به گزارش خبرنگار
حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان؛ امنیت از جمله مفاهیمی است که در مباحث علوم سیاسی و روابط بینالملل جایگاه برجستهای دارد. صاحبنظران اساسیترین ویژگی حکومتها را تامین امنیت جمعی و فردی اتباع یک کشور میدانند. به طوری که در قرن 16 اساسیترین بحث اروپا بحث امنیت بود. لذا سامان گرفتن دولتها و نظام ولسوالی نیز بر همین اساس شکل گرفت.
سازمانهای بینالمللی همواره تلاش نمودهاند نقشی موثر در تامین و حفظ امنیت انسانی در جوامع داشته باشند. اما آنچه مهم به نظر میرسد این است که علیرغم وابستگی امنیت انسانی به سازمانهای غیردولتی و فراملی باز هم دولتها نقشی اساسی در تامین و حصول امنیت در سطح ملی و منطقهای دارند. بطور مثال مناسبات سیاسی دوستانه یا خصمانه بین حکومتهای همسایه نقشی اساسی برای تامین امنیت انسانی در دو کشور دارد. زیرا مسایلی وجود دارد که نیازمند همکاری متقابل و دوجانبه یک یا چند کشور برای حل و فصل آن میباشد.
قاچاق و تجارت مواد مخدر، قاچاق انسان و مسایل قومی – نژادی همواره امنیت انسانی را در سطح ملی و منطقهای تهدید میکند. لذا همکاری و یا عدم همکاری کشورهای عضو یک منطقه جغرافیایی در تامین امنیت نقشی اساسی دارند.در ثبات امنیتی و سیاسی در درون کشورها ورای مرزهای سیاسی این کشورها دارد.
غرب آسیا از جمله مناطق مهم جغرافیایی است که از نظر تعدد و کثرت فرهنگ، مذهب و اقوام نمونه قابل توجهی به شمار میرود . اهمیت ژئواکونومیکی و ژئوپلیتیکی این منطقه نیز باعث شده است که مقوله امنیت انسانی در این منطقه به عوامل مختلف ملی و فراملی مرتبط باشد. کشورهای عضو این مجموعه شامل افغانستان، ترکمنستان، پاکستان، عراق و سوریه از جمله کشورهایی هستند که عموما از مشکلات اقتصادی، درگیری سیاسی، تروریسم و ناامنی رنج میبرند. در سالهای اخیر کشمکشها و منازعات در این منطقه به اوج خود رسیده است که دامنه تاثیرات آن تا هزاران کیلومتر آنسوتر امنیت انسانی را در سراسر جهان با خطر جدی مواجه نموده است.
حال امنیت این روزهای افغانستان به دلیل مداخله بیگانگان در امور آن است، مداخلههایی که پس از این هم قطع نخواهد شد. یک عامل مهم و شاید مهمترین عامل در منطقه که در نوع رابطه این کشور با همسایگان خود تاثیر داشته است، حضور قدرتهای جهانی در افغانستان است.
این قدرتها در گذشته و حال در مورد افغانستان مداخله نمودهاند. آمریکا و انگلیس به افغانستان به عنوان گذرگاه دستیابی و حضور در آسیای مرکزی، محاصره چین، کنترل روسیه و تهدید پاکستان نگاه میکنند و از سویی دیگر آن را هممرز جمهوری اسلامی ایران میبینند که میتوانند از آن به عنوان اهرم فشار علیه کشور انقلابی ایران استفاده کنند. این قدرتها ضمن بازیگری مستقیم در مسائل افغانستان، عوامل منطقهای خود را نیز وارد کار کردهاند.
روسیه و چین نیز از نظر امنیت ملی خود نگران حضور قدرتهای جهانی رقیب، به ویژه آمریکا و انگلیس، در فضای ژئواستراتژیک مرزهای جنوبی روسیه و غربی چین میباشند. از این رو نسبت به تحولات افغانستان بیطرف نبوده و از بروز پدیدههای سیاسی در افغانستان که منجر به گشودن راه نفوذ آمریکا در آسیای مرکزی نگران بوده و در مقاطعی واکنش نشان میدهند.
