سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

ابوطالبی در یادداشت ژئوپولیتیک برجام:

آغاز گفت وگوی هدفمند تنها راه همکاری برای مبارزه با افراط گرایی است

معاون سیاسی دفتر رییس جمهوری، ایران را مرکز گفت و گوهای منطقه دانست و تصریح کرد: آغاز «گفت و گوهای سامان یافته هدفمند» تنها راه موجود برای تعمیق همکاری ها در مبارزه با ترور و افراط خواهد بود.

به گزارش حوزه دولت گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران، حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رییس جمهوری کشورمان در یادداشتی با عنوان «ژئوپولیتیک برجام» نوشت : شرکت در نشست اجلاس منطقه ای (msc) در تهران، و نظرات وزرا و شرکت کنندگان در این اجلاس این دریافت را تقویت می نمود که نگرانی های پیش روی برجام در حوزه اجرا وامنیت منطقه اصلی ترین دغدغه این روزها است.

*متن این یادداشت به این شرح است:
میان اجلاس منطقه ای 'کنفرانس امنیتی مونیخ' (msc) درتهران و روزاعلام تصویب برجام فاصله چندانی وجود ندارد. با طی شدن مراحل قانونی آن درایران واعلام رسمی تصویب، یک گام اساسی درجهت اجرای برجام برداشته خواهدشد. این همزمانیِ تقریبی زمینه مناسبی را برای بحث هایی جدی درخصوص امنیت منطقه ای وبررسی بحران های فزاینده آن در پرتو تجربه های برآمده ازبرجام، پیش آورده است. شرکت درنشست صبح اجلاس منطقه ای (msc) درتهران، ونظرات وزراء وشرکت کنندگان محترم، این دریافت را تقویت می نمود که نگرانی های پیش روی برجام در حوزه اجرا وامنیت منطقه اصلی ترین دغدغه این روزهااست.


لذا واگرچه درمسیرتحولات برجام، نشیب وفرازهای فراوانی طی، وویژگی های متعددی به هم گره خورد تا سرانجام:

الف) گفتگوهای کنگره پس ازسخنان عجیبی که دراین مدت زده شد واتهامات وابهامات وسیعی که مطرح گردید، خاتمه یافت. واگرچه تهدیدات، به همراه طرح های احتمالی ومملوازتحریک وتطمیع مطرح شد، ولی سرانجام برجام در آمریکا درحالی فرجام یافت که درتاریخ دهه های اخیرآمریکا، این واقعیت که موضوعی متعلق به یک کشورخارجی تااین اندازه فضای سیاست داخلی این کشوررا متاثرووملتهب نموده وسبب ایجاد دوقطبی شدید گردد، بی سابقه بوده است. اروپا هم مدتی پیش به این روند پیوسته بود؛ وتاکنون رییس جمهور اتریش، ووزرای خارجه آلمان، فرانسه، ایتالیا، انگلستان، اسپانیا، هلند، ژاپن و... درکنارسایر مسئولین اقتصادی آنها به ایران آمده ودعوت ازرییس جمهور نیز دردستورکاراروپا قرارگرفته است.

ب) درایران نیزبرجام ازموقعیتی قانونی- ونه الزامآ حقوقی تحت حاکمیت حقوق بین الملل – برخوردارشد. بدین معنا که اگرچه مجلس محترم قبل ازتایید وامضاء آن دروین، با تصویب قانونی، خود راازپرداختن به برجام مبری نموده وبا برخی شروط ، آن را به شورای عالی امینت ملی سپرده بود؛ واگرچه درکمیسیون ویژه ای مجددا به بررسی آن پرداخته ودرگزارش آن چنین نمایانده که تمام اتفاقات وتحریم ها ومحدودیت ها ازسال 84 تا 92 حاصل اقدامات این دولت بوده است! اما درنهایت با ارائه طرحی بااجرایی نمودن آن موافقت کرده است. این امری روبه جلواست؛ که تصویب شورای عالی امنیت ملی وطرح مجلس محترم، اجرای برجام را سرانجام صورتی قانونی بخشیده است.

