سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

یادداشت/محمدمهدی ملکی

تنش آفرینان منطقه و فرجام آنها

عرصه سیاست خارجی منطق، تجربه، گفتگو، صبر و عقلانیت را می طلبد.

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، "محمدمهدی ملکی" طی یادداشتی به بررسی تنش آفرینان منطقه و فرجام آنها  پرداخت.

متن یادداشت به شرح زیر است

درست از زمانی که ژنرال العسیری به عنوان یک مقام بلند پایه نظامی سعودی از قصد کشورش در حمله نظامی به سوریه خبر داد موج جدیدی از ناآرامی ها منطقه را فرا گرفت و این وضعیت همان طور که قابل پیش بینی هم بود با گذشت زمان نتیجه ای که رقم زد پیچیده تر شدن اوضاع بود و افزایش تنش ها و نگرانی ها از آینده ای مبهم که در انتظار مردم این منطقه است. 

با حملات ترکیه علیه مواضع کردهای سوریه در شمال آن کشور که مورد حمایت دولت سوریه نیز قرار دارند، عملاً مساله سوریه وارد مرحله دیگری از نزاع و درگیری شد.

عرصه سیاست خارجی منطق، تجربه، گفتگو، صبر و عقلانیت را می طلبد و نه درشت گویی، پرخاش گری و قلدری را و مهم تر از همه اینکه برای آزمون و خطا کردن میدان مناسبی نیست. اما گویی برخی به این مهم توجه کافی را نداشته و همچنان بر سیاست های اشتباه پیشین خود اصرار ورزیده و جهت جبران شکست های حاصل از آن به تصمیماتی نادرست تر از گذشته روی می آورند که به دلیل وابستگی و در هم تنیدگی کشورها در دنیای کنونی، تاوان خطای آنها را نه تنها خودشان بلکه دیگر کشورها هم پرداخت خواهند کرد.

آنکارا و ریاض مصداق عینی مواردی هستند که در بالا آمد. در شرایطی که بر همگان مسجل است که تروریسم و وجود گروه های افراط گرا معضل اصلی منطقه و حتی جهان است، آن دو کشور در عوض اقداماتی سنجیده در راستای مبارزه با تروریسم، کاملاً در مسیری دیگر پای نهاده اند که حاصل آن تقویت تروریست ها و افزایش تنش ها در منطقه خواهد بود.

در روزهای اخیر که شاهد حملات ترکیه به کردهای سوریه هستیم و مشارکت عربستان را نیز در این امر می بینیم، سوالی که مطرح است اینکه چه وجه مشترکی سبب آن شده تا این دو بازیگر در صحنه سوریه با یکدیگر به همکاری بپردازند؟ پاسخ این است که هر یک از آنها در مساله سوریه در پی تامین منافع خودشان هستند و نقطه اشتراک آنها این هست که ترکیه و عربستان تا کنون هزینه های بسیاری جهت پیشبرد اهداف اشان در سوریه پرداخته اند و حمایت های مستقیم و غیر مستقیم فراوانی را هم از گروه های تروریستی داشته اند، اما اکنون می بینند که شرایط در نبردهای میدانی به سود دولت سوریه در جریان است، لذا گزینه حمله نظامی را انتخاب کرده اند.

ترکیه از پیشروی کردهای سوریه در مناطق شمالی آن کشور ناراضی است و از طرفی مسدود شدن ارتباط میان سوریه و ترکیه که محل آمد و شد نیروها و تجهیزات تروریست ها بوده، آنها را تحت فشار قرار داده و درصدد تقویت جایگاه از دست رفته آنها برآمده است. از دیگر سوی وضعیت آل سعود بنا به گفته تحلیل گران غربی بسیار روشن تر از ترکیه است، آنها همه کار می کنند تا ایران در منطقه بیش از این قدرت و نفوذ پیدا نکند. یکی دیگر از وجوه اشتراک آن دو این است که آل سعود و مقامات آنکارا همچنان راه حل خروج از بحران سوریه را کنار گذاشتن اسد می دانند، موارد بیان شده را می توان به عنوان یک مشای کلی از اهداف این دو بازیگر در حمله نظامی به سوریه تلقی کرد.

آنچه که از شرایط موجود می توان استباط کرد این است که ائتلاف 1+4 ( ایران، روسیه، سوریه، عراق و حزب الله ) نخواهند گذاشت ریاض و آنکارا به راحتی در پی اجرایی کردن اهداف خود در مساله سوریه باشند. یک دلیل منطقی این است که حامیان سوریه تا کنون در مقابل شدیدترین فشارها و انواع توطئه های بین المللی علیه سوریه ایستادگی کرده اند و اجازه ندادند که جبهه معارضان و حامیان آنها به اهداف و منافع مد نظرشان دست یابند، حال با این وصف چگونه دو کشور ترکیه و عربستان تصور کرده اند می توانند تغییری در معادلات این مساله دهند و محسابات آنها دقیقاً بر چه اساس و پشتوانه ای صورت گرفته نمی دانم، اما مسلم آن است که محسابات اشتباه این دو بازیگر لطمات و هزینه های جبران ناپذیر دیگری را به مردم سوریه و به تبع آن منطقه تحمیل خواهد کرد و خودشان نیز در باتلاقی خود ساخته بیشتر غرق می شوند.
  
پایانی که احتمالاً برای ترکیه و عربستان به عنوان بازیگران موثر منطقه ای می توان متصور بود این است که آنها با کاهش شدید اعتبار بین المللی مواجه می شوند و فشار افکار عمومی بر آنها افزایش می یابد ( کما اینکه برخی رسانه های غربی اینک نسبت به رفتارهای آل سعود مواضع منفی و بعضا ًسر سختانه ای اتخاذ کرده اند)، افزایش ناآرامی ها و اعتراضات داخلی در دو کشور فوق که از پتانسیل بالایی نیز برخوردارند، به تیرگی کشیدن روابط آنها با همسایگان و برخی متحدان سابق خود در منطقه و حتی کشورهای غربی که  در حال نزدیک شدن به بازیگر دیگری در منطقه هستند، تضعیف بیشتر اقتصاد آن دو کشور(کاهش ارزش پولی، کاهش صادرات، کاهش ورود گردشگر، نوسانات بازار بورس آنها و ...مصادیق آن می تواند باشد) و مواردی از این قبیل که احتمال دارد از جمله نتایج سیاست های اخیر این دو کشور در مواجه با شرایط موجود منطقه باشد.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.