به گزارش خبرنگار حوزه بهداشت و درمان گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان، امروز روز اتاقی ساکت و ساده با کاناپهای است که هزاران نفر رنجهای سخت زندگی خود را بر آن اشک ریخته اند. روز پزشکان و روانشناسانی است که در این اتاقهای آرام و خلوت، پذیرنده هر زن و مرد و پیر و جوانی هستند و با حوصله تمام دردها را می شنوند و آرامش می بخشند. کسانی که فارغ از خود، به آرامش انسان می اندیشند. امروز روز همدلی با گریه های زنی رنج کشیده از رفتارهای آزاردهنده همسرش است. روز دستهای خط خطی برخی دختران دبیرستانی است که هردم به خودکشی می اندیشند، روز خوشحالی از آرام شدن زوجی متعارض.
دنیای یک روانشناس دنیای عمیقی است که فقط باید روانشناس بود تا آنها را درک کرد، شاید نوشتن متنی در خور این روز به درازای طول عمر اندیشههای یک روانشناس باشد.
به مناسبت این روز و گرامیداشت مقام روانشناس، با مژگان نیکنام دکترای روانشناسی، دقایقی را همکلام شدیم تا به دور از هرگونه موضوع خاصی، درد دل و انتظارات او را به نمایندگی از تمام همکاران خود بیان کند.
برای مخاطبان جایگاه روانشناسی را تعریف کنید
فرد مجموعهای از شرایط فیزیکی، روانی واجتماعی خود است؛ از این رو با تعریف یک انسان، می توان به جایگاه روانشناس در موقعیتهای مختلف پی برد و آن را شناخت.
با وجود اینکه در سالهای گذشته به نسبت حال، علم پزشکی پیشرفته نبود اما همه می دانستند که تنها با این علم و یافتههای زیستی، نمی توان برخی شرایط را اصلاح کرد، به همین خاطر علم روانشناسی به عنوان علمی برای تعیین تفکر و رفتار آدمی به کمک آمد.
امروزه چرا روانشناسی انقدر مهم شده است؟
در یک جمله می گویم که اهمیت روانشناسی به وسعت همه ابعاد زندگی انسانی است.
هرچند که در بسیاری از مسائل، جسم واکنش نشان می دهد اما این مشکلات همه ریشه در یک زیرساخت روانی دارند که باید نخست به درمان آنها پرداخت؛ به عنوان مثال اگر فردی پرخاشگر است، باید ابتدا به اصلاح رفتار و الگوها و سپس به سنجش سطح هورمونهای خود بپردازد یا اگر فردی چاق است قبل از اصلاح تغذیه و گرفتن رژیم، باید میل و اشتهای روانی خود به خوردن غذا را بررسی کند.
برای درمان بیماریهای مزمن اول باید سبک زندگی را بررسی و سپس بر پایه آن جسم را هماهنگ کنیم چون تمام مسائل، پایهای روانی دارند و این اهمیت علم روانشناسی را می رساند.
روانشناسان هم سرشان شلوغ است؟
با توجه به اهمیت و وسعت این حوزه اما متاسفانه همچنان مطب روانشناسان به شلوغی مطب پزشکان مختلف نمی رسد. یک فرد وقتی دچار مشکلی می شود، حاضر است برای درمان سریع با قرص و دوا به پزشک یا روانپزشک مراجعه کند اما نزد روانشناس نرود. درصورتی که روانشناس است که می تواند مشکل او را بدون هیج دارویی، به شکل اساسی و ریشهای حل کند چرا که هیچ دارویی نیست که فکر غیرمنطقی را منطقی کند.
روانشناسان انتخاب اول مردم هستند؟
این بزرگترین حرف روانشناسان است که متاسفانه این علم و اهمیت آن به عنوان پایه و مبنای بیماریها شناخته نشده است و افراد وقتی کار از کار می گذرد و تمام راهها و داروها را امتحان می کنند، تازه به فکر مراجعه به روانشناسان می افتند.
متاسفانه این بحث در جامعه جا افتاده که تنها افرادی که مشکلات حاد دارند باید پیش روانشناس روند و دیگران از مراجعه مبرا هستند، این بینش اشتباه باید از ذهن مردم پاک شود که علم روانشناسی فقط به کار افراد دیوانه و با مشکلات حاد می آید. درصورتی که همگان به اطلاعات درباره سلامت روح و روان خود نیاز دارند و همان گونه که عوامل بهداشتی برای جسم توصیه می شود؛ روح و روان نیز به توصیههای سلامتی روانشناس، نیازمند هستند.
