حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ نگاهی به آمار میزان انتشار کتاب در منطقه غرب آسیا و مقایسه وضعیت کشورها با هم، شاید بتواند به سوی ریشهیابی از دلایل کمبود مطالعه در ایران راهی را باز کند که ما با آن از توضیحات مکرر و کلافهکننده و کلیشه شده پیشین خلاص شویم.
ما سالهاست که دغدغهمان پایین بودن سرانه مطالعه در ایران است و هر کسی هم که از راه میرسد، در اینباره نسخهای جدید میپیچد.
به نظر میرسد خیلیها مایل هستند تمنّـیات شخصی خودشان را به بهانه کمبود مطالعه در ایران مطرح کنند و البته خیلیهای دیگر هم از سر خیرخواهی صحبتهای کم ربطی در اینباره مطرح میکنند که هیچ کدام راهگشا نیست.
حل معضل کتاب نخواندن در جامعه ایران احتیاج به طی یک پروسه صبورانه دارد و نمیشود آن را به صورت پروژهای و دفعی و ناگهانی حل کرد.
آمار میزان انتشار کتاب در بعضی کشورهای خاورمیانه که سال ۲۰۱۱ توسط بنیاد یونسکو منتشر شد، به این قرار است؛
ايران؛ ٥٥ هزار عنوان كتاب (سال ٢٠١١)
تركيه؛ ٤٣ هزار عنوان كتاب (سال ٢٠١١ )
مصر؛ ٩ هزار عنوان كتاب (سال ٢٠٠٠)
عربستان ٣٩٠٠ و پاكستان ٣٨٠٠ عنوان كتاب
از پنج سال پیش تا به حال این نسبتها چندان تغییر نکردهاند و میبینیم که آمار ایران در مقایسه با کشورهای دیگر منطقه بالاتر است.
دلیل این مطلب، قوانین وزارت ارشاد در کشور ماست که طبق آن، هر کدام از ناشران اگر تعداد معینی از کتاب را در سال منتشر نکنند، مشمول قاعده لغو مجوز خواهند شد.
پدیده (کتاب سازی) در کشور ما از همین جاست که برخاسته؛ دولت و دستگاههای رسمی کشور برای پر کردن بیلان کاری خود در آخر سال، مقدار زیادی کتاب را بدون هیچ فایده خاصی طی مراسمهای مختلف بین حضار و میهمانان پخش میکنند. این کار فقط به نیت پر کردن برگههای گزارش کار در مورد پیوست فرهنگی هر همایش و نمایش و محفلی انجام میشود، اما معضل در همین جا متوقف نمانده و وزارت فرهنگ، قانونی به امضا میرساند که طبق آن هر مؤسسه انتشاراتی، باید در طی سال تعداد معینی کتاب منتشر کند. این باعث به وجود آمدن پدیده (کتابسازی) و وارد شدن تیراژ قابل توجهی از مجلدات تشریفاتی به بازار نشر میشود که برای خوانده نشدن طبع شدهاند.
انتشاراتیها حتی سراغ آدمهای آماتور هم میروند و هزینه چاپ اشعار یا داستانهایشان را از خود آنها میگیرند تا به این ترتیب، مقداری از سبد تولید سالانهشان تأمین شود. در چنین شرایطی کتاب، ابهت اصیل خودش را از دست خواهد داد و باید گفت؛ چه تبلیغی علیه فرهنگ کتابخواندن قویتر از این؟!
تقریباً تمام کتابهایی که به عنوان پیوست فرهنگی در هر برنامه دولتی توزیع میشوند، تبلیغاتی منفی علیه فرهنگ کتابخوانی هستند و قانون (کف تعداد کتابهای منتشر شده در سال) هم که برای انتشاراتیها وضع شده، فقط آمار را بالا و مطالعه را پایین میآورد.
حل موضوع کمبود مطالعه در ایران، احتیاج به دلسوزی هوشمندانه دارد نه تزریق روحیه رفع تکلیف و نمایشهای دهانپر کن و بیفایده.
اگر کتابسوزی مغولان، مقدار زیادی از منابع علمی کشور ما را نابود کرد، کتابسازی که کار خودمان است، کسانی را که باید خواننده کتاب باشند مأیوس و غریبه میکند و به نظر میرسد که مورد دومی صدمه بیشتری بزند.
یادداشت از: میلاد جلیل زاده
انتهای پیام/