ج) اما دراین مدت، ودرشرائطی که کاربا اروپا سامان می یافت وپیش می رفت، مباحث سیاسی-پارلمانی ومشترکات طرفین درنظرات وتعاملات واقدامات، برسه امراستوار بود:

توافق هسته ای دستاوردی گرانسنگ وتاریخی است؛
درهم تنیدگی اقتصادی ایران واروپا، ضمانتی بزرگ برای اجرای توافق وایجاد اعتماد تدریجی است؛
همکاری های منطقه ای باایران یک ضرورت است؛
اما درکناراین مشترکات طرفینی، درمجلس ایران همواره دو دغدغه موج می زد:
• اول اینکه آمریکا کشوری غیرقابل اعتماد است؛
• دوم آنکه برجام، ارتباطی با ژئوپلتیک منطقه ندارد ونباید برآن اثرگذارباشد؛
و درکنگره آمریکا نیز دو دغدغه متفاوت نمایان بود:
• اول اینکه آیا با توافق هسته ای آرامش خاطری همه جانبه مستولی خواهدشد؟
• دوم آنکه آیا برجام واثرات آن ژئوپلیتیک منطقه را تغییرخواهد داد؟

به نظرمی آید، دغدغه های اول هردوطرف حداقل تا 10 سال وتا سرانجامِ اجرایی برجام، به صورت روشنی تداوم خواهد داشت؛ وتضمین اصلی کاهش آن دغدغه ها هم، همان اعتماد تدریجی و درهم تنیدگی اقتصادی است که بااروپا درحال پیشرفت می باشد.
لذا دراین زمینه ودراوج بی اعتمادی:
1) آرامش حاصل ازتوافق هسته ای را نباید به مخاطره انداخت؛ چراکه این مخاطره، خطایی استراتژیک ونابخشودنی است. لذا بعد ازآغازاجرای توافق،همه باید برای موفقیت آن بکوشیم و بپذیریم که بازی دموکرات – جمهوری خواه، یا افراطی – اعتدالی، ازمتعلقات پیشینی این امربود؛ نه ازضروریات پسینی آن. این نکته مهمی است.
2) برنامه صلح آمیزهسته ای ایران، یک نگرانی جهانی نیست؛ وایران نیزنیت آن نداشته وندارد که این بحث را به مشکلی دیگرتبدیل نماید. این کشورهای غربی بودند که آن را به یک معضل تبدیل کردند. لذا تنها یک چیزمی تواند پس از10 سال اجرای توافق، نگرانی ها را مرتفع وطرفین را متقاعد به استواری برآن نماید، وآن نیزایجاد وگسترش رابطه ای بسیارمستحکم، قوی و قانع کننده طرفینی است؛ به نحوی که هرکسی که درآن زمان به وضعیت حاصل ازاین توافق بنگرد،آن را بستاید وبرای پیشرفتش بکوشد،ومردم ایران وغرب هم آن را ملاک رویکردهای خود بدانند. لذا فرصت توافق، پس از10 سال، یک تضمین ویژه می طلبد؛ غرب باید دراین مسیرحرکت کند.
3) هیچ ضرورتی ندارد دراین روند، ایران وآمریکا الزاما یکدیگررا درآغوش بگیرند؛ این نه ممکن است ونه لازم. فقط کافی است: همدیگررا به رسمیت بشناسند؛ به منافع هم احترام بگذارند؛ موانع جدایی بیشتررا برطرف نمایند؛ وبه دورازهرگونه تهدید، گفتگو وتعامل را در برخی زمینه ها جایگزین تقابل کنند.

اما اکنون زمان آن است که بردغدغه های دوم متمرکزشویم؛ چراکه دراینجا تفاوت های نمایان میان رویکردها ممکن است به تعارض بیانجامد. زیرا برای منطقه وژئوپلیتیک درحال دگرگونی آن، چهار فرض ویا احتمال قابل پیش بینی است:
آمریکاتلاش نماید با قدرت منطقه ای ایران مقابله کند؛
ایران بکوشد با حضورمنطقه ای آمریکا مقابله نماید؛
ایران وآمریکا برای کنترل یکدیگربه درگیرهای نیابتی بپردازند؛
ایران وآمریکا ازطرق شفاف به سمت تعامل حرکت کنند؛
تلاش ها درحوزه رئال پالیتیکس بر دوفرض نخست متمرکزشده است؛ اگرچه تداوم این امر در منطقه ای که تروریسم به گونه ای ویژه درحال ریشه دواندن درآن است، ثبات آفرین نیست. درگیری های نیابتی هم به نفع هیچ کس بخصوص منطقه خاورمیانه وجهان اسلام نمی باشد. وامکان تعامل درفرض آخرهم، با رویکرد فعلی آمریکا به منطقه واسرائیل وتسلیح کشورهای آن، اگرغیرممکن نباشد بسیارسخت وپیچیده وتقریبا ناشدنی خواهدبود.

