انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
داستان از این قراره که پیرمرد به دختر و پسراش نامه میفرسته که پدرتون فوت کرده ، همشون بالاتفاق وقتی وارد خانه پدری میشن ، میبینن که پدرشون زنده س و میز شامو واسشون چیده ...
دروغش چی بود دیگه
خوبه غربی ها سال نو رو جدی میگیرن چون از ریشه ندارند
عجب
کو بقیش؟!
چی دروغی گفته بود مگه؟؟؟