سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

تحولات مصر؛آغازی بر پایان عصر آمریکا در خاورمیانه

در سال 2011 گروه های مختلف سیاسی مصر در یک همگرایی طبیعی علیه مبارک بسیج شده و وی را از قدرت خلع کردند.

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، کشور مصر از فوریه 2011 تاکنون درگیر یک فرآیند طولانی انتقال قدرت سیاسی شده و میان کشمکش اسلام گراها و سکولارها گیر افتاده است. علاوه بر آن ارتش نیز یکی از مهمترین نهادهای تأثیرگذار در این کشور محسوب می شود که بر پیچیدگی اوضاع سیاسی افزوده است.


نگاهی کوتاه به روزشمار تحولات مصر، بی ثباتی سیاسی را در این کشور مشخص می کند. در ابتدا گروه های مختلف سیاسی در یک همگرایی طبیعی علیه مبارک بسیج شده و وی را از قدرت خلع کردند، دقیقاً پس از سرنگونی وی، کشمکش میان گروه های مختلف برای به دست گرفتن قدرت سیاسی شروع شد. وقتی که در نتیجه یک انتخابات قانونی در سال 2012 نماینده اخوان المسلمین برنده شد، دیگر گروه ها کمر همت به برکناری رئیس جمهور قانونی بستند و با نادیده گرفتن رویه های دموکراتیک در کودتایی وی را سرنگون کردند. 

پس از کودتا دولت موقت به وجود آمد، اما این دولت پس از حدود شش الی هفت ماه به صورت غیرمنتظره استعفا داد. برخی این استعفا را مقدمه چینی برای روی کار آمدن السیسی و جریان نظامی در مصر می دانند.

آنطور که پیداست، با وجود دولت های خودکامه پی در پی در مصر، این کشور دارای یک سنت طولانی مدت سیاسی و حزبی است که طی آن جناح های چپ، لیبرال و گروه های اسلام گرا قدرت مستقر را به چالش می کشند. سقوط مبارک در اوایل سال 2011 زمینه را برای حضور گسترده تر این گروه ها فراهم کرده است که برای به دست آوردن سهمی از قدرت تلاش می کنند. 


در این چارچوب احزاب سیاسی سکولار و گروه های سلفی و فوق العاده محافظه کار در حال تلاش برای جلوگیری از تسلط اخوان المسلمین هستند، در حالی که گروه های مختلف طرفدار دموکراسی به دنبال ایجاد تغییرات دموکراتیک در کشور هستند. علاوه بر این، گروه های مختلف وابسته به رژیم سابق مبارک نیز نفوذ قابل توجهی برای حفظ منافع سیاسی و کسب و کار خود در دستگاه سیاسی دارند.
به نظر می رسد اوضاع سیاسی مصر در حال حاضر سه مشخصه اصلی دارد که در ادامه به تحلیل آنها می پردازیم. اول، قدرت گرفتن بیش از پیش ارتش. دوم، سردرگمی گروه های مختلف سیاسی برای اتخاذ یک سیاست قطعی و سوم تسلط جو بی اعتمادی و ترس در جامعه. 

در مورد علت اصلی تحولات مصر سخنان بسیاری بیان شده است. مسائلی چون مشکلات اقتصادی ، فساد، و فشارهای سیاسی و سرکوب و خفقان. اما اینها چندین سال است که در مصر وجود دارد اما چرا الان یکباره و بصورت انفجاری خودش را نشان می دهد؟  بعد از کمپ دیوید در مصر ما شاهد سرکوب سیاسی هستیم. این سرکوب شدید موجب ترور سادات شد. در واقع، سرکوب و فشار سیاسی موجب ترور شد نه یک انقلاب یا یک خیزش عمومی. مجموعه عوامل ذکر شده نتوانستند به یک خیزش عمومی منجر شوند.پس همچنان این سوال باقی می ماند که چه چیزی موجب قیام عمومی کنونی شده است؟

 آنچه در دهه گذشته و بطور مشخص در مورد مبارک مهم است این نکته است که مبارک دهه نود تفاوت ماهوی دارد با مبارک دهه 2000 ؛مبارک در دهه نود به سوریه و عربستان نزدیک بوده و گاه در مقابل خواسته های اسرائیل و آمریکا ایستادگی می کند. گاه دست به اقداماتی می زند که به آنها نشان دهد موضع عربی وی بسیار مستحکم است و در تلاش است تا موقعیت خود در جهان عرب را تقویت کند.


اما مبارک در دهه 2000 تغییر می کند. وی در نظر داشت پسرش را جایگزین خود نماید. از اینرو مجبور بود همه سیاست های دولت را حول این محور بسیج و تنظیم کند و به همین دلیل ناگزیر باید امتیازات زیادی به آمریکایی ها واگذار می کرد. اما از آنجا که آمریکا در منطقه سیاست مستقلی ندارد و بیشتر سیاست هایش تحت تاثیر منافع، مصالح و سیاست هایی است که از سوی اسرائیل به آنها اتخاذ می شود، مبارک مجبور شد به اسرائیل بسیار نزدیک شود.

 نکته مهم اینجاست که ملت های منطقه به شدت نسبت به اسرائیل حساسیت، نفرت و کینه داشته و هیچگونه نزدیکی به اسرائیل را بر نمی تابند. اوج همراهی و نزدیکی مبارک با اسرائیل در  جنگ 2006 علیه حزب الله لبنان بود. که برای مردم مصر قابل تحمل نبود و البته تظاهراتی در الازهر برگذار شد. اما آنچه در جنگ 2008 علیه حماس در غزه رخ داد و منجر به  همراهی مصر با اسرائیل علیه مردم غزه – که در واقع جزئی از مردم مصر هستند- صبر مردم مصر را به سر آورد و این شرایط دیگر به هیچ وجه برای مردم مصر قابل تحمل نبود. به همین خاطر زمانی که اعتراض به مبارک شروع شد، با استقبال مردم مواجه شد و شعارهای ضد اسرائیل فراوانی در این حرکت وجود داشت.