امروز یکی از نگرانیهای همسایگان افغانستان حرکت کابل در جهت اجرای برنامههای واشنگتن و در نتیجه نهادینه شدن تداوم حضور نظامی و سیاسی آمریکا در این کشور است. این وضعیت، نگرانیهایی برای پاکستان دارد. از یک سو پاکستان اختلافات تاریخی ارضی و مرزی با هندوستان دارد و با وضعیت موجود در افغانستان و با دوستی افغانستان و هندوستان، پاکستان منافع ملی خود را در معرض صدمه میبیند.
جمهوری اسلامی ایران برای برقراری امنیت، ثبات و توسعه در افغانستان و حتی تمامی منطقه غرب آسیا ارزش قائل است. البته سهم همسایگان بخصوص همسایگان هممرز در شکل دادن به آینده امنیتی افغانستان مهمتر از کشورهای منطقه است. یعنی باید بین کشورهای منطقه و همسایگان فرق قائل شد. برای مثال نقش برخی کشورهای منطقه مثل ترکیه و قطر هرگز نمیتواند به اندازه ایران و پاکستان مهم باشد. در واقع در سایه مشارکت کشورهای منطقه بخصوص همسایگان افغانستان، امکان برقراری امنیت و توسعه در این کشور وجود دارد. در بین همسایگان افغانستان، ایران و پاکستان بیشترین ارتباط را با مسائل داخلی این کشور داشتهاند، زیرا اولا هر دو با بخشی از ملت افغانستان تجانس فرهنگی دارند و لذا همبستگیهای فرهنگی، تاریخی، زبانی، قومی و مذهبی باعث بیشترین کنش متقابل و مسالمتآمیز بین ملتهای طرفین میشود.
موج مهاجرتهای برون مرزی افاغنه بیشترین اصابت را به ایران و پاکستان نموده و بخشی از توان ملی دو کشور صرف مسائل آوارگان افغانی گردیده است. به طور طبیعی این آوارگی منجر به بروز مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در داخل ایران و پاکستان شده است. به دلیل تاثیرپذیری امنیت ملی ایران و پاکستان از تحولات افغانستان، این دو کشور نمیتوانند نسبت به فرآیندهای سیاسی، امنیتی داخل افغانستان بیتفاوت باشند. همسایه دیگر افغانستان یعنی چین نیز به دلایل رقابتهای جهانی و منطقهای نیز نمیتواند نسبت به مسائل افغانستان بیتفاوت باشد، زیرا فعال شدن رقبای چین نظیر آمریکا، روسیه و هند در منطقه از نظر امنیت ملی بر حساسیت این کشور میافزاید.
بررسیها در منطقه نشان میدهد استراتژی جاری آمریکا و ناتو در بلندمدت قادر به ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان نخواهد بود. استراتژی آمریکا، ایجاد تشدید تنشها و تقویت اختلافات میان کشورهای منطقه با یکدیگر و با افغانستان و حتی درون کشورهای منطقه است و به همین دلیل در جهت تقویت همکاری و ثبات در منطقه حرکت نمیکند. آمریکا در افغانستان ضمن بهرهگیری از ابزارهای نظامی ناتو، تلاش دارد تا الگوی مبتنی بر یکجانبهگرایی را به عنوان بستر قدرت سازی خویش قرار داده و مخالفت خود با کشورهای هدف را در این چارچوب در عمل پیاده کند. نتیجه حضور 15 ساله آمریکا در افغانستان افزایش ناامنی و مواد مخدر بوده است. اقدامهای غیرقانونی که توسط سربازان ناتو و به خصوص آمریکاییها صورت گرفته، تنها نمونههای کوچکی از جرایمی است که آنها برضد مردم افغانستان طی 15 سال گذشته مرتکب شدهاند.
در موارد متعدد، شواهدی در دست است که برخی کشورهای عضو ناتو در راستای اهداف و منافع و همچنین کاهش حملات مخالفین علیه مواضع و نیروهای خود، دست به معامله و تبانی با گروههایی از طالبان بزنند. وجود این سیاست غیرشفاف در مناطقی از افغانستان چون استان هلمند، زمینه را برای گسترش فعالیت های شورشیان و ناامن شدن مناطق امن افغانستان فراهم کرد.
