به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، فوتبالی که امروز منبع درآمد کلان بازیکنان است و زرق و برق آن سبب شده خانوادههای زیادی رؤیای فوتبالیست شدن فرزندانشان را در سر بپرورانند، تا همین 30 سال قبل، شکل و شمایلی دیگر داشت و کمترین درآمد را برای بازیکنان.
به طوري كه بسياري از آنها با وجود آنكه جزو بهترين نفرات زمان خود بودند با افتخاراتي فراوان، براي امرار معاش، ناچار بودند در پي شغل ديگري باشند. درست مثل كاظم سيدعليخاني، مدافع سابق پرسپوليس كه به تازگي دار فاني را وداع گفت. بازيكني كه سالها براي تأمين نيازهاي مالي خود و خانوادهاش روي تاكسي كار كرد. مثل بسياري از همتايان و همدورهايهاي خود.
كاظم سيدعليخانی و اكبر افتخاری دو تن از ستارههايي بودند كه براي امرارمعاش به مسافركشي روي آورده بودند و مسافراني را به مقصد ميرساندند كه روزگاري آرزومند گرفتن عكس يادگاري با آنها بودند. اكبر افتخاري ستاره ايران در جام ملتهاي ۱۳۴۷ بود كه با تيم ملي توانست به قهرماني آسيا دست يابد و با تيم منتخب آسيا برابر آرسنال قرار گرفت و يك گل هم زد. او كه سابقه پوشيدن پيراهن پرسپوليس و استقلال را هم داشت، سالها براي تأمين نيازهاي مالي خانوادهاش مسافركشي كرد. سال84 رئيس وقت فدراسيون فوتبال از افتخاري خواست تا دستي به سر و روي اتومبيل خود بكشد و هزينههاي آن را از صندوق ويژهاي در فدراسيون بگيرد. براي او 2 ميليون و نيم هم در نظر گرفته شده بود اما افتخاري فاكتوري 700هزار توماني به فدراسيون داد در حد چهار حلقه لاستيك، روكش صندلي و سرويس موتور. بعد از اولين انعكاس وضعيت كار و زندگي اكبر افتخاري، چند فوتباليست قديمي آمادگي خود را براي كمك به او اعلام كردند اما او با گفتن اينكه خانه دارم و توان خريد نان سفره خانوادهام را هم از طريق مسافركشي دارم، نگذاشت كسي برايش دلسوزي كند. افتخاري بعدها به فراموشي دچار شد و روزگار را به سختي سپري كرد. او اين روزها در بستر بيماري است و كمتر كسي از او سراغ ميگيرد و همسرش كه از اين شرايط بسيار ناراحت است ميگويد: اگر بعد اكبر زنده باشد و ببيند مسئولي براي همسر مرحومش گل آورده يا سر مزارش آمده است، مقام مسئول را از مزارش همسرش دور ميكند و دسته گل را هم پس ميفرستد.
سيدعليخاني، كاپيتان پرسپوليس كه چندي پيش بعد از مدتي بيماري، دارفاني را وداع گفت نيز از جمله فوتباليستهايي بود كه امورات خود را با رانندگي ميگذراند. سيدعليخاني سال ۱۳۵۸ و در بدو ورودش به پرسپوليس با تصادفي هولناك مواجه شد كه به زعم بسياري اگر اين اتفاق برايش رخ نميداد، سالها ميتوانست به عنوان دفاع وسط تيم ملي بازي كند، اما شانس با مدافع سرخپوشان يار نبود. سيدعليخاني چند سالي روي تاكسي كار كرد و با درآمد حاصل از آن زندگياش را ميگذراند اما مشكل چشمش باعث شد تاكسي را هم كنار بگذارد.
