قلبی رئوف و بخشنده داشت تا حدی که دوچرخه اش را به کارگر فقیر کوره پزخانه ای برای طی مسافت طولانی خانه تا محل کار بخشید و پنهانی برای عموی محتاجش پول تهیه کرد .از داوان نوجوانی از مشاهده اذیت و آزار دیگران آزرده خاطر می شد و به دفاع از حق مظلومین بر می خواست در سنین 16 - 17 سالگی به مسائل اجتماعی علاقه خاصی نشان می داد و اطرافیان تحت تأثیر روحیه و رفتارش قرار می گرفتند . اوقات فراغت را با مطالعه کتابهای مذهبی به خصوص رساله عملیه و برخی از کتب تاریخی سپری می کرد . دوران جوانی و تقارن دوره سربازی با آغاز مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی صفحه ای تازه در صفحات زندگیش گشود .
در سال 1356 توسط برادرش فرهنگ نویدی که به دلیل فعالیتهای ضد رژیم پهلوی از ارتش اخراج شده و به روستا بازگشته بود با تحولات سیاسی کشور مبارزات مردمی و نیز وابستگی رژیم به آمریکا و اسرائیل آشنا شد . در این مرحله از زندگی با پیوستن به حرکت موّاج نهضت در مبارزات فعالانه تر شرکت کرد . پس از پیروزی نهضت در سال 1358 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد . در سال 1359 در یک مراسم ساده با دختری کشاورز زاده به نام صدیقه رؤیت ازدواج کرد و پس از ازدواج در زادگاهش زندگی کرد و علاوه بر کار در سپاه به کارهای مربوط به کشاورزی و دامداری پدر رسیدگی می کرد ، وقتی فرصتی می یافت به تلاوت آیات قرآن و مطالعه کتب مذهبی می پرداخت .
جهانگیرنویدی به پیروی از دستورات دین مبین اسلام برای پدر و مادرش ارج و احترام فراوانی قائل بود و نافرمانی از آنها را از گناهان بزرگ می شمرد . حقوق ماهیانه دریافتی از سپاه پاسداران را به مستمندان انفاق و مخارج خانواده خود را از امکانات پدری تأمین می کرد.
نقل است که آقای عبدالله زاده از طریق کمیته امداد امام خمینی بوکان مطلع شد شخصی با مراجعه به کمیته امداد اظهار کرده ، سپاه مدتی است حقوق و مستمری وی را پرداخت نکرده است ، کمیته امداد ، به صورت کتبی از سپاه اصل ماجرا را جویا شد .
سپاه بعد از بررسی های زیاد به نتیجه نرسید و آقای عبدالله زاده موضوع را پیگیری کرد و به این نتیجه رسید که جهانگیر نویدی از پس انداز خود و خانواده اش مدتی به آن خانواده کمک می کرده و پس از مدتی به علت بیماری و زایمان همسرش نتوانسته است به کمکهایش ادامه دهد . به همین جهت آن فرد به کمیته امداد مراجعه کرده و از نرسیدن مستمری شکایت نموده است . بعد از مشخص شدن عمل جهانگیر نویدی ، سردار باقری مقداری پول در اختیار وی گذاشت تا به کار خیر خود ادامه دهد ولی جهانگیر با بیان این جمله که « معبر من لو رفته » از پذیرش پول خودداری کرد .
جهانگیر نویدی با وجود داشتن همسر و فرزند حضور در جبهه های جنگ را از یاد نبرد علاوه براین با تبلیغ و حمایت زمینه حضور تعداد کثیری از اهالی روستا را در جبهه فراهم آورد و مقادیر زیادی کمک مادی و دام از اهالی روستای یاریجان به جبهه فرستاد . شهادت برادرش فرهنگ نویدی درجه دار ارتش در منطقه عملیاتی جنوب تأثیر زیادی برجهانگیر گذاشت .
چندی بعد پس از سالها انتظار به اتفاق پدر به مکّه معظّمه مشرف شد و پس از بازگشت به سوی جبهه ها شتافت در جبهه های دفاع مقدس سمت های فرماندهی پایگاه ، گروهان و گردان را عهده دار بود . در زمان حضور در پشت جبهه شبانه روز برای تدارک نیازمندی های منطقه جنگی و آموزش جوانان روستا فعالیت می کرد . او شبانه روز خود را وقف خدمت به اهالی روستا کرده بود و بارها شبانه با اتومبیلش بیماران را برای مداوا به شهر می رساند در مشکلات یار ، امین و دلسوز اهالی روستا بود و در شرایط سخت هیچگاه دست رد به سینه نیازمندان نزد .
در ازدواج یک جوان و ساخت خانه برای او نقش به سزائی ایفا کرد و از کمک مادی هم دریغ نداشت . در پاکسازی بوکان حضوری فعال داشت . او بارها با صدای بلند اعلام کرد : « ما با کفر می جنگیم نه با کرد » . روحی لطیف داشت و حتی از کشته شدن افراد ضد انقلاب خرسند نمی شد و با تأسف از مرگ آنها یاد می کرد . روزی پس از درگیری با فردی ضد انقلاب و هلاکتش با خانواده و مادر آن فرد همدردی و حتی گریه کرد.
انتهای پیام/