انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
آقای محسنی بندپی مثل اینکه از درون شعبات خود در سطح تهران هیچ اطلاعی نداری، تا چه رسد به شهرستانها. شما ببینید یک نفر معلول یا خانواده معلول که به این شعبات مراجعه می کنند چگونه برخورد می کنند. اولاً به خوبی که با مراجعه کننده برخورد نمی کنند، مثل این است که برای گرفتن صدقه مراجعه شده، می گویند هیچ خبری نیست اگه خبری بشه خودمان با شما تماس می گیریم. من نمی دانم در مدت 16 سالی که من گرفتار این مجموعه شده ام یکبار هم به قول اونها خبری نشده که بخواهند با ما تماس بگیرند؟ وقتی مراجعه می کنید آیا توی این مجموعه ها یک مددکار وجود ندارد که وضعیت معلول را سئوال کند و در پرونده ای یا جایی یاداشت کند که از وضعیت این معلول مطلع بشوند؟ آیا یک نفر وجود دارد که حداقل یک راهنمایی بکند که این معلول در جامعه چکار باید بکند در مورد تحصیل، اشتغال و... کسی نیست که حتی یکبار وضعیت این معلول را بپرسد. خانواده این معلولین اکثراً دچار افسردگی هستند، چرا؟ چون به هرددری می زنند به در بسته می خورند و سرخورده و ناامید از یاری سازمانهای متولی می شوند. به همین خاطر حوصله مراجعات مکرر و شنیدن پاسخ های منفی را ندارند. به همین دلیل کسی هم که نیست بعنوان مددکار پیگیر امور این افراد باشد در نتیجه حق و حقوق عموم آنها ضایع می شود فقط یک سازمان عریض و طویل به نام بهزیستی راه انداخته اند فقط یک سری افراد در آنجا مشغول به کار شده اند فقط اینکه خود درا»د و یا حقوقی دریافت نمایند. نه برای انجام وظیفه و رسیدگی به امور افراد. یعنی کارشان را باری به هر جهت انجام می دهند بدون برنامه. یعنی آنجا نشسته اند اگر از رده بالاتر چیزی واگذار شد به کسانی که مراجعه می کنند می دهند و اگر کسی هم مراجعه نکند از دریافت خدمات الی ابد محروم می ماند .ولی اگر برنامه داشتند خدمات را با برنامه بین افراد و متناسب با نیازمندی فرد به وی خدمات می دانند. هرکس مدعی است که اینگونه نیست بیاید تا مستند به وی نشان بدهم که عین واقعیت را نوشته ام.