به گزارش
گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از
اصفهان،در این پیام آمده است:
اینک که به لطف و عنایت الهی، دومین همایش مکتب فلسفی اصفهان، برگزار
میگردد، ضمن تشکّر از اهتمام مسئولان و دستاندرکاران این همایش و شما
شرکتکنندگان در این رویداد علمی و فرهنگی، فرصت را برای بیان شش نکتۀ
ضروری غنیمت میشمارم:
نکتۀ نخست، تأکید بر اهمیّت و جایگاه برجستۀ مکتب حکمی و فلسفی اصفهان است.
این مکتب تأثیر گذار واجد جنبهها و ابعاد بسیار مهمّی است که در میانۀ آن
بر دو ویژگی، باید انگشت تأکید نهاد:
اول: آمیختگی این مکتب با تعالیم و آموزههای دینی و مشروب گشتن روحِ غالب آن از کتاب و سنّت.
و دوم: زایش و پرورش جریانهای فلسفی درخشان در دل خود، از حکمت یمانیِ
میرداماد گرفته تا حکمت ایمانی شیخ بهایی و حکمت تطبیقی میرفندرسکی و حکمت
تنزیهی ملّارجبعلی تبریزی و درخشانتر از همه حکمت متعالیۀ
صدرایی«قدّساللهتعالی اسرارهم و اعلیالله سبحانه کلمتهم».
این حکمت معنوی، تفکّری است که هم ناظر به صلاح و سداد عقلانی انسان و هم
به دنبال اصلاح و آبادانی معنوی اوست. در این حکمت معنوی، هم مزرع اندیشه،
از خطا و خطر، هرس میگردد و آدمی از درافتادن در ورطههای هولناک خطای ذهن
و خطرات درغلتیدن در اوهام شکننده، مصون میشود و هم نهال حقیقت و
حقیقتطلبی در پهن دشت ذهن و ضمیر انسان، غرس میگردد و بدین وسیله این
مزرع، سبز و مصفّا و خرّم میشود. بنابراین تعبیر استعاری «فلسفۀ سفر» - که
اسفار اربعۀ صدرالمتألّهین، شرح و بسط و تبیین عالمانه و عارفانۀ آن است-
در حقِّ این مکتب فلسفی، بیجا و ربط نخواهد بود.
نکتۀ دوم: این ظرفیّت وسیع و پر فایدۀ مکتب فلسفی اصفهان، باید به بهترین
وجه مورد بهرهبرداری قرار گیرد و مسلّم است که از این جهت باید همواره و
دائماً در مسیر تحوّل و پویایی و مآلاً رشد و ارتقاء قرار داشته باشد.
اهمیّت و کارآمدی یک مکتب فلسفی پویا، به میزان توانایی در گرهگشایی از
معضلات فکری انسان و پاسخگویی به سؤالات عرضه شده بدان است. این سؤالات نه
فقط سؤالات رایج کهن در فلسفه که سؤالات زمانه و اهل زمانه است، و بدین
سبب یک مکتب فلسفی توانمند باید از قدرت مواجهۀ جدّی و آگاهانه با چالشهای
نوین و فهم و هضم نقدها و نظرها در درون خود، به خوبی برخوردار باشد. پاسخ
سؤالات کهن دیروز، البتّه در جای خود ارزشمند است و فراگیری آن برای
فلسفهخوانان لازم مینماید، ولی پر واضح است که طراوت و توانایی یک مکتب
فلسفی را عمدتاً، پاسخگویی و گرهگشایی از پرسشهای علمیِ نو پدیدِ هر
زمان، مشخص میسازد.
بشر امروز و دنیای معاصر، درگیر سؤالات خطیر اندیشهسوزی است که گسترۀ
وسیع، متکثّر و متنوّعی از مسائل عقیدتی و بنیانی گرفته تا اخلاق و فلسفۀ
اخلاق و فلسفۀ سیاسی و حقوق بشر و محیطزیست و دهها و صدها مسئلۀ دیگر از
این دست، را شامل میشود که همۀ آنها انسان این زمانه را دچار دغدغههای
بنیان برافکن نظری و رنجهای بیشمار عملی ساخته است و پاسخگویی به این
پرسشهای سنگین و خطیر، جُز با تسلّط و مسلّح بودن به سلاح فلسفه و حکمت،
امکانپذیر نیست و اگر یک دستگاه حکمی و فلسفی، توان حلّ بنیانهای این
سؤالات را نداشته باشد، خود به خود از صحنۀ مقبولیّت علمی خارج خواهد شد.
مکتب فلسفی اصفهان به عنوان حکمت معنوی تشیّع با تکیه بر بنیانهای متین و
محکم علمی و قرآنی، از آنرو که واجد ابعاد و جنبههای تمدّنی و مدنی است،
همچنان یک جریان علمی و حکمی زنده به شمار میرود و دلیل آن هم، تشکیل و
استمرار چنین همایشی با حضور و مساهمت و مشارکت چهرههای برجستۀ حکمت و
اصحاب گرامی فکر و فلسفه در معهد علمیِ با اهمیّتی، همچون دانشگاه اصفهان
است.
بنابراین باید به همّت علمی شما بزرگواران و تفکّر تحوّلآفرین شما، از
ظرفیّتهای این مکتب فکری و فلسفی برای پاسخگویی به پرسشها و سؤالات این
زمان، بهرهبرداری و استفادۀ لازم به عمل آید. این البته در گرو پیشرفت در
مباحثات نظری و گفتگوهای انتقادی و در یک کلمه، در گرو «تولید علم» است.
