى‌فرمايد: «صِدْقُ الْيَأْسِ (البأس) وَصِدْقُ اللِّسَانِ وَأَدَاءُ الأَمَانَةِ وَصِلَةُ الرَّحِمِ وَإِقْرَاءُ الضَّيْفِ وَإِطْعَامُ السَّائِلِ وَالْمُكَافَأَةُ عَلَى الصَّنَائِعِ وَالتَّذَمُّمُ لِلْجَارِ وَالتَّذَمُّمُ لِلصَّاحِبِ وَرَأْسُهُنَّ الْحَيَاءُ؛ راستگو بودن در اظهار يأس از آنچه در دست مردم است و نظر به لطف خدا داشتن (يا راستگو بودن در مقام ابراز شجاعت در برابر دشمنان) و راستگويى و اداى امانت و صله رحم و پذيرايى از ميهمان وسير كردن گرسنگان و جبران كردن نيكى‌هاى مردم و تعهد داشتن در برابر همسايگان و تعهّد داشتن در برابر دوستان و رأس همه آن‌ها حياست». تعبير به «يُدْلِجُوا» از ماده «اِدْلاج» كه به معناى سير در ابتداى شب يا تمام شب است اشاره به اين است كه انسان بايد خدماتش به مردم بى سر و صدا و غالبآ مخفيانه باشد مخصوصاً با تعبير «مَنْ هُوَ نائِمٌ» (كسى كه در خواب است) تا آبروهاى آن‌ها محفوظ بماند و در برابر ديگران شرمنده نشوند. اين يك برنامه جامع و كامل است كه زندگى فردى و اجتماعى را كاملاً اصلاح مى‌كند. دنياى مادى امروز، كمك‌رسانى به نيازمندان را تحت برنامه‌هاى محدود، در اختيار دولت‌ها قرار مى‌دهد و افراد، كمتر مسئوليتى براى خود قائلند، در حالى كه در اسلام چنين نيست؛ همه كسانى كه توانايى دارند، در برابر مشكلات ونيازهاى حاجتمندان مسئوليت دارند تا آن‌جا كه پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در حديث معروفى مى‌فرمايد: «وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لا يُوْمِنُ بِي عَبْدٌ يَبِيتُ شَبْعَانَ وَأَخُوهُ أَوْ قَالَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ؛ سوگند به كسى كه جان محمد در دست قدرت اوست كسى كه شب سير بخوابد و برادر مسلمانش (يا فرمود: همسايه مسلمانش) گرسنه باشد به من (كه پيغمبر اسلام) ايمان نياورده است».

در نامه معروف امام علیه السلام به «عثمان بن حنيف انصارى» (نامه 45) نيز همين معنا با تعبير جامع ديگرى آمده است، آن‌جا كه مى‌فرمايد: «هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَيَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الأَطْعِمَةِ وَلَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوِ الْيَمَامَةِ مَنْ لا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَلا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَحَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَأَكْبَادٌ حَرَّى؛ هيهات كه هواى نفس بر من چيره شود و حرص و طمع مرا وادار به انتخاب طعام‌هاى لذيذ نمايد در حالى كه شايد در سرزمين حجاز يا يمامه (يكى از مناطق شرقى عربستان) كسى باشد كه حتى اميد براى به دست آوردن يك قرص نان نداشته و هرگز شكمى سير به خود نديده باشد. آيا من با شكمى سير بخوابم در حالى كه در اطراف من شكم‌هاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشد». آن‌گاه امام علیه السلام در ادامه اين سخن به نكته ديگرى پرداخته كه نكته اوّل را كامل‌تر مى‌كند و آن، دستور به شاد كردن دل‌هاى افسرده است. در اين‌جا امام علیه السلام پاداش بزرگى را براى چنين اشخاصى ذكر مى‌كند و آن اين‌كه اين ادخال سرور در قلب انسان نه‌تنها در سراى ديگر به يارى انسان مى‌شتابد، بلكه در همين دنيا نيز مأموريت دارد كه در مشكلات، او را يارى كند و مصائب و حوادث تلخ را به شدت از او دور سازد. امام علیه السلام براى بيان تأثير سرعت آن به دو مثال پرداخته است: نخست جريان آب در يك سراشيبى و دوم دور ساختن شترهاى بيگانه از مرتع اختصاصى. در احاديث اسلامى نيز درمورد ادخال سرور در قلب مؤمنان به‌طور خاص، يا انسان‌ها به‌طور عام، روايات زيادى وارد شده است؛ از جمله كلينى؛ در جلد دوم كافى بابى تحت عنوان «اِدْخالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤمِنينَ» ذكر كرده و شانزده روايت در آن آورده است؛ از جمله در حديثى از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل مى‌كند. «مَنْ سَرَّ مُوْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَمَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ؛ كسى كه مؤمنى را مسرور كند مرا مسرور ساخته و كسى كه مرا مسرور كند خدا را مسرور كرده است».

 

در حديث ديگرى از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى‌خوانيم: «إِنَّ أَحَبَّ الأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُوْمِنِينَ؛ محبوب‌ترين اعمال نزد خداوند، وارد كردن سرور بر مؤمنان است». از امام صادق علیه السلام روايت گويايى در اين زمينه نقل شده است كه خلاصه‌اش اين است: «هنگامى كه در قيامت انسانِ باايمان از قبرش خارج مى‌شود شخصى (نورانى) از قبر با او برمى‌خيزد و او را بشارت به خير مى‌دهد ودر تمام مراحل قيامت با اوست و از ترس و وحشت او مى‌كاهد تا زمانى كه او را وارد بهشت مى‌سازد. شخص مؤمن از او مى‌پرسد: تو كيستى كه همراه من آمدى و در تمام اين مسير مونس من بودى؟ مى‌گويد: «أَنَا السُّرُورُ الَّذِي كُنْتَ تُدْخِلُهُ عَلَى إِخْوَانِکَ فِي الدُّنْيَا خُلِقْتُ مِنْهُ لاُِبَشِّرَکَ وَأُونِسَ وَحْشَتَکَ؛ من همان سرورى هستم كه بر برادرانت در دنيا وارد ساختى. من از آن آفريده شدم كه تو را بشارت دهم ومونس تنهايى و وحشت تو باشم».

انتهای پیام/

برچسب ها: نهج البلاغه ، تفسیر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.