حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ ما یک ذره سینما داریم که هزار و یک زرع حاشیه دارد. اساساً بعضی از فیلمهای ما فقط به خاطر حاشیه است که دیده میشوند نه معیارهای زیباشناختی و این وضع انگار برای خیلیها راضیکنندهتر از حالت لذتبخشی است که تماشای یک فیلم به مخاطبش هبه میکند.
فیلمهای ما اکثراً تبدیل شدهاند به یکسری عکسبرداری کم نمک از زندگی روزمره، ولی ما دور و بر همین فیلمها این همه حاشیه هم داریم و انگار هیجان به جای درون فیلمها، در بیرون آنهاست که دامنه میکشد.
به هر حال محال است اسم حاشیه بیاید و اسم ابراهیم حاتمیکیا نیاید. اگر یک فیلمساز تمام توش و تواناش را صرف ساخت فیلمی کرده باشد که در پیشانی کارنامه کاری او قرار گرفته و خاطرش بابت کیفیت کاری که انجام داده مقداری راحت باشد، آن وقت برای حرف زدن و به هم بافتن آسمان و ریسمان هم اعتماد به نفس پیدا خواهد کرد.
حاتمیکیا امسال هم به جشنواره آمد چون «بادیگارد» داشت و از چیزی نمیترسید، اما برای رفتن به سمت سالن نمایش و تابیدن روی پرده نقرهای حاضر نشد از مسیر فرش قرمز عبور کند.
فیلمسازی که هنوز هم رکورددار سیمرغ بلورین از فیلم فجر است، به طور کامل از اختتامیه این مراسم حذف شد و همین قضیه حتی سر و صدای بعضی از منتقدین جدی او را هم درآورد.
البته اعتراضها به نحوه داوریهای فجر محدود در مباحث مربوط به حاتمی کیا نمیشد اما نامنزدن از بادیگارد در بین نامزدهای سی و چهارم فجر، یکی از اصلیترینهای این احتجاجات بود و حاتمیکیا این بار با سکوتش مدتی همه را غافلگیر کرد.
اگر او همین طور به سکوت کردن ادامه میداد انگار فضا یک چیزی کم داشت و جمله (مثل آرش کمانگیر هر چه توان دارم را برای ساخت فیلم بعدیام به کار خواهم بست)، به نظر از یک دوره جنگ سرد بین طیفهای فکری مختلف در عالم هنر سینما خبر میداد، اما عوامل مختلفی دست به دست هم دادند تا حاتمیکیا ساکت نماند و طرفهای مقابلش هم همینطور.
القصه کار به آنجا رسید که آقای محافظ دعا کرد به حجتالله ایوبی صدارت سفارت فرانسه داده شود تا دست از سر سینما بردارد. حاتمیکیا به دیپلمات بودن رئیس فعلی سازمان سینمایی که گفته بود اگر جشنواره را قبول ندارید در آن شرکت نکنید عارض شد و گفت ما اهالی و صاحبان اصلی سینما هستیم نه آقایی که اهل وزارت خارجه است و چند صباح بعد باید برود.
حجتالله ایوبی هم که قبلاً کمتر به این جور انتقادات جواب میداد و بیشتر سکوت میکرد، این بار در خلال پاسخهایش به حاتمیکیا گفت که او بهتر است به جای حرف زدن فیلم بسازد چون خیلی بیشتر از سخنوری، در فیلمسازی قهار و ماهر است.
شگفتا که در تک و پاتک هر دو طرف قضیه چه حرفهای به حق و درستی زده شده بود اما گویا حاتمیکیا آنجا که گفته بود (مثل آرش کمانگیر...)، پیشاپیش قصدش عمل به همین توصیه جناب ایوبی بوده در حالی که خیلی عوامل، بنابر خیلی نیتها... دست به دست هم دادند تا او را به هر ترتیبی که شده تحریک کنند و نگذارند ساکت بمانند و این بار، هم تاکتیک تحریک حاتمیکیا جواب داد و هم جناب ایوبی به حاتمیکیا.
صرف از نظر این همه جنجال و هیاهو، چند اتفاق ریز و قابل توجه دیگر هم رخ داد که کسی چندان بهشان توجه نکرد.