نظامیان خارجی از ترس اینکه اگر مزاحم فعالیت های تروریستها شوند، مورد خشم و انتقام آنان قرار خواهند گرفت، هیچ اقدامی را علیه شبه نظامیان انجام نمی دادند. این رفتار نظامیان خارجی در برابر طالبان، تجربه تلخی بود که در زمان اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی سابق نیز تجربه شده بود.
بر اساس اسناد محرمانه منتشرشده توسط ویکی لیکس، دولت ایتالیا با هدف تأمین امنیت نظامیان خود در افغانستان، سال ها اقدام به پرداخت رشوه به طالبان کرده است. بر اساس این گزارش، آمریکا در سال 2008 توسط (رونالد سپوگلی) سفیر وقت این کشور در ایتالیا از این موضوع آگاه شد.
روشن است که اتخاذ سیاستهای اینگونه از جانب آمریکا در منطقه، واکنش سایر رقبای جهانی مانند چین و روسیه را برانگیخته و آنها به تدریج رویکرد تهاجمیتری در تقابل با آمریکا اتخاذ کرده و به رویکردهای منطقهای متمایل خواهند شد. با توجه به این به نظر میرسد در آینده، بخصوص بعد از خروج کامل نیروهای خارجی، افغانستان چارهای جز تقویت مناسبات با کشورهای همسایه نخواهد داشت.
ارتباطات مستمر کشورهای همسایه به خصوص پاکستان و ایران با افغانستان چنانچه از کشورهای پیرامونی از جمله چین و روسیه هم حمایت گردد میتواند، در کاهش بحران موثر باشد، اگر تهران، کابل و اسلام آباد بتوانند، به توافقهای اساسی برسند، توافقات آن ها یقینا میتواند هم برای تأمین امنیت، هم برای ایجاد نظم و ثبات و هم برای بهبودی در امور بازسازی و اقتصادی افغانستان، مفید باشد. در سالهای اخیر با تلاشهای ایران، روسای جمهور افغانستان، ایران و پاکستان بر ضرورت تداوم دوستی و یافتن راهی برای حل مشکلات موجود در افغانستان اتفاق نظر داشته اند. تداوم این تعاملات و حضور چین و روسیه در کنار ایران، پاکستان و افغانستان، میتواند نقش کشورهای منطقه را در حل بحران افغانستان پررنگ سازد.
نقش روسیه در تامین امنیت افغانستان
برخی کارشناسان سیاسی میگویند، دولت آمریکا پس از چند سال به اصطلاح مبارزه علیه طالبان و شبکه القاعده در افغانستان، اکنون درک کرده است که روسیه میتواند در تامین امنیت افغانستان نقش مهمی را ایفا کند. در سالهای اول آغاز مبارزه امریکا علیه طالبان و القاعده در افغانستان، این کشور فکر میکرد که روسیه نمیتواند نقش مهمی را در منطقه بازی کند. اخیرا ایالات متحده متوجه شده که مشکل افغانستان منطقهای است و کشورهای منطقه نیز در تامین امنیت در این کشور باید سهیم باشند.
زمانی که ولادیمیر پوتین، ریاست جمهوری روسیه این کشور را از بحران داخلی نجات داد، آمریکا دوباره به یاد روسها افتاد. زمانی که در پاکستان اوضاع خراب شد و مسیرهای تدارکاتی ناتو از طریق این کشور ناامن شد، آمریکا و دیگر کشورهایی که در افغانستان درگیر هستند، بسیار ماهرانه دست به کارهای دیگری زدند که روسها را از وضع افغانستان نگران سازند. بزرگترین نگرانی را که روسها در افغانستان داشتند، موضوع مواد مخدر در کشور بود که فکر میکردند با آمدن نیروهای خارجی در افغانستان، درگیر جنگ تریاک شدهاند.