د) لذا دراین بن بست وشرائط پیچیده، وبااین باورکه نه واقع بینانه است که بحران امنیتی وجودنداشته باشد ونه ممکن است جلوی تمامی اینگونه بحران ها گرفته شود، بلکه توانایی دیپلماتیک ما اداره صلح آمیزبحران هااست، ضرورت دارد که حداقل برموارد ذیل تفاهم نموده وآنها را مدنظرقراردهیم:
1) درآغازین ایام جایگزینی آمریکا به جای بریتانیا وخروج آن ازمنطقه، شرائط چندان حادی بر اوضاع ژئوپلیتیک منطقه حاکم نبود؛ اما به تدریج آمریکا مجبوربه استفاده ازنیروی نظامی، عملیات محدود وسپس درگیری وآنگاه حضورمستقیم درجنگ ها درکویت وعراق و افغانستان شد، تاآنکه به تدریج وبا پذیرش لطمات وتلفات سرانجام تصمیم به خروج ازصبغه حضور نظامی گرفت. این خطا نباید دوباره تکرارشود؛ چراکه شرائط منطقه قطعا نمی پذیرد شاهد بحرانی دیگرباشد. تشویق آمریکا وغرب به حضوربیشتردرمنطقه متعاقب توافق هسته ای، به منزله دامن زدن به گرایشات تروریستی، رشد افراط گرایی سلفی وتعمیق تلاش های تئوریک آنان خواهد بود. این پازلی است که پیچیدگی های خاصی دارد ونمی توان برای امنیت خود، ثبات ژئوپلیتیک منطقه را دستخوش بحران کرد. لذااین محاسبه ای مخاطره آمیزاست؛زیرا حضور بیشترآمریکا درمنطقه وگسترش ایده های سکتاریستی، هم دلیل توسعه تروریسم وافراط و روی آوری به درگیری های بیشترنیابتی وهم علت مشروعیت بخشی به تعلیل های افراطیون برای تداوم مبارزه می باشد.
2) این روزها خشونت گرایان وافراطیون نیزبرای رادیکالیزه کردن خط کشی ها ومرزبندی ها ازهیچ تلاشی دریغ نمی نمایند؛ ازمرزبندی شیعه وسنی، تا خط کشی تهدید به تصرف درآمدن سرزمین های سنی واماکن مقدسه، ودرنتیجه ضرورت گردهم آمدن ویکپارچگی جناح افراط وترورتحت الزام تئوریک مقابله شیعه وسنی. درطرف مقابل وجبهه مبارزه با تروریسم وافراط هم تلاش برای سکتاریستی کردن مبارزه با تروریسم وافراط، مانند مهاروکاهش حضورومقابله با شبه نظامیان شیعه جهت گسترش مشارکت شبه نظامیان اهل سنت وحمایت ازآن - باتمسک به این ایده که بسیج کشورهای عربی درمقابله باتروریسم داعش وافراط سنی گرایانه درتضاد باهمکاری با شیعیان دراین مسیراست، زیراهرگونه همکاری با شیعیان برتلاش مناسب اعراب واهل سنت تاثیرمنفی خواهد گذاشت - گام نهادن ناآگاهانه درهمان مسیری است که افراط گرایی و تروریسم گسترش یافته درمنطقه برآن اساس تئوریزه شده وبنیان پذیرفته است.
3) درگیری های نیابتی برای کنترل ایران وآمریکا، ویا روسیه وغرب، نیزقابلیت ثبات رااز منطقه خاورمیانه می گیرد. دراین صورت، تروریسم خواهد توانست ازخلاء امنیتی موجود درتامین توانایی های نیابتی طرفین استفاده کرده وبهره فراوانی ازتمایلات حامیان درگیری های نیابتی – چه مالی، چه تسلیحاتی، چه ایدئولوژیکی، وچه عضوگیری – برده ودست به قدرت افزایی بزند. این یک کابوس جمعی درمنطقه وجهان خواهد بود.
4) تبدیل درگیری های نیابتی به حضوررسمی هم – مانندآنچه دریمن اتفاق افتاده است – وجه خطرناک دیگراین وضعیت است. حاصل این حضورنیزچیزی جزنابودی جهان اسلام و توانایی ها وقابلیت های آن، کشتاربیگناهان ونابودی زیرساخت های آنان، ودرنتیجه افزایش قدرت ایدئولوژیکی تروریسم برای جذب نیرو نیست. چراکه نتیجه این اقدام، نابودی یمن ومردم آن، وگسترش تروریسم وافراط برپهنه فقروویرانی است؛ وآنانکه جنوب یمن را تقدیم افراطی گری وتروریسم می کنند، می بایست پاسخگوی این خطای محاسبه ورشد تئوریک افراط وتروروخشونت بوده، وعلاوه برپذیرش مسئولیت نابودی اقتصاد وزیربناهای این کشور، مسئولیت نتایج مخاطره آمیز برآمده ازگسترش تروروافراط را نیزبه دوش بگیرند.
