هفت ساله بود كه به دبستان قدم نهاد و با خاطره خوشی از دوران صداقت و پاكی مقطع ابتدایی را به پایان رساند. دوران پر خوش راهنمایی را با موفقیت سپری كرد و در دبیرستان، خردگرایی را بر محور ایمان یاد گرفت.در آن زمستان سرد سال 55 مشتاقانه به مسجد جامع میرفت و بر كرانه وحی آیههای عشق را تلاوت میكرد.در دوران ظلم، مبارزات مردم را گسترش میداد. و موجهای فریاد، بنیاد رژیم شاه را میلرزاند.
شهید، خروش الهی دل را به دریای انقلاب میسپرد و به همراه شهید جاویدالاثر احمدپور، در نیمه شب ظلم اعلامیههای بیداری را پخش میكردند.رضا با شور انقلابی، آنقدر دریای احساس مردم را متلاطم میكرد كه پدر برای حفظ جان فرزندش او را از سلماس به تبریز فرستاد.26دی سال 56 به همراه مردم غیور تبریز مجسمه شاه را واژگون كردند.یك سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در اردیبهشت سال 1358 خدمت سربازی را به صورت داوطلبانه در منطقة غرب كشوركه آن روزها ناامن بود مشغول به دفاع از كیان ملی، اسلامی، خاك وطنش گردید.
یك سال در سر پل ذهاب بود آتش جنگ به دست نامردمان روزگار بر افراشته شد و او نیز بسان زاگرس استوار در مقابل دشمن ایستاد.شهید فرزند تواضع و مهربانی بود دشتهای سر پل ذهاب، دشتهای پر از شقایق بود. قصر شیرین رویای شیرین فرشتگان خدا بود و بلندهای بازی دراز مسجود و تواضع ملكوتیاش بود، بعد از دوسال خدمت سربازی به سلماس بازگشت.
عطر باروت هر از چندگاهی مشامش را نوازش میداد و دل را هوایی جبهه میكرد. اما تقدیر چنین بود كه بماند و در كسوت مبارك طلبگی در آید. در حوزه حضرت ولیعصرعجل الله تعالی فرجه- تحت نظر حضرت آیه الله بنابی مشغول به تحصیل شد و دو سال در آن حوزة مباركه تحصیل كرد، شهید در 20 / 7 / 62 به تبریز رفت و از آنجا به جبهه اعزام شد.
مهر رخ دوست را به جان خرید و خاك را توتیای چشم كرد در عملیات والفجر 4 درمنطقه «بانه» در 17/ 8/64 مجروح و بیهوش شد و در 28 / 8 / 64 در شهرستان تبریز شاه بیت غزل عشق را چنین زمزمه كرد:
روز هجران شب فراق یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و كار آخر شد
انتهای پیام/