وی بعد از 17 شهریور خونین به همراه چند تن از همفکرانش انجمن اسلامی مددکاران را به وجود آورد که در رسیدگی به خانواده های شهدا، محرومان، معلولان و افشاگری جنایات دوران طاغوت فعالیت مخفی و مستمر داشتند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اواخر عمر دولت موقت به انتخاب دانشجویان و کارکنان متعهد به سمت ریاست دانشکده خدمات اجتماعی منصوب شد و به لحاظ احاطه بسیارش در برنامهریزیهای آموزشی و تبیین مسائل روز به دعوت سازمان بهزیستی کشور به عنوان معاون دفتر آموزش این سازمان عهده دار مسئولیت شد. ولی این فعالیتها مانع از حضور مستقیم او در جبهه های نبرد علیه عراقیهای متجاوز نبود. از نخستین روزهای آغار جنگ تحمیلی به عنوان سرپرست ستاد تداوم امداد به کرمانشاه رفت و تا آخرین روزهای عمر سراسر خدمت و ایثارش در این جبهه نیز در خدمت توده های مستضعف بود و همیشه یک شعار داشت و آن اینکه «جانم فدای یک لحظه از عمر امام».
شهید ارشاد در وصيتنامه خود خطاب به خانوادهاش چنين توصيه كرده است: «از زن خوبم میخواهم كه استوار باشد و بداند فرزندان كسانی كه در راه خدا شهيد می شوند، بنا بر قول قرآن مورد حمايت او [هستند] و انشاءالله كه من هم مرگم در اين راه باشد.»
سرانجام وی در فاجعه تروريستی هفتم تير سال 1360 ، به دست منافقان بد سرشت به فيض عظيم شهادت نائل آمد.
انتهای پیام/