5) گسترش روزافزون تروریسم درحالیکه به:
نگرانی های روانی – سیاسی جهانی ومنطقه ای؛
خطرات امنیتی گسترش تروریسم وافراط گرایی، جهانی شدن خشونت وکشتار، و برهم زدن نظم جوامع؛
خطرات اجتماعی گسترش تروریسم وافراط، جهانی شدن پناهندگی وبی خانمانی و مهاجرت؛
خطرات فرهنگی گسترش تروریسم وافراط، جهانی شدن درگیری ونزاع خرده فرهنگ ها؛ و
خطرات اقتصادی گسترش تروریسم وافراط، پذیرش جهانی بهای سنگین مقابله با نابودی زیرساخت ها وبرهم خوردن بنیان های زندگی مردمان؛
دامن زده است، انتظاراتِ جهانی ازایرانِ باثبات را نیزافزایش داده است. بدین معنا که خشونت ووحشت در منطقه، جهان را به سمت ایران باثبات ونقش آفرینی آن سوق داده است. آنگونه که ازاجلاس امروز (msc) برمی آمد، اکنون ثباتِ ایران،اصلی ترین امید جهانی برای بازسازی مجدد ثبات وامنیت فراگیرمنطقه ای می باشد؛ لذا این فرصت را بزرگ باید قدردانست، وآنرا به تعامل وهمکاری تبدیل نمود. چراکه سیاست درایران، براین نیست که توافق هسته ای و تغییرات ژئوپلیتیک منطقه سمت و سویی دوقطبی ومقابل هم درسیاست خارجی داشته باشد؛ بدین معنا که توافق هسته ای از متعلقات برخی باشد، وقدرت منطقه ای ازانحصارات برخ دیگر. درنظرنگرفتن قدر و ارزش این فرصت، خواهد توانست کل ثبات منطقه وسیاست ورزی آن را مخاطره آمیزکند؛ و رقابتی مخرب را دامن زند که به تخریب توان کشورها درتمامی حوزه ها بینجامد.
6) اکنون دومجموعه ائتلاف گونه درخصوص مبارزه با تروریسم وافراط درمنطقه شکل گرفته است، که اگرچه کشورهای منطقه ممکن است دربرخی اهداف استراتژیک ویا رویه شدن های احتمالی برخی اقدامات نظراتی داشته باشند، اما درزمینه های مبارزه با تروریسم وافراط گرایی دیدگاههای آنها به هم نزدیک است؛ مانند مقابله با تروریسم وخشونت، ایجادامنیت منطقه ای، برقراری صلح، ودرنهایت دموکراسی.
لذااگرچه ائتلاف این دومجموعه برعلیه تروریسم ممکن نیست، که اگرممکن بود دو مجموعه شکل نمی گرفت؛ واگرچه ابهاماتِ اقدامات هردومجموعه که به تدریج مسئله آفرین می شود نیز باید برطرف گردد، واین ممکن نیست مگرازراه هماهنگی ودیالوگ؛ اما درهر صورت، دو راه دربرابراین دومجموعه وجود دارد: یا چالش بر سرافتراقات، ویا تفاهم بر اشتراکات؛ که اولی راهی بی پایان است وبه ناکجاآباد خواهد انجامید، ودومی حداقل در میان مدت تروریسم وافراط را ریشه کن وامنیت منطقه ای را برقرارخواهد نمود. برای این امروبااین باوربرآمده ازژئوپلتیک برجام که منطقه را باید بادیپلماسی اداره کرد ونه با جنگ، ضرورت دارد این دومجموعه درنشستی منطقه ای گرد هم آمده وبا شروع گفتگوها برای گسترش همکاری های جمعی، سخن برراههای تعامل برانند؛ بویژه آنکه درصحنه مبارزه اصلی میدانی، هردوطرف ولو به گونه ای موقت - درمورد سوریه - حداقل برماندن بشاراسد تا ریشه کنی تروریست ها وافراطیون تفاهم دارند.
7) اقدامات اجرایی سه ماه آخرسال جاری میلادی وپیشرفت های برجام درحوزه اجرا، بویژه تحولات مرتبط درسطح آژانس و1+5 وعبورازمسائلی مانند PMD))، زمینه را برای تفاهم و تعامل درسطوح واقعی سیاست درمنطقه وپذیرش 'ژئوپلتیک نوین برآمده ازبرجام' فراهم می نماید.
لذا دراین راستا، شروع 'گفت وگوهای سامان یافته هدفمند' برای 'گسترش اقدامات جمعی' تنها راه موجود برای تعمیق همکاری ها درمبارزه با ترور و افراط خواهد بود؛ و کشورهای غربی و متحدین آنان هم باید به جای دامن زدن به اهداف افراط گرایانه، به تعامل باایران از طریق این گفت وگوها روی بیاورند. ایران، اکنون مرکزیت این گفت وگوهای منطقه ای است.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.