بعدا کارهای مشکوکی صورت گرفت. با هلیکوپترهای مشکوک افراد مسلحی به شمال افغانستان انتقال داده شدند. در حقیقت دامن زدن به ناامنیها در شمال به این منظور صورت گرفت تا روسیه که این منطقه را شکارگاه اختصاصی و یا حیات خلوت خود میدانند، درباره این منطقه نگران شود.
با ناامن شدن شمال و انتشار خبرهایی در مورد وجود منابع سرشار معدنی در کشور، روسیه نسبت به اوضاع افغانستان حساس شد و بالاخره تصمیم گرفت که روابط خود را با افغانستان و آمریکا بهبود بخشد. عدم تمایل جدی کشورهای عضو ناتو به ادامه جنگ در افغانستان نیز، باعث شده است که آمریکا در تلاش بهبود روابط با روسیه شود. آمریکا آرزومند این است که روسیه در تامین امنیت افغانستان سهم بیشتری بگیرد و امنیت افغانستان را بخشی از امنیت آسیای میانه و مناطق تحت نفوذ خود بداند.
احمد بهزاد نماینده ولایت هرات در مجلس نمایندگان افغانستان میگوید که روسیه منافع مشترک با افغانستان و آمریکا در مباررزه با تروریسم دارد. به گفته او، برخی از رقابتهایی که درگذشته میان اعضای ناتو و روسیه وجود داشت، سبب فاصله گرفتن روسیه از ناتو شده بود؛ اما اکنون روسیه و آمریکا در روابط خود تنشزدایی کردهاند و روسیه آمادگی دارد تا در تامین امنیت افغانستان نقش مهمتری بازی کند. آقای بهزاد میگوید: ایالات متحده آمریکا و دیگر اعضای ناتو در روابط خود با روسیه تنشزدایی کردند و همچنین روسیه آمادگی این را دارد که در افغانستان نقش فعالتری را ایفا کند. این مساله در راستای منافع روسیه و افغانستان و هم کمک به انجام ماموریت اعضای ناتو است.
با این حال، هنوز معلوم نیست که همکاریهای روسیه با دولت افغانستان و ایالات متحده آمریکا در بقراری صلح و ثبات در افغانستان تا چه اندازه میتواند موثر واقع شود؛ این مساله با گذشت زمان روشن خواهد شد.
نقش جمهوری اسلامی ایران در تامین امنیت افغانستان
در غرب، سیاستهای ایران در قبال افغانستان تا حد زیادی زیانآور توصیف شدهاند. ایالات متحده و ناتو؛ تهران را به تهیه اسلحه برای طالبان افغانستان متهم کرده است. با این همه نقشی که جمهوری اسلامی ایران در افغانستان بازی میکند، نقشی سازنده است.
در سال ۱۹۹۸، طالبان
در حملهای بر کنسولگری ایران در مزار شریف 9دیپلمات ایرانی را به شهادت
رساند. ایران در پاسخ به این حمله طالبان ۲۰۰ هزار سرباز را در نزدیکی مرز
خود با افغانستان مستقر کرد. تهران هرگز حکومت طالبان را به رسمیت نشناخت
و همیشه به طور صریح با حکومت طالبان مخالفت میکرد. این دیدگاههای
ضدطالبانی هنوز تغییر نکردهاند. تهران آمادگی دارد تا با داعش در غرب و با
طالبان در شرق در بجنگد.
تروریستهای طالبان تا حد زیادی از طریق قاچاق مواد مخدر تامین مالی میشوند و ایران یکی از مقصدهای اصلی مواد مخدر است. این تجارت غیر قانونی بحران مواد مخدر، ایران را در تصمیم خود شدیدتر میسازد. ایران از جمله کشورهایی است که بیشترین آمار استفاده از مواد مخدر جهان را دارد و از استفادهی فراگیر هیروئین رنج میبرد. گسترش تولید مواد مخدر در کشور افغانستان با حضور ناتو افزایش یافته و قبل از حمله به افغانستان تولید و تجارت مواد مخدر از 40 تن به بیش از 8 هزار تن افزایش یافته است که رقم قابل توجهی به حساب میآید. این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با مواد مخدر، هزاران شهید را تقدیم کرده تا از گسترش مواد مخدر به غرب آسیا و شرق اروپا جلوگیری کند.
