به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، مسلمانان در میانمار در سکوت جوامع بینالمللی كشته میشوند. مسلمانانی که با تیر تفاوت دیدگاه و دین، جان خود را از دست میدهند. تصاویر دلخراش مسلمانان میانمار که این روزها آواره از خانه و شهر خود در میان مرزهای جغرافیایی هستند، عمق فاجعه را به خوبی نشان میدهد، مسلمانانی که با کوچ اجباری از ترس سوزانده شدن و مرگ، سفر بی مقصد خود را آغاز کردهاند.
میانمار کشوری است در آسیای جنوب شرقی که از شمال شرقی با چین، از شرق با لائوس، از جنوب شرقی با تایلند، از غرب با بنگلادش و از شمال غربی با هند مرز مشترک دارد و از جنوب غربی با خلیج بنگال و از جنوب با دریای آندامان محصور است. میانمار با مساحت ۶۷۸۵۰۰ کیلومتر مربع دومین کشور بزرگ آسیای جنوب شرقی است. در سال ۱۸۲۴ برمه توسط بریتانیا اشغال و ضمیمه حکومت هند، مستعمره بریتانیا شد. در سال ۱۹۳۷ بریتانیا برمه را به همراه منطقه «آراکان» که اکنون به آن راخین نیز میگویند، مستعمرهای جدا از حکومت هند خواند و آن را برمه بریتانیا نام نهاد تا اینکه در سال ۱۹۴۸ بریتانیا اجازه داد تا برمه استقلال یابد و از آن زمان به «میانمار» تغییر نام یافت.
میانمار طبق آخرین آمار به دست آمده از جمعیتی بالغ بر ۵۵ میلیون نفر برخوردار است. ۷۰درصد میانمار بودایى هستند. در سال ۱۹۸۲ قانون حقوق شهروندی به تصویب رسید که به واسطه این قانون از میان ۱۴۴ اقلیت موجود در میانمار ۱۳۵ اقلیت حق شهروندی دریافت کردند و ۹ دسته از اقوام اقلیت از حق شهروندی محروم شدند که بزرگترین این اقلیتها، قوم روهینگیا Rohingya است. روهینگیا ۴درصد جمعیت میانمار را تشکیل میدهند و بیشتر در ایالت راخین در سواحل غربی میانمار ساکن هستند. آمار رسمی جمعیت روهینگیا ۶ میلیون نفر است اما طبق آمار غیر رسمی جمعیت این قوم که صد در صد آنها مسلمان هستند به ۸ میلیون نفر میرسد.
بوداییهای افراطی میگویند روهینگیاییها حق زندگی در میانمار را ندارند، چرا که مهاجرانی بنگالی هستند که در دوران حکومت بریتانیا بر میانمار، وارد آن کشور شدهاند؛ بدین معنا خانه اصلی آنان باید در بنگلادش باشد. با این حال مورخان میگویند پیش از ورود بریتانیاییها نیز روهینگیاییها در آنجا زندگی میکردند.
در میان همه آموزههایی که به راهبان بودایی یاد داده میشود، تعهد پرهیز از قتل اولین آنهاست و میتوان گفت که جایگاه اصل عدم توسل به خشونت در آیین بودایی از هر آیین دیگری بالاتر است. پس چرا راهبان بودایی علیه مسلمانان نفرت پراکنی میکنند و در اقداماتی شرکت کرده اند که در نتیجه آنها صدها نفر کشته شده اند؟
تاریخ گسترش اسلام در میانمار به قرن اول هجرى بازمىگردد. بعد از ظهور اسلام و گرایش اعراب و ایرانیان به اسلام، دریانوردان عرب و ایرانى مسافرتهاى دریایى خود را انجام مىدادند و در مسیر خود همچنین دست به تبلیغ و دعوت مردم به اسلام مىزدند. بعدها بازرگانان مسلمان از مسیرهاى زمینى که از منطقه غربى میانمار و ایالت آراکان این کشور مىگذشت به مناطق غربى چین سفرمىکردند. بسیارى از این افراد در منطقه حاصلخیز و مستعد ساحلى آراکان، اقامت کردند و اولین مناطق مسلمان نشین را ایجاد کردند. تاجران چینى در نوشتههاى خود از مناطق ایرانینشین در مرزهاى بین میانمار و یونن (ایالتى در جنوب غربى چین) در قرن سوم میلادى یاد کردهاند. امروز در حدود ۸ میلیون در میانمار هستند و یک زبان محلی به نام روهینگیا دارند که در واقع مسلمانان میانمار را امروز به همین نام میشناسند و این زبان هم ترکیبی از عربی، فارسی و ترکی است که نشان دهنده این است که اسلام از منطقه آسیای غربی به آن منطقه رفته است.
