متن کامل نامه قالیباف بهشرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جوانان انقلابی و دلسوز ایران عزیز
در ماههای گذشته بسیاری از شما بهصورت حضوری و غیرحضوری با من از دغدغههای جدی خود درباره آینده کشور و انقلاب سخن گفتید. این شور و شوق و احساسِ مسئولیت تحسینبرانگیزِ شما مرا بر آن داشت که دست به قلم برده و برخی نگرانیهای خودم را با شما و مردم عزیزمان در میان بگذارم. پایانِ رقابتهایِ انتخاباتی بهمعنایِ فراموش کردن ناکارآمدیهایِ دولتِ مستقر یا نادیدهگرفتن برخی خطاهای دوستانِ جبهه انقلاب نیست.
ناکارآمدی در حلِ معضلاتِ اقتصادی، گذرانِ زندگی همراه با آرامشِ خاطر را برای بسیاری از مردم، روز به روز دشوارتر میکند و این در حالی است که عدهای میخواهند برای فرار از مسئولیت و پاسخگویی، هرگونه انتقادی را با نسبت دادن به رقابتهایِ انتخاباتی نادیده گرفته و کماهمیت جلوه دهند؛ هر زمان که بهسودشان باشد به رقابتهایِ انتخاباتی ارجاع میدهند و هر زمان که بهضررشان باشد میگویند رقابت تمام شده است.
این برخورد دوگانه خطر هدررفتن سرمایه اجتماعی و ملّی را بههمراه دارد؛ گویی دولت خود را بینیاز از سایر مردمی میداند که به هر دلیلی به رئیسجمهورِ مستقر رأی ندادهاند. کیست که نداند دعواهایِ سیاسیِ غیرِضروری چند هفته گذشته برای آن بوده که معضلات و ناکارآمدیِ اقتصادی به حاشیه برده شود.
در حالی که خبرِ تعطیلیِ بنگاههایِ تولیدی و بیکار شدنِ کارگران یکی پس از دیگری شنیده میشود و مردم، نگرانِ عواقبِ سیاستهایِ بانکی و تداومِ رکود هستند، رئیسجمهورِ محترم حرف از پایانِ دورانِ رکود میزند. این تناقض را ایبسا تنها با راهاندازیِ جنجالهایِ سیاسی بتوان حل کرد؛ وگرنه مردم بهچشم خود میبینند که دولتِ مستقر بهجای حلِ مشکلاتِ کلانِ اقتصادیِ کشور، بر طبل حاشیهسازی و ایجادِ شکاف در حاکمیت و اداره کشور میکوبد.
در برابر این نگرانیهای دلسوزانه، دو پرسش بیش از هر چیز، ذهن من را به خود مشغول کرده است: پرسش اول این که ناکارآمدیِ دولت زمینه را برای تغییر در وضع موجود در افکار عمومی کاملاً مهیا کرده بود، چه عواملی باعث شد که ما این فرصت بزرگ را هم مانند گذشته از دست بدهیم و در عمل اجازه بدهیم با تثبیت مدیریت خسته، بسته و زاویهدار با گفتمان انقلاب اسلامی و منافع ملی، زندگیِ جاریِ مردم و آرمانهایِ انقلابِ اسلامی چهار سال دیگر در بیم و نگرانی سپری شود؟ و در پی این سؤال، پرسش بعدی مطرح میشود که برای اصلاح این روندی که سالهاست ادامه دارد و باعث شده جمهوری اسلامی نتواند در دوران پس از دفاع مقدس حتی یک دولت کارآمد در حل نیازهای مادی و معنوی مردم و نزدیک به افق آرمانهای انقلابِ اسلامی را تشکیل دهد، چه باید کرد؟
در گفتگو با شما جوانانِ مؤمن، دلسوزِ انقلاب و نظام و کشور، جوابهایِ متعددی در پاسخ به این دغدغهها شنیدهام که نشان میدهد بسیاری از شما دلیلِ شکستهای اخیرِ جریانِ اصولگرایی، در جلبِ نظرِ مردم در انتخابات را، نتیجه اشکالاتِ ساختاری، رویکردی و عملکردیْ در سطوحِ کلان و خُرد میدانید.
