سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

فقط خدا می‌داند چه بلایی سر این اسیر 13 ساله آوردند

یحیی کمالی پور گفت: در عملیات وا‌لفجر 1 در دهلر‌ان در حالی که 13 سال بیشتر نداشتم به اسارت دشمن بعثی درآمدم.

یحیی کمال پور معاون دادگاههای عمومی و انقلاب استان کرمان در گفت و گو با خبرنگار گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با اشاره به چگونگی اسیر شدن خود از سن 13 سالگی گفت: من در آبان ماه 61 در حالی که 13 ساله بودم به جبهه اعزام شده و در عملیات والفجر در منطقه دهلر‌ان به مدت 7 سال و 6 ماه و 10 روز به اسارت دشمن بعثی عراق در آمدم و من به قدری سنم کم بود که دو سال بعد از اسارت تازه به سن تکلیف رسیدم.

وی بیان کرد: من در اکثر اردوگاههای عراق از جمله موصل، تکریت، الا‌نبار و کمپ 6 الر‌مادی اسیر بودم و در دوران اسارت، من به عنوان نوجوان فراز و نشیب‌های زیادی داشتم.

این آزاده با بیان این که تو‌نل وحشت یکی از شکنجه‌های عادی دوران اسارت بود، افزود: در هنگام جابجایی، تو‌نل وحشت به استقبال اسر‌ا می‌آمد و فضای داخل اردو‌گاهها به از‌ای هر نفر 60 سانتی متر بود به طوری که در آسایشگاه 120 تا 100 اسیر حضور داشتند که برای بعضی از بچه‌ها فضا برای خواب وجود نداشت و به همین دلیل کسانی که توانایی بیشتری داشتند تا صبح بیدار می‌ماندند.

کمال‌پور با اشاره به دیگر شکنجه‌های دوران اسارت تصریح کرد: در شبانه روز یک لیوان برنج پخته و نصف لیوان چای شیرین در صبح به ما می‌دادند که در این بین اسرا علف‌های اردوگاه را خشک کرده و روی برنج می ریختند تا گرسنگی کمتری را تحمل کنند.

این آزاده در خصوص حضور حاج ابو‌ترابی‌فر در اردوگاههای عراق اظهار داشت: حاج ابو‌ترابی‌فر حکم رهبر اردوگاه را داشتند و زمانی که فشار به بچه‌ها وارد می‌شد اسر‌ا را دلداری داده و آنها را به صبر و نماز دعوت می‌کرد و زمانی که عراقی‌ها، نوجوان‌ها را می زدند خود را حا‌یل تازیانه‌های بعثی قرار می دادند تا اسرای ایرانی آسیب کمتری وارد شود.

وی در خصوص احساس بچه‌ها در زمان پذیرفتن قطعنامه و به وسیله ایران گفت: اسرای ایرانی زمانی که فهمیدند، ایران قطعنامه را امضا کرده است به جای خوشحالی گریه کردند و نارا‌حت بودند.

کمالی پور در پایان خاطر نشان کرد: زمانی که به ایران برگشتیم ما همانند نوزادی که تازه از شکم مادرش متولد شده به اطراف‌مان نگاه می کردیم و تا چند روز باور‌مان نمی‌شد که به خاک مقدس کشورمان باز‌گشته و از اسارت آزاد شدیم.


انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.