تقریباً تا سال ۱۷۷۴ میلادی مسلمانان در میانمار مشکلی نداشتند، در آن مقطع یک بودایی به نام بوداپایا در آن منطقه به قدرت میرسد و با مسلمانان بنای ناسازگاری میگذارد و اجرای قوانین اسلامی را ملغی میکند. از آن زمان به بعد اختلافات مسلمانان میانمار با دولت شروع میشود. از آن زمان است که حقوق مسلمانان نادیده گرفته میشود، تبعیضها تشدید میشود و مسئله مسلمانان به تدریج به عنوان یک معضل مطرح و کشورهای منطقه متوجه این موضوع میشوند و حتی به سطح بین المللی نیز میرود و تا امروز نیز از موضوعات حقوق بشری در سطح بین الملل است. در این مدت تعدادی از مسلمانان گروههای چریکی تشکیل دادند و مبارزاتی هم داشتند و برخی برای اینکه از این وضعیت رها بشوند، به کشورهای هند و بنگلادش مهاجرت کردند و در آنجا زندگی میکنند.
اسرائیل و آمریکا سالهاست که سیاست اسلام هراسی را در همه جا تبلیغ میکنند و قطعا کشتار میانمار ، یکی از محصولات همین اسلام هراسی است.
ارتش ظالم میانمار، روهینگیا را در ۱۹ عملیات نظامی از سال ۱۹۶۲ تاکنون مورد هدف قرار داده است. عملیات در حال اجرای ناساکا، رفتار غیر انسانی با جمعیت روهینگیا داشته و مردم آن را قتل عام و شکنجه میکند. درسال ۱۹۷۸ در عملیاتی به نام ناگامین (شاه اژدها) حدود ۲۰۰ هزار نفر به بنگلادش فرار کردند. دولت در سال ۱۹۸۲ تابعیت مسلمانان را لغو کرد و آنها را تحت فشار قرار داد به طوری که تا سال ۱۹۹۲ حدود ۳۰۰ هزار مسلمان مجبور به مهاجرت از کشور و فرار به بنگلادش شدند و اکثراً اعدام، دستگیر و یا مورد تجاوز واقع شدند. بارها مسلمانان به بنگلادش و تایلند فرار کردهاند ولی در ساحل این دو کشور اجازه ورود نداشته و کشتی آنها را غرق کردهاند. در سال ۲۰۰۸ گردباد «نارجیز» میانمار را درنوردید. دولت نیز با ممانعت از رسیدن کمکهای بینالمللی به اقلیتهای غیربودایی (مسلمانان و مسیحیها) مرگ شمار زیادی از آنها را رقم زد.
آمریکا ولع سرمایهگذاری در میانمار را دارد و بقیه مسائل حاشیهای محسوب میشوند، هرچند پای کشتار فجیع هزاران انسان در میان باشد. قدرتهای اصلی منافع مشخصی را در میانمار دارند و به دلیل این منافع در قبال وضعیت موجود در این کشور سکوت کردهاند. میانمار همچنین منابع طبیعی مهمی دارد در نتیجه سیاستهای آمریکا و چین در میانمار درگیر هستند. و هر دو یعنی پکن و واشنگتن به دولت میانمار چشم دوختهاند. سیاست آمریکا در مورد میانمار (و دیگر کشورهای جنوب شرق آسیا) این است که خود کنترل اقتصادی و سیاسی این کشور را در دست بگیرد و میانمار را در مقابل چین قرار دهد. این سرمایه گذاریها قطعاً نوعی گشایش در اقتصاد درحال رکود آمریکا محسوب میشود و البته اعتراض به کشتار مسلمانان، ممکن است این فرصت تازه را از آمریکاییها بگیرد. ضمن اینکه پاکسازی و سرکوب مسلمانان به نفع آمریکا هم هست و کاخ سفید در نبود آنها میتواند موقعیت خود را در میانمار بهتر تثبیت کند.