لذا به این باور رسیدم که «تغییرِ اساسی در نحوه کنشِ جریانِ اصولگرایی» یکی از مطالباتِ اصلیِ امروزِ شما جوانانِ مؤمن و دلسوزِ انقلاب و کشور است. امروز دیگر روشن است که اصولگرایی باید با حفظِ مبانی و ارزشهایِ انقلابیِ جمهوریِ اسلامی، در نگرش و شیوه سیاستورزی خود متحوّل شود و با گفتمان و چهرههایی نو، حرکت در راستایِ «نواصولگرایی» را هرچه زودتر آغاز کند.
برادران و خواهران عزیزم
این انقلاب با تکیه بر شور و انگیزه جوانان پیروز شد و این نظام با فداکاری آنها بقای خود را تضمین کرد. در ادامه راه نیز چارهای جز تکیه بر جوانان در انجامِ کارهایِ بزرگ و ماندگار نیست و یکی از کارهای بزرگ جسارتِ «خودانتقادی» و متحوّل کردن اصولگرایی، بدونِ تضعیفِ این جریان در مقابل رقیبی است که اصلیترینِ هنر آنْ تزریقِ ترسِ مصنوعی به جامعه، بهقصدِ فراموش کردنِ وعدهها و ناکارآمدیهایش است.
امیدوارم دیگر دوستانِ مسئول و اثرگذار در جبهه اصولگرایی این پیام و درخواستِ شما را، برای ایجادِ این تحولِ بزرگ و ضروری، بشنوند و بدانند «خودانتقادی» و تغییر نشانه قوت است و نه ضعف.
این مهم زمانی اتفاق خواهد افتاد که شما امیدوارانه، فعالانه و آتشبهاختیار وارد صحنه شده، منتظرِ اقداماتِ از بالا به پایین در جریانِ اصولگرایی نباشید؛ زیرا تحلیلِ رفتارهایِ پس از انتخاباتِ برخی دوستانْ نشان میدهدْ تصمیمگیری در این مورد در رأسِ جریان همچنان دچارِ اختلال است.
بدون شک نخستین گام در انجام این رسالتِ مهم و به سر منزل مقصود رساندنِ آن، ترسیم ویژگیها و مبانیِ «نواصولگرایی» است و لذا برآنم که در همین باب چند پرسش و دغدغه جدی را با شما درمیان بگذارم و شما را دعوت کنم در عرصه عمومی، و در صورت تمایل بهصورت خصوصی، جواب آنها را به بحث و گفتوگو بگذارید:
1 ــ از یک منظر آسیبشناسانه، «اصولگرایی» چه ضعفهای ساختاری، عملکردی و رویکردی دارد که باید آنها را اصلاح کرد؟ «نواصولگرایی» در این سه مورد کدام دغدغهها را باید مورد توجه قرار دهد؟ چتر نواصولگرایی باید شامل کدام گروههای جامعه باشد؟
2 ــ چگونه و با چهروشی میتوان از اصولگرایی بهسمت نواصولگرایی حرکت کرد؟ و چهرههای جدیدی که میتوانند این کار را انجام دهند باید چه خصایصی داشته باشند و نقش جوانان در این روند چیست؟
3 ــ جایگاه مردم در نواصولگرایی چگونه باید باشد؟ آیا ما نیازمند بازگشت به مردم و توجه به مطالبات و نقش آنها در اداره همه امور نیستیم؟ چگونه میتوان بدون چشمپوشی از آرمانها با واقعیتِ تغییرِ سبکِ زندگیِ طبقه متوسط کنار آمد؟
4 ــ شیوه تعامل نواصولگرایی با دولت چگونه باید باشد؟
5 ــ نسبت نواصولگرایی با رهبری انقلاب، نهادهای حاکمیتی و جریانهایِ سیاسیِ رقیب چگونه باید باشد؟
محمدباقر قالیباف
31 تیرماه 1396
انتهای پیام/