از کودکی با تعالیم اسلامی آشنایی پیدا کرد به طوری که قبل از رسیدن به سن تکلیف نمازش را مرتب ادا میکرد. شهید هم چنین در ماههای مبارک رمضان افطار خود را به نیازمندان میبخشید و خود با اندک غذایی بر سر سفره ضیافت الهی مینشست.
دوران ابتدایی را در مدرسه ایرانشهر و دبیرستان را در آموزشگاههای ثقهالاسلام و فردوسی تبریز گذراند. شهید در دروس ریاضی و زبان و ادبیات انگلیسی متبحر بود. در سال ۱۳۵۰ در آزمون رشته ریاضی دانشکده مدیریت و اقتصاد کرج پذیرفته شد.
در دوران تحصیل همواره سعی میکرد، روی پای خود بایستد. بنابراین شبها به تدریس خصوصی میپرداخت و با اندک پولی که به دست میآورد ،هزینه تحصیل و خرید کتابهای دانشگاهیاش را تأمین میکرد.
در سال ۱۳۵۴ موفق به اخذ مدرک تحصیلی کارشناسی شد و پس از مدتی عازم خدمت سربازی گردید و با درجه ستوان دومی در واحد اداری و کامپیوتری نیروی دریایی ارتش خدمت خود را سپری کرد.
شهید مهدیزاد طالعی و مبارزه علیه طاغوت
شهید مهدیزاد طالعی در دوران دانشجویی و همزمان با اوج گیری مبارزات ضد رژیم ، با اندوختههایی که در سایه مطالعه قرآن و نهجالبلاغه فراهم کرده بود، خیلی سریع جذب اندیشههای امام راحل شد. شهید هم چنین آثار و نوارهای سخنرانی شهید آیتالله استاد مطهری را تهیه و با بررسی در آن، خود را برای ایفای یک نقش مهم در کنار سایر مردم آماده میکرد.
انگیزه مبارزاتی وی پس از واقعه ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ و حمله پهلوی به مردم بیدفاع، قوت بیشتری گرفت. در ماههای آخر خدمت سربازی هنگام تردد به پادگان محل خدمت خود، با برداشتن کلاه و پوشیدن کت بر روی یونیفورم، به صف انقلابیون میپیوست و مردم نیز که میدیدند یک افسر ارتشی در کنار آنان بر ضد ظلم و ستم شعار میدهند، انگیزه بیشتری پیدا میکردند. شهید یک مرتبه در راهپیمایی توسط مأموران دژبان مرکز ارتش شاهنشاهی شناسایی شد اما توانست از آن منطقه فرار کند.
شهید همچنین در تهیه اعلامیههای حضرت امام خمینی (ره) و انتشار آن و نیز جمعآوری کمک مالی برای اعتصابیون شرکت نفت آبادان نقش مؤثری ایفا کرد.
در روزهای آخرحیات منحوس رژیم پهلوی در تسخیر پادگانها خیلی فعال بود و در یازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ تا نیمههای شب در کمیته استقبال از حضرت امام انجام وظیفه نمود و نیمههای شب پس از بازگشتن به خانه، با راز و نیاز وتضرع، از درگاه خدوند متعال، مسئلت نمود تا رهبر و مقتدایش صبح دوازدهم به سلامت وارد وطن شود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی در کمیته انقلاب اسلامی جمشید آباد فعالیت میکرد. سپس به جهادسازندگی رفت و همراه دوستانش عازم استان آذربایجانشرقی شد و با توجه به شناختی که به منطقه داشت،مشغول خدمت به روستائیان مناطق محروم گردید . پس از آغاز فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی، به عضویت این حزب درآمد و در بخش تبلیغات مشغول به خدمت شد. پس از مدتی با جدیتی که از خود نشان داد به عنوان مسئول امور استانهای حزب، منشاء خدمات فرشهیدانی گردید. او به شهید دکتر بهشتی علاقه زیادی داشت و همیشه از صداقت و جذبه ایشان به نیکی یاد میکرد. شهید حبیبالله مهدیزادطالعی، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی،تصمیم گرفته بود برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، اما بعد از به ثمر نشستن نهال انقلاب،از این تصمیم خود منصرف شد و میگفت: «در چنین موقعیتی خارج شدن از ایران، لایق یک فرد مسلمان متعهد نیست»
حبیبالله چند ساعت قبل از فاجعه تروریستی هفتم تیر سال ۱۳۶۰ ،وقتی که با مادرش دربارهی تشکیل خانواده سخن میگفت از اوخواسته بود تا روز سهشنبه ۹/۴/۱۳۶۰ با خانواده دختری که مادرش به شهید پیشنهاد کرده بود برای آشنایی بیشتر و صحبت مراسم عروسی قرار بگذارد اما گویا دست تقدیر چنین بود که عروسی وی در آسمانها برگزار شود. سرانجام حبیبالله مهدیزادطالعی شامگاه هفتم تیر سال ۱۳۶۰، در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین کوردل با پیکری پاره پاره به سوی معبود شتافت.
انتهای پیام/