تا کنون نزدیک به 4هزار مسلمان میانماری در این نبرد نابرابر کشته شده اند
اسرائیل نیز رابطهای قوی با دولت میانمار دارد و روابط تجاری خود را در طول سالیات اخیر حفظ کرده است. گزارشها حاکی از آن است که به نظر میرسد اسرائیل تسلیحاتی که علیه فلسطینیها استفاده میکند و یا قصد استفاده از آن را دارد در میانمار و روی مسلمانان مورد آزمایش قرار میدهد.
خود بوداییها دشمن مسلمانان و قاتلان نیستند. آنها میگویند دولت و نیروهای امنیتی در پشت پرده این خشونتها و کشتارها هستند. شاید تفکر وهابیگری و سلفیگری که در اسلام توسط آلسعود به راه افتاده است، حالا به میانمار رسیده باشد. تفکر تندرویی که اعتقاد دارد هر که با ما نیست دشمن ما و خونش واجب است؛ درست مثل داعش، جبههالنصره و بسیاری از رفقای اسلام آمریکایی.
متاسفانه کمترین موضع از سوی مجامع بینالمللی نسبت به این نسل کشی مسلمانان در میانمار صورت گرفته است. آن سانگ سوچی، رهبر مخالفان و حزب لیگ ملی برای دموکراسی نيز از موضعگیری آشکار درباره آنها خودداری کرده و تاکنون هیچ حرفی در مورد خشونت با این اقلیت و سرکوب آنان نزده است. موضوعی که با اعتراض بسیاری از فعالان حقوق بشر و صلح طلبان جهان روبهرو شده است.
هم اکنون حزب حاکم، حزب خانم سوچی است. سوچی برای دفاع از آزادی در دوران حکومت نظامیان، 22 سال در زندان و حصر خانگی بوده است؛ بنابر این او یک تعهد اخلاقی نسبت به ساکنان میانمار دارد.
چون برنده شدن جایزه صلح نوبل نيز بر پایه همین مبارزات او در راستای آزادی بوده و با دیکتاتوری نظامیان و تامین حقوق مردم مبارزه کرده است. هم اکنون او به دلايلی سکوت کرده و دولتش دست نظامیان را برای این کشتار باز گذاشته است. البته شاید دولت تاثیری بر نظامیان این کشور نداشته باشد و گوش به فرمان سوچی و نيز نیستند، اما خانم سوچی بايد به عنوان وزیر امور خارجه فعالیت کند میتواند تاثير گذار باشد.
تاریخ ثابت کرده است که جوایز صلح نوبل به شخصیتهایی اعطا میشود که خدمت بیشتری به تحقق اهداف صهیونیسم جهانی کرده باشند. سوچی، رهبر میانمار نیز ازجمله شخصیتهایی محسوب می شود که خدمات زیادی را با حمایت از سرکوب اقلیت روهینگیا به صهیونیستها ارائه کرده است. شما وقتی اسامی اشخاصی همچون «شیمون پرز» رئیس سابق رژیم صهیونیستی و باراک اوباما را در لیست کسانی که برنده جایزه صلح نوبل شدند میبینید، دیگر جای شکی در این خصوص باقی نمیماند. هر کسی که بیشتر در خدمت استعمار آمریکایی باشد، به جایزه صلح نوبل دست پیدا می کند. سوچی و پرز از جمله این افراد هستند.
انتهای پیام/
دست اون نظامیانی که سوچی قاتل را زندانی کرده بودند درد نکنه