یکپارچگی افغانستان با آسیای جنوبی و مرکزی هدف اصلی تهران است. جمهوری اسلامی ایران به منظور ارتباط بهتر با کشورهای آسیای مرکزی، پروژههای راه آهن، خط لوله گاز و تجارتی را دنبال کرده است. ایران هم چنین با هند در زمینه بازسازی بندری که تجارت هند با افغانستان و آسیای مرکزی را آسان میسازد، همکاری میکند. تحریمهای ایالات متحده بر ایران مانع دستیابی تهران به منابع مالی بینالمللی برای برخی از پروژههای آن شده بود. برداشتن تدریجی این تحریمها میتواند تامین مالی بیشتری را برای ایران به ارمغان آورده و زمینه تحقق واقعی طرحهای یکپارچگی منطقهای را فراهم کند.
ایران نیز مانند سایر کشورهای همسایه افغانستان، به دلیل داشتن روابط فرهنگی مشترک با این کشور به طور فعال در افغانستان فعالیت دارد. دری به عنوان یکی از دو زبان رسمی افغانستان، گویشی از زبان رسمی فارسی در ایران است. تهران یکی از بازیگران عمده اقتصادی در افغانستان نیز است و کشور ایران در کنفرانس کشورهای کمککننده به افغانستان در سال ۲۰۰۲، ۵۰۴ میلیون دلار را به افغانستان تقدیم کرد.
جمهوری اسلامی ایران انواع کالاهای مهم از جمله غذا، نفت و دارو را به افغانستان صادر کرده و سالانه برای مبارزه با مواد مخدر در افغانستان کمک میکند. تجارت دوجانبه میان افغانستان و ایران در سالهای 2014 و 2015 دو برابر شده است. تهران برای بهبود ثبات در افغانستان کمکهای اقتصادی خود به افغانستان را افزایش خواهد داد.
نقش چین به عنوان مشترک فرهنگی در امنیت افغانستان
افغانستان و چین با داشتن ۷۶ کیلومتر مربع مرز مشترک از گذشته تا کنون دارای روابط خوبی بودهاند و همکاریهای مشترک و متقابلی بین همدیگر داشتهاند. حتی چین در زمان متشنج جنگهای داخلی هم با افغانستان روابط اقتصادی وسیعی داشته است؛ اما باید این نکته را متذکر شد که این 76 کیلومتر مرز مشترک دو کشور را کوههای صعبالعبور و پوشیده از برف و یخ تشکیل میدهد که از همین رو تاکنون عملاً میان دو کشور جاده یا مسیری ریلی ساخته نشده است.
با گذشت زمان و حضور نیروهای طالبان در افغانستان و به دست گرفتن قدرت توسط آنها بود که نگرانیهای امنیتی را برای چین پررنگ مینمود. از اینرو دولت چین هیچگاه رژیم طالبان را به رسمیت نشناخت. چین همواره افراطگرایی را بهمثابه خطر جدی علیه منافع خود ازجمله در غرب این کشور و استانهای مسلماننشین دیده است و حضور طالبان در افغانستان میتوانست موتور محرک مسلمانان افراطی «اویغور» در مرزهای چین باشد.
همزمان با حملات 11 سپتامبر، چین نیز در اولین ساعتهای این حادثه ضمن محکومیت این اقدامات از حملات آمریکا علیه نیروهای طالبان و حمله نظامی به افغانستان حمایت نمود؛ اما طولانی شدن حضور نیروهای آمریکا در افغانستان در کنار عدم دستیابی آمریکا به نتایجی ملموس در افغانستان و همچنین سیاست آمریکا و سایر اعضای ناتو در بازتعریف سیاستهای این پیمان امنیتی و گسترش آن به غرب بر نگرانیهای امنیتی چین افزود و همین عامل خود از علل اساسی شکلگیری سازمان همکاریهای شانگهای به رهبری چین و روسیه و در واکنش به این سیاست آمریکا و ناتو بود.