شاهپور علي عباسي بازيكن بانك ملي بود كه از اين طريق امرار معاش ميكرد. او البته كار و رانندگي را عيب نميدانست اما ميگفت وقتي مجبور باشي 50 سال بهبالا اين كار سخت را انجام دهي، آن وقت است كه اذيت ميشوي و آسيب زيادي ميبيني. عباس كارگر هم در سالهاي دهه 60 با يك وانت خيابانهاي تهران را ميچرخيد تا باري به او بخورد و بتواند به اين طريق خرج زندگياش را درآورد. جواد اله وردي هم وقتي فوتبالش را كنار گذاشت، مجبور ميشد براي تأمين معاش، مسافركشي كند. او البته تاكسي نداشت و با اتومبيل شخصي كار ميكرد. او ميگويد كلاهي داشتم، آن كلاه را بر سرم ميگذاشتم و لبه آن را تا آنجايي كه جا داشت پايين ميكشيدم تا كسي من را نبيند. يك بار در خيابان، حميد جاسميان را ديدم اما خيلي سريع از خيابان عبور كردم تا او من را نبيند.
عبدالعلي چنگيز، ستاره دهه 50 و 60 ذوبآهن آبيپوشان بود كه استقلاليها او را جوابي محكم به آس خط حمله پرسپوليسيها يعني ناصر محمد خاني ميدانستند، اما اين ستاره تند و تيز آبيپوشان نيز به رقم موفقيتهايش در فوتبال، براي امرار معاش، روي تاكسي كار ميكرد. او شرايط آن زمان خود را اينگونه شرح ميدهد: «زمان ما اين طور نبود كه پول بيحساب را بريزند زير دست فوتباليست و او برود براي خودش يك چمدان لباس بخرد. فوتباليستهاي پولدار زمان ما يك درصد بيشتر نبودند. آنها هم خانواده پولداري داشتند نه اينكه از فوتبال پول درآورده باشند. خودم، كرايه خانهام را نداشتم بدهم. صاحبخانه ميگفت فوتباليست معروفي هستي كه باش، پول مرا بايد بدهي. يادم هست كه در استقلال و تيم ملي بازي ميكردم و همزمان تاكسي هم داشتم. در عين حال معلم ورزش هم بودم. در دانشگاه تحصيل ميكردم و شبها هم شاگرد خصوصي ميگرفتم و زبان انگليسي درس ميدادم.»
غلام فتحآبادي، بهترين سرزن فوتبال ايران كه سابقه پوشيدن پيراهن پرسپوليس و استقلال را دارد نيز در 19 سالگي راننده تاكسي بود. بعد از گرفتن گواهينامه، تيم تاكسيراني خواهان او شد و در ازاي آن يك تاكسي هم ميداد. ابتدا با پيكان و بعد با رنو كار كرد. صبح تا ظهر در خيابان حجاب مسافركشي ميكرد، ظهر استراحت ميكرد و بعد هم ميرفت تمرين. وحيد قليچ گلر اسبق پرسپوليس در سال 72 يك پيكان داشت و براي در آوردن خرج و مخارج زندگياش در يك آژانس كار ميكرد. تا همين 12 سال قبل و پيش از آنكه توسط علي پروين به فوتبال برگردد، در ورزشگاه كارگران سرايداري ميكرد و به چمن ورزشگاه آب ميداد.
شايد كسي باورش نشود اما امير قلعهنويي زماني كه كاپيتان شاهين بود مسافركشي ميكرد: «اولين پولي كه از فوتبال گرفتم 20 تومان بود. 10 تومان هم مادرم با فروش طلاهايش داد تا بتوانم يك پيكان به قيمت 61 هزار تومان بخرم كه البته 31 هزار تومان بدهي داشت و مجبور بودم شبها تا يك و نيم، دو بامداد در آژانسي مقابل پارك ساعي كار كنم. با امير نعيمي در اين آژانس مشغول بودم. حدود هشت ماه، تنها روزي سه، چهار ساعت فرصت استراحت داشتم، اما براي پرداخت قسطهايم چارهاي نبود. ولي وقتي كه قسطهاي ماشين تمام شد، در راه تمرين به مسافركشي ادامه دادم تا مخارجم را تأمين كنم.»
پرويز مظلومي هم سال 62 و در بحبوحه جنگ تحميلي چون عملاً از فوتبال چيزي عايدش نميشد، مجبور بود براي امرار معاش چند ساعتي هم با تاكسي كار كند. مظلومي در خط يوسفآباد - ولي عصر كار ميكرد.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/