جامعه مصر از نظر رشد و توسعه انسانی پیشرفته نیست وطبق امار رسمی 41 در صد مردم مصر بیسواد هستند. اما جامعه مصر یک جامعه نخبه ایی دارد که تقریبا منفصل از جامعه توده است. اکثریت این جامعه فرهیخته متمایل به اسلام گرایان است . البته اکثریت اسلام گرایان را نیز همین طبقه نخبه و فرهیخته تشکیل می دهد. به همین دلیل در انتخابات سندیکاهای مختلف صنفی، اخوان المسلمین پیروزی تقریبا  ٩٠ درصدی را کسب می نمود جز سندیکای روزنامه نگاران که اسلام گرایان درآن تقریبا ۵٠ درصدآراء را به دست می آوردند. این نشان دهنده نفوذ و سیطره اسلام گراها بر جامعه نخبه مصر است. از این رو این انقلاب یا خیزش را می توان خیزش نخبگان جامعه مصر تلقی نمود.

 چیستی تحولات مصر

اما چه شد؟ نماد فرعونی یک نظام حذف شد و سمبل های نظام حاکم یکی پس از دیگری جز ارتش فرو ریختند. البته گر چه ارتش یک موقعیت ملی در مصر دارد و شاید بتوان آن را با ارتش در پاکستان مقایسه کرد، اما پس از فروپاشی نیروی 1.5 ملیون نفری امنیتی دیگر توان مقابله با خیزش عمومی مردم را نداشت لذا به گونه ای بسیار ضعیف وارد صحنه شد. لذا ارتش مجبور شده گام به گام امتیازات متعددی را واگذار کند که آخرین آن ترکیب کمیته تعدیل قانون اساسی بود. به نظر می رسد، وضعیت کنونی، تقابل دو اراده است که وارد یک مرحله سیاسی سنگین شده که نتیجه بازی در این مرحله، تعیین کننده وضعیت آینده مصر است.نحوه بازی و میزان زیرکی هر یک از دو طرف وضعیت آتی مصر را رقم خواهد زد.


 تحولات مصر و تاثیر بر منطقه خاورمیانه

در منطقه خاورمیانه در دو دهه اخیر دو محور وحود دارد: محور اول شامل ایران، سوریه، حزب الله و حماس که همراهانی را نیز در منطقه با خود دارد. در مقابل نیز جبهه ای وجود دارد به رهبری عربستان و مصر و همراهی سایر کشورهای عربی. در اتفاقات اخیر مصر، تلویزیون الجزیره وارد صحنه شد. دولت اردوغان در انقلاب مصر با مردم اعلام همبستگی نمود و علاوه برآن برای دفاع از مردم مصر، طرف مذاکره ای آمریکا قرار گرفت. موضع ایران ، سوریه،حماس و حزب الله نیز مشخص است. با فرو ریختن نظام مصر به نظر می رسد موازنه قوا در منطقه به گونه ایی شگرف در حال تغییر است. در چنین حالتی به نظر می رسد که با تغییر شرایط موازنه قوا، خاورمیانه به سمتی می رود که جبهه مقاومت در مقابل اسراییل موقعیت بهتری پیدا کند.پر واضح است که این شرایط به تضعیف بیشتر آمریکا کمک خواهد کرد.


 تغییر در نوع و ماهیت رژیم مصر، توازن استراتژیک در منطقه را بر هم خواهد زد. این مهم بدون شک منجر به تقویت محور جمهوری اسلامی ایران در برابر محور آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی خواهد شد. چنین شرایطی محوریت ایران را در خاورمیانه بیش از پیش تثبیت خواهد کرد. همچنان که خاویر سولانا، مسئول سابق هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا...
 
مصر به عنوان یک بازیگر ژئوپلتیک محور، کلید ایجاد یا تغییر توازن استراتژیک در خاورمیانه و آفریقای عربی است و تغییر در نوع و ماهیت نظام سیاسی این کشور، به مثابه تغییر در توازن استراتژیک و متعاقبا تغییر در ترتیبات امنیتی و مناسبات سیاسی منطقه خواهد بود. 

ناتوانی در مدیریت و افول قدرت آمریکا

پیچیدگی و سرعت تحولات منطقه و سردرگمی برای مدیریت بر این تحولات یکبار دیگر عدم توانایی ایالات متحده برای مدیریت بر بحرانها را به اثبات رساند. این موضوع گواه بسیار مهمی برای افول قدرت آمریکا میباشد که در این رابطه می بایست فعال شدن گسل ‎های داخلی در ایالات متحده را به عنوان یکی از تبعات ناتوانی در مدیرت بحران به انتظار نشست.

 
 پایان عصر آمریکا در خاورمیانه

تحولات منطقه آغازی است بر یک پایان و آن پایان عصر آمریکا در خاورمیانه می باشد که پیش تر از این نیز ریچارد ان هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، در نوشتاری بر آن تاکید کرده بود وی بیان این نکته که نفوذ آمریکا در منطقه رو به افول است تصریح کرد که خاورمیانه جدید، شاهد پایان عصر آمریکایی در منطقه است.
محمدرضاشجاعیان
انتهای پیام/
 
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.