وقتی از زوجی که برای تعارضات زناشویی جز طلاق راه دیگری را مقابل خود نمی بینند، دلیل مراجعه دیرهنگامشان به روانشناس را می پرسیم؛ معتقدند دیوانه نیستند که نزد روانشناس بروند و تاجایی که ممکن بوده مشکلات را سامان دادهاند.
بازار کاری روانشناسان داغ است؟
شکر، اما آنچه باید گفته شود این است که هر پزشک وقتی بیماری نزدش می رود، به او توصیه می کند که بعد استفاده از داروها و پایان مرحله درمان، مجدد برای معاینه و در صورت لزوم درمانی جدید، مراجعه کند تا روند درمانی بیمار کامل طی شود.
روانشناسان هم مانند سایر پزشکان؛ جلسات مختلف را نسبت به عمق الگوها و رفتارهای نادرست فرد که باید اصلاح و پاک شود، تجویز می کنند اما ازآنجا که این جلسات احتمالا 45 دقیقهای هزینه زیادی را بر دوش بیماران می گذارد، آنها کمتر به شرکت در جلسات بها می دهند، لذا باید مسئولان برای این حوزه و مردم چارهای بیندیشند که نه مردم و نه جامعه روانشناسان، متضرر نشوند چراکه روانشناسان علاوه بر وظایف انسانی، وظایف شغلی هم دارند و نمی توانند هزینههای مراحل درمان بیماران را کمتر از حد متعارف کنند.
مسئولان باید تمهیداتی را در نظر بگیرند تا مردم بتوانند از خدمات روانشناسی به نحو احسن استفاده کنند.
شما افراد را جادو می کنید که زندگیشان از این رو به آن رو می شود؟
نه اصلا این گونه نیست، اگر فرد متوجه شود که نخست باید به سلامت روان و سپس به سلامت جسم بپردازد آنگاه عمده مشکلات حل می شوند؛ به عنوان مثال اگر فرد ابتدا معیارهای ازدواج را بشناسد و سپس ازدواج کند مسلما زندگی موفقتری درآینده انتظارش را می کشد.
شیرینترین و تلخ ترین لحظه کاری شما کی بوده است؟
بی شک یک روانشناس با دیدن فردی که بعد از طی جلسات و تمرینهای مختلف از حالت افسردگی خارج و به فردی تبدیل شده که برای آینده و زندگی خود هدف و معیار تعیین کرده است، لذت می برد یا او به لذت بخش بودن شغل خود در جایی پی می برد که با درمانهای درست توانسته زندگی خوب و لذت بخش را به زوجی در آستانه طلاق برگرداند و به آنها دیدی تازه از دنیا و افراد مختلف ببخشد.
روانشناسی چقدر در زندگی به کارتان آمده است؟
معتقدم عامل بی عمل مثل زنبور بی عسل است. اگر می خواهیم روانشناس خوبی باشیم باید نخست روی خود کار کنیم، اگر به والدین الگوهای فرزندپروری را می آموزیم و بعد فرزند خود را تنبیه می کنیم، مسلما فایدهای ندارد.
از انتخاب این رشته بسیار خوشحال هستم چرا که در چندین مورد، بخصوص در تربیت فرزندان و مدیریت استرس خود، از این علم بهره گرفتم و درنهایت نتیجههای مثبت آن را در زندگی دیده و می بینم.
فرزندتان هم روانشناس است؟
با وجود اینکه این رشته را بسیار عالی و مفید برای آینده می دانم اما فرزندانم را برای تحصیل در رشته روانشناسی مجبور نکردهام چون یادگرفتم که فرزند باید طبق علاقه خود، استعدادهایش شکوفا شود. چه بسا فرزندم در حدی بود که بتواند پزشک حاذقی شود اما چون به رشتههای فنی علاقهمند بود به نظر او احترام گذاشتم و با کمال میل تشویقش کردم.
و کلام پایانی...
ضمن تشکر ویژه از سازمان نظام روانشناسی، امیدوارم که این رشته آنطور که باید، جایگاه خود را پیدا کند چون اساس سلامت و همه فرآیندهای روانشناسی محسوب می شود و در سایه آن شاید بتوان 50 درصد مسائل و بیماریهای جسمی را حل کرد تا مراجعه بیماران به بیمارستانها کمتر از قبل شود.
انتهای پیام/