به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، یکی از این ماجراها مربوط به اردوگاه «رمادی» است که نزدیک به 3000 آزاده ایرانی در آن نگهداری میشد. در سال 1367 که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با آتشبس به پایان رسید، دشمن بعثی فشار بر آزادگان ایرانی را بیشتر کرد تا همچنان تز دشمنی با مسلمانان ایرانی را در کارنامه ننگیناش به نمایش بگذارد.
در این اردوگاه مدیر داخلیای وجود داشت به نام «استوار محمود». این استوار ارتش بعث با قدبلند و هیکل گندهاش، سوژه طنز اسرای ایرانی بود و بالاخره در یکی از فرصتهای بهدست آمده، یکی از اسرای خرمشهری جواب جالبی به این دشمنیهای فزآینده داد. لباسهای استوار محمود به دلیل چاقی و قدبلند او بسیار گشاد بود. حضور مرتب در اردوگاه و گرمای هوا، باعث میشد استوار محمود در اردوگاه استحمام نیز بکند.
در یکی از روزهای گرم تابستان 1367 اسیر جوان اهل خرمشهر متوجه «شرت» بزرگ استوار محمود میشود که بر روی طناب در محوطه اردوگاه پهن شده است. این شرت به دلیل اندازه بزرگ استوار محمود پارچه دو عدد روبالشی و یا یک ملافه دو نفره را میداد. از طرف دیگر رنگ پارچه سفید بود و پارچه سفید نیز برای اسرای ایرانی مانند داشتن اسلحه، ممنوع بود. در این هنگام اسیر جوان خرمشهری در فرصتی شرت را از روی طناب برمیدارد و آن را در لوله بخاری حمام اردوگاه بهصورت مچاله شده پنهان میکند.
به دنبال گم شدن این شرت، بلافاصله استوارمحمود در اردوگاه وضعیت قرمز اعلام و اسرای اردوگاه را به خط میکند و با عربی غلیظ قسم به خدا میخورد اگر اسرا شرت را تحویل ندهند با مأموران بعثی مواجه میشوند.
پس از چند ماه که ماجرا فراموش میشود و زمستان از راه میرسد آب گرمکن اردوگاه روشن میشود، اما شرت استوار محمود در لوله بخاری آب گرمکن مانع انتقال حرارت میشود و کار بدآنجا میرسد که منبع آب گرمکن میترکد. عراقیها خود را وحشتزده به محوطه اردوگاه و محل انفجار میرسانند تا از احتمال عملیات فرار اسرای ایرانی جلوگیری کنند. استوار محمود نیز میآید. وقتی علت را جستوجو میکنند بقایای شرت استوار را میبینند و داستان شرت استوار محمود دوباره زنده میشود و خنده تا مدتها نه تنها بر لبان اسرای ایرانی بود، بلکه ماجرای شرت استوار بین عراقیها نیز طنز مکرر میشود.
منبع: ایسنا
انتهای پیام/