فلسفه و هر دستگاه فلسفی و حکمی مانند سایر علوم و دستگاههای علمی، به
تدریج، مسیر تکامل را طی میکند و هرگاه در این مسیر، بایستد، طبعاً به
افول و حضیض خواهد رفت و توانمندی خود در گرهگشایی از پرسشهای نوین و
تازه پدید را از دست خواهد داد. فلسفه به معنای تفکّر است و تفکّر هرگز
نمیمیرد، اگرچه فراز و نشیب را تجربه میکند.
نکتۀ سوم: مکتب فلسفی اصفهان، یکی از تجلّیگاههای روشنِ خدمات متقابل دین
و فلسفه است. این مکتب و جریانهای زاییده شده از بطن آن نشان میدهد که
از سویی ما همواره در تبیین و دفاع از دین و بنیانهای اعتقادی، به فلسفه و
حکمت، نیازمندیم و هرکس این احتیاج را انکار کند، یا دفاع از زیربناها و
اُسس دین را به درستی نمیشناسد و یا اصل موضوع این دفاع در قبال مخالفان و
معاندان را چندان با اهمیّت نمیداند؛ و از سوی دیگر مکتب اصفهان و
فرزندان و فرآوردههای فکری آن نشان داد که دین نیز هم در جهتدهی و
الهامبخشی به فیلسوف و حکیم تأثیرگذار است و به حرکت علمی و نظری او
سمتوسو میبخشد، و هم در روند تصحیح ذهن و رفع و دفع اشتباهات او نقش
مهمّی را ایفاء مینماید.
نکتۀ چهارم: به دنبال نکتۀ پیشین و تأکید بر خدمات متقابل بین دین و فلسفه،
بر این نکته نیز باید انگشت تأکید نهاده شود که دینی دانستن یک دستگاه
فلسفی، هیچگاه بدین معنا نخواهد بود که در مقابل هر تحوّل نوپدیدی که در
علوم بشری و دستاوردهای تلاش نظری و علمی روزگار رخ میدهد، موضع منفی و
مخالفت اتّخاذ گردد و همه و تمامیّت آن یکسره مردود شمرده شود و با یک حالت
انفعال هراسآمیز و ستیزهجویانه با آن برخورد شود، بلکه باید آن تحوّلات
را همراه با سعۀ صدر نظری و روحیۀ علمی، مورد توجّه و تأمّل و نقد و بررسی
قرارداد و از تمام مزایا و حقایق و مثبتات آن، به نفع تحکیم دین و فلسفه و
تعمیق افکار و ارزشها بهرهبرداری نمود.
نکتۀ پنجم: فلسفه و مکتبهای حکمی، همواره با مواجهات قشریگرایانه و
ظاهربینانه نیز دست و پنجه نرم کرده است. در همین عرصۀ علمی اصفهان از دورۀ
ابنسینا و شاگردانش در یکهزار سال پیش تا عصر میرداماد و میرفندرسکی و
شیخ بهایی تا زمانۀ صدرالمتألهین و دیگر حکیمانِ سرافرازِ فکورِ با ایمانِ
این سرزمین«قدساللهتعالیارواحهم» و تا به امروز مشکلاتی از این دست
فراوان بوده است، ولی با وجود همۀ این مضایق، تحوّلات بنیادین در ارتباط
میان فلسفه و دین نیز رخ داده است که باید برای همۀ ما درسآموز و
عبرتانگیز باشد.
کسانی هم که شعار «تبّت یدا فلسفه» سر میدهند و همواره از دیرباز تا به
امروز در فضاهای علمی حضور داشتهاند و معتقد بودهاند که: «لاتکون
اقاویلها مطابقةً للمذهب الحقّة الحقیقیة»، اگر سخن نظری و حرف علمی
زدهاند، در جای خود قابل احترامند، ولی هیچگاه نباید در این میدان، غرق
در تنافس و مجادلههای خلاف ادب اسلامی و اخلاق انسانی شوند که این
شیوهها، هیچگاه به تحکیم دین و ارزشهای دینی نخواهد انجامید و جز کینه و
تنفّر، دستاوردی به همراه نخواهد داشت.
نکتۀ ششم و سخن پایانی آن است که فلسفه و حکمت برای یادگیریِ تنها نیست،
برای تغییرکردن و تغییردادن است و از اینرو اگر محدود به فراگیری صرف
اصطلاحات و الفاظ و قواعد باشد، سود معنوی، برای متعلّم نخواهد داشت. حکمت و
فلسفه، آیین گفتگو و شنیدن حرف دیگران و تواضع در برابر حق و حقیقت و
التزام به صداقت در گفتار است و اگر میبینیم که مکتب فلسفی اصفهان و
نامدارانِ آن، همچنان در ذهن و ضمیر اصحاب فکر و اندیشه، زنده و بزرگ است،
بدین سبب است که آنان با راه یافتن به حقیقت حکمت، خویشتنِ خود را تغییر
دادند و آنگاه توانایی تغییر و تحوّل در فضای فکری و حکمی دینی را نیز پیدا
نموده و مایۀ افتخار گشتند.
ظهور نظایر آن چهرههای شاخص در میان جوانان و نسل حقطلب و تکاملخواه
امروز نیز امری دور از انتظار نیست، مشروط بر آنکه اهتمام و تلاش علمی و
فکری را به مجاهدت با نفس و توجّه به عالم معنا و معنویّات بیامیزند و
همراه سازند.
از خداوند تعالی، صلاح و سداد این نسل آیندهساز را مسألت کرده و با تقدیر
مجدد از یکایک مسئولان و متصدیّان برپایی این همایش علمی، به حضور همۀ
استادان و محقّقان حاضر در این انجمن، اظهار سلام و دعای خیر دارم و از
حضرت حقّ متعال، مزید توفیقات و تأییدات آنان را در تحکیم مبانی حکمی و
علمی و تعلیم و تربیت نسل عزیز و کمالجوی جوان خواستارم.
انتهای پیام/م