سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

نقد و بررسی مجموعه شعر «سی‌پاره منم» سروده محمدمحسن سعیدی نقد شد

رییس کانون ادبی کلمه گفت: استاد محسن سعیدی یکی از معدود شاعران صاحب اندیشه و تفکر ادبیات فارسی معاصر است.

به گزارش خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان جلسه نقد مجموعه شعر «سی پاره منم» سروده استاد محسن سعیدی با حضور شاعران و نویسندگان افغانستانی در سالن آسمان حوزه هنری استان قم برگزار شد.

در این جلسه نقد شوکت علی محمدی شاری شاعر و رئیس کانون ادبی کلمه به بررسی و نقد مفهوم شعر در نگاه شاعر این مجموعه پرداخت.

وی با بیان اینکه اشعار این مجموعه روایت‌گر دردهای  انسانی با عزت و با هویت است که از ارزش‌های خود دفاع می کند، اظهارداشت: استاد سعیدی شاعری محتواگرایست که از شعر به عنوان یک ابزار انتقال معنا بهره می‌برد.

شاری خاطرنشان کرد: متاسفانه شعر شاعران معاصر تبدیل به یک مینیاتور کلمات زیبا و در عین حال بی معنا شده است که این یک آسیب بسیار بزرگ بر پیکره ادبیات فارسی وارد کرده است.

این منتقد ادبی اضافه کرد: اشعار استاد سعیدی همواره به دلیل تنوع در تعدد قالب‌ها، واژه‌ها و انتخاب کلمات خوش تراش از گزند این آسیب در امان بوده است.

نویسنده کتاب «دُر اوستایی در صدف لهجه هزارگی» متذکر شد: شاعر در این مجموعه از سه دهه تجربه خود سخن گفته است و به عبارتی دیگر اشعار این مجموعه با روایت یک درد انسانی آغاز می‌شود و به یک «غم عزیز» ختم می‌گردد.

وی در ادامه افزود: محور اصلی اشعار این مجموعه یک اندیشه اسلامی انسانی است و به همین دلیل سعیدی را می توان یکی از معدود شاعران متفکر ادبیات فارسی معاصر دانست هرچند متاسفانه همین حضور پررنگ تفکر و اندیشه در اشعار استاد سعیدی باعث شده است که اشعار استاد در بین توده عام مردم آنچنان که باید شناخته شده نباشد.

مجموعه »سی پاره منم» در بهار امسال توسط انتشارات تاک در کابل به چاپ رسیده است.

در ادامه می توانید یکی از اشعار این مجموعه را تحت عنوان "غم عزیز" بخوانید:


غم عزیز

دویده‌ام از پی‌تو بی‌سر٬ چه جست‌وجویی٬ چه افت‌وخیزی!
و تو چنان آهوان وحشی ز سایه‌ام نیز می‌گریزی
کشیده‌ام گاهی آنچه باید کشید با پیر خاک‌ساری
چشیده‌ام گاهی آنچه باید چشید با طفل خاک‌بیزی
میان این شوره‌زار تفته نبود ممکن که باری٬ آری
ر برکه‌ای رفع تشنگی را کفی بگیری و پس نریزی
کجاست آن مهر و قهرت ای ماه! که از من خسته٬ نیمه‌راهی
نظر به‌هر رو دریغ داری؛ نه می‌نوازی٬ نه می‌ستیزی
سپندآسا گداخت عمرم در آتش عشق و دوری تو
بیا که از این سه‌پنج‌روزه به روی دستم نمانده چیزی

شکایت این است و شکرها از سپیدی بخت خویش دارم
که دستی این‌سو کشید ما را به‌رغم کوری و بی‌تمیزی
بس است ما را همین بهانه؛ نگاه‌هایی شهید راهت
و خوش‌تر از این ترانه‌ای کو؛ که کشت ما را غم عزیزی

 

  

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.