هرچند با آغاز حملات آمریکا به افغانستان چین نیز همانند سایر کشورهای منطقه، یکی از مهمترین تهدیدهای امنیتی خود یعنی طالبان را در حال نابودی میدید؛ اما حضور نظامی آمریکا در همسایگی این کشور خود تهدیدی بهمراتب بزرگتر به شمار میآمد که باید مدیریت میشد. از اینرو چین هرچند از حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان خرسند نبود، اما خروج زودهنگام نیروهای آمریکایی از افغانستان را نیز به دلیل پایدار ماندن بیثباتی و ناامنی در این کشور سیاستی درست نمیدانست.
بر اساس آمار موجود، چین سالانه نزدیک به دو میلیارد دلار ـ معادل نیمی از بودجه سالانه حکومت افغانستان ـ به این کشور صادرات دارد؛ ولی در مقابل صادرات افغانستان به چین کمتر از صد میلیون دلار است. چین در بخش معادن، صنعت، ترانزیت، تهیه مواد خام و زراعت میتواند نقش مؤثری در افغانستان داشته باشد. چین یکی از شرکای مهم تجاری افغانستان به شمار میرود؛ این کشور پس از ژاپن و پاکستان، بزرگترین صادرکننده کالا به افغانستان است. هماکنون کالاهای چینی بخش عمدهای از بازار افغانستان را به خود اختصاص داده و هزاران تاجر افغانی با سفر به چین کالاهای چینی را از مسیر آسیای میانه به افغانستان وارد میکنند.
دولت چین در جولای 2014 نمایندهی ویژهای درباره موضوع افغانستان در وزارت امور خارجه چین منصوب کرد. همچنین در اکتبر 2014 چین میزبانی از کنفرانس پروسه استامبول در موضوع افغانستان را بر عهده داشت. با حضور دولت جدید در افغانستان به ریاست احمد زی، رخداد تازهای در روابط دوجانبه چین و افغانستان صورت گرفت؛ در نوامبر 2014 احمد زی، رئیسجمهور افغانستان سفر به چین را بهعنوان اولین سفر رسمی خود به خارج از افغانستان انتخاب نمود. اما آنچه در این زمینه مشهود مینماید این حقیقت است که چین توجه بیشتری به افغانستان معطوف نموده است.
سیاست خارجی چین همواره مبتنی بر تنشزدایی و حفظ روابط مسالمتآمیز با همسایگان بوده است. همچنین موضوع آینده و جایگاه افغانستان در رقابتهای سیاسی منطقهای هند و پاکستان و رقابتهای هند و چین موضوعی است که سبب شده تا چین بیش از گذشته بر نقش خود در افغانستان بیفزاید. از سویی چین تلاش دارد با حمایت از صلح و ثبات در افغانستان ضمن بهرهبرداری سیاسی از توسعه این همسایه غربی خود، جایگاه آتی افغانستان را در سیاستهای راهبردی خود تثبیت نماید.
افغانستان بهعنوان کشوری در غرب چین جایگاه مهمی در بسیاری از راهبردهای سیاسی، توسعهای و اقتصادی چین دارد. برای مثال کمربند اقتصادی جاده ابریشم خشکی و کمربند اقتصادی قرن 21 که توسط رئیسجمهور چین طرح شده است بهمنظور برقراری ارتباط میان زیرساختهای زمینی و ریلی آسیا - اروپا میباشد که افغانستان بهعنوان یکی از کشورهای این مسیر از اهمیت زیادی برخوردار است. از سوی دیگر دولت چین تلاش دارد تا موضوع افغانستان را بهعنوان یک هدف و منافع مشترک با بسیاری از کشورهای منطقهای به اشتراک گذاشته و با پویایی در سازمانهای منطقهای و فرامنطقهای پیرامون مسائل افغانستان، خود را بهعنوان کشوری مسئولیتپذیر در امور جهانی و منطقهای معرفی نماید.
چین سیاست فعالانهای را در قبال افغانستان از سال گذشته آغاز نموده است و برای تعقیب سیاستهای خود ملاحظات داخلی، منطقهای و بینالمللی در ابعاد سیاسی، امنیتی و اقتصادی قائل است.
گزارش از حمیدرضا قربانی
انتهای پیام/