1. فیلمهای محبوب حاتمیکیا آنچنان که در مصاحبهاش اشاره کرده بود «ایستاده در غبار» و «ابد و یک روز» بودند. این خیلی جالب است که حاتمیکیا در عین اعتراض ضمنی نسبت به نادیده گرفته شدنش در داوریهای فجر، دوستدار فیلمهایی شده که در مراسم اختتامیه همه جایزهها را بالای سر بردند و البته جالبتر اینجاست که او «ابد و یک روز» را هم دوست داشته...
2. در حالی که بر داوران فجر شاید حرجی نباشد ... اما جوگیر شدن طیف گستردهای از منتقدین سینما در قبال دو فیلم اولی امسال، به خصوص اثر سعید روستایی، اصلاً چیز قشنگی نیست؛ حتی اگر هر دوی این فیلمها خیلی قشنگ باشند.
این نکته شاید امروز چندان به چشم نیاید اما چیزی که در تاریخ ثبت میشود رفتار مکتوب منتقدین سینمایی است و نباید طوری شود که با انباشت چنین رفتارهایی در سالهای متوالی، مردم نتیجه بگیرند که منتقدها همیشه جوگیر میشوند و ناگهان اثری را به عرش میرسانند.
گذشته از همه اینها سه نکته جالب هم در بین اظهار نظر منتقدان، آنچنان که به حاتمیکیا و جنجالهایش مربوط بشود، وجود داشت.
اول اینکه فیلم منتخب پرویز نوری «بادیگارد» بود و بهترین بازیگر از نظر او پرویز پرستویی. نوری متعلق به نسلی است که سینما برایشان با هیجان و شور و نشور، معنایی مترادف داشت و چنین انتخابی ما را یاد همان دوران میاندازد.
دوم اینکه امیر پوریا، منتقدی که علناً و عملاً بعد از سریال سخنرانیهای حاتمیکیا که از زمان اکران جشنوارهای «چ» تا پردهای شدن آن ادامه داشت، با او سر ستیزه پیدا کرده بود و حتی در مراسم رونمایی از کتاب فیلمنامههای اصغر فرهادی گفت: [خوشحالم که این کتاب منتشر شده و بیشتر از آن خوشحالم که «ارتفاع پست» در بین فیلمنامه های آن وجود ندارد...] این بار از ایدئولوژیک بودن «بادیگارد» دفاع کاملی کرد و اثر حاتمیکیا را همدلی برانگیز دانست [دل سپردن تماشاگر فیلم حاتمیکیا به غمخواری او برای محافظ با اصول و اصالتی که میکوشد بادیگارد نشود، علیرغم ابهامی که مردم هر کشور نسبت به عنوان «مامور امنیتی» دارند، دستاورد عاطفی کماهمیتی نیست و دستیابی به آن، میتوانسته یک چالش جدیِ و کیفی (لذتی) سرشارتر (از آن چالش) ، بابت کارگردانی بسیار سنگین سکانسهای بادیگارد، برای حاتمی کیا باشد.]
ظاهراً ما بیشتر دنبال تخاصمات میگردیم تا سرگرم شویم و اصلاً حواسمان به این نیست که بر خلاف تمام کلیشههای ذهنیمان، حاتمیکیا از «ابد و یک روز» خوشش میآید و امیر پوریا از «بادیگارد».
نکته سوم در رابطه با عجایب بده بستانهای منتقدین و «بادیگارد» حاتمیکیا، عبارتی یک کلمهای در نظر سنجی جشنوارهای ماهنامه سینمایی 24 با نوزده سینمایینویس فعال است که یکی از موارد پرسش آن، به چهره جذاب جشنواره برمیگشت.
کیوان کثیریان در ستون مربوط به این پرسش نوشته است؛ ابراهیم حاتمیکیا؛ و این پاسخ صادقانه ما را به دنیای شاد و بیشیله پیله پسربچهها میبرد که گاهی برعکس، به خاطر طبیعی بودنشان است که عجیب و غریب به نظر میرسند.
یادداشت از میلاد جلیلزاده
انتهای پیام/
یادداشت بسیار خوبی بود. موفق باشید