به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از رشت؛ ابیات کامل این شعر در زیر آمده است.
کوفـه امـشب گـیـروداردرد شـد
حال و روزهریـتـیمی سـرد شـد
کـوفـه امشب غرق درآه و فغان
آسـمــانــی میشـود روح زمـان
کوفه امشب میزبان اشک وخون
کارخودرا کرده آن شمشیر دون
کـوفه امشب آسـمانـش تیره گون
شد دل هر عاشق مولی که خون
کوفه امشب تـیـره ازجـور زمان
بـی وفـائـی کـرده با مـولی چنان
خـوش ندارم کوفه راای مردمان
نیست در او رنگ و روی آسمان
کــُشت مولی را به صد ظلم وجفا
گــشــت کــوفـه پـیـشـواز کـربلا
گوی سـبـقـت درجـفا کاری ربود
گـوکـه غـیـرت در وجود او نبود
کـوفه امشب نشنود صـوت عـلی
تا قـیـامت نـیـسـت بـا کـوفـه دلی
من نمیگویـم که مولی رفـتهاست
بـلکـه راه آسـمـانهـا بـسـته است
کوفه امـشـب با یـتـیـمـان سازکن
عــقـده از دلهـای آنـان بـاز کـن
کـوفـه بـشـنـو نالهی مـحراب را
اشک خون رنگین کندسیلاب را
کوفه امشب خانه ات ویـرانه باد
هـردلـی بـا انس تـو بـیـگـانه بـاد
بـا«غـریـب»وآشـنـایـت آن کـنی
عـقـل را ازکار خـود حیران کنی