به گزارش
خبرنگار شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران، علیرضا دبیر متولد 25 شهریور 1356 در تهران در محله سیزده آبان شهرری است. وی فارغ التحصیل دانشگاه شهید بهشتی در مقطع دکتری مدیریت منابع انسانی و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی است.
قهرمان کشتی ایران زمین که پایبند به اصول و سنت های شیرین ازدواج ایرانی است می گوید: ازدواج ما خیلی سنتی برگزار شد بعد از انجام صحبت های اولیه 48 ساعت بعد به عقد هم در آمدیم و اکنون دارای یک پسر 8 ساله و یک دختر5 ساله هستم.
در ادامه سین و جیم گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران، مروری بر مشخصات فردی و حرفه ای علیرضا دبیر خواهیم داشت.
سین: با آشپزی میانه خوبی دارید؟ غذای مورد علاقه شما چیست؟
جیم: آشپزی و پختن را در حد درست کردن تخم مرغ بلدم و غذای مورد علاقه ام قرمه سبزی است.
سین: فصل مورد علاقه؟
جیم: تابستان. به دلیل اینکه خاطرات خیلی خوبی از این فصل دارم، هم کار می کردیم و هم اینکه تعطیل بود و از مدرسه هم خبری نبود.
سین: رنگ و میوه مورد علاقه؟
جیم: آبی آسمانی و سبز روشن. خیار رو بیشتر دوست دارم چون معده پر کن است و از خوردن غذای اضافی جلوگیری می کند.
سین: موزیک گوش میدهید؟ موسیقی مورد علاقه شما چیست؟
جیم: بله، بیشتر آهنگ های همایون شجریان، چاوشی، بنیامین و مداحی را هم خیلی دوست دارم و کلا گوش دادن به موزیک رو دوست دارم. وقتی تو ماشین هستم حتما رادیو پیام رو گوش میدم. خوشحالم از این قضیه که اینقدر توانمند در حوزه موسیقی داریم که اکثر جوانان ایرانی به این موسیقی های وطنی که در چهارچوب هستند گوش می دهند و این اتفاق خیلی خوبیه.
سین: یکی از شیطنت های دوران کودکیتان را تعریف کنید؟
جیم: بچه خیلی شیطونی بودم بچه شیطون معمولا دعوا میکنه، حرف گوش نمیکنه میره بیرون همش توی کوچه و خیابون پرسه میزنه. هر شیطنتی که بگید در دوران کودکی انجام دادم ولی به مرور زمان اتوماتیک وار سن که بالا میره، تاثیرش رو روی اخلاق میگذاره. هیچ وقت یادم نمیره یکبار یکی از معلم ها به خاطر شیطنتی که سر کلاس انجام دادم منو از تخته سیاه آویزون کرد ولی اینقدر من شیطون بودم میخندیدم که معلم از رو بره.
اون موقع ها مثل الان نبود، نمیخوام بگم که خوب یا بد بود به قول معروف چوب معلم گله هر کی نخوره باید حتما این کتک رو بخوره ... ولی الان خیلی خوب شده.
سین: در کودکی به چه شغلی علاقه مند بودید؟
جیم: دوست داشتم خلبان بشم حتی توی یه سنی دوست داشتم سوپور بشم. چون آدم های بسیار زحمت کشی هستند، نه تنها من خیلی از ما به زندگی این افراد حسرت میخوریم که اینقدر حلال خور هستند و خوب زندگی میکنند و اینقدر خدا دوستشون داره. اون موقع ها وقتی ازم می پرسیدن دوست داری چه کاره بشی میگفتم دوست دارم سوپور بشم البته خیلی هم دوست داشتم فوتبالیست بشم چون بابا مربی فوتبال بود.
سین: تیکه کلام شما چیست؟
جیم: یا علی
سین: اگر قرار باشه 5 روز تنها باشید کجارو انتخاب می کردید؟
جیم: تهران رو خیلی دوست دارم به همین دلیل مطمئنا خونه رو انتخاب می کردم بطوریکه خانمم همیشه گلایه میکنه از اینکه چرا تا تعطیل میشی بیرون نمیای ولی اگر بخوام خارج از تهران برم واقعا دوست داشتم می رفتم کربلا.
سین: عضو فیسبوک هستید؟
جیم: عضو فیسبوک نیستم، چون فرصت چرخش توی اینترنت رو ندارم.
سین: در کارهایتان چگونه آدمی هستید؟
جیم: اصولا آدمی هستم که سعی میکنم بگیرم چون توی کشتی معمولا زیر میگرفتم در کارها هم معمولا حمله کننده هستم البته نه، به این معنا که دعوایی باشم بلکه سعی میکنم کاری رو که به من محول میشه سریع جلو ببرم و زود جمعش کنم.
سین: اهل قهر کردن هستید؟
جیم: خیر، اصلا.
سین: نقطه ضعف شما چیست؟
جیم: از دروغ متنفرم و اگر متوجه بشم کسی به من دروغ گفته آن اعتمادی که به شخص مقابل داشتم از بین میره.
سین: چند سیم کارت دارید؟
جیم: 2 تا سیم کارت دارم که سیم کارت اول خط شخصی خودم هست و حدود 14 ساله که دارم و سیم کارت دوم رو در شورا به من دادن.
سین: قرمز یا آبی؟
جیم: واقعا برایم هیچ فرقی نداره بیشتر طرفدار تیمی هستم که مربی و بچه های اون تیم زحمت کش باشن و خوب بازی کنن و با شخصیت در زمین ظاهر بشن.
و واقعا برام فرقی ندارند، البته چون هر دو تیم تیم های خوب و محبوب تهرانی محسوب میشن و پر طرفدار هستند دوستشون دارم و غصه هر دو تیم رو میخورم حتی شده در جایی دوست داشتم که در مسابقه برنده میدان باشن یا برعکس در جایی دوست داشتم ببازن وقتی نگاه میکنم با تیم جوانی بازی میکنن که اون تیم انگیزه زیادی برای بردن داره و خوب بازی میکنه فارغ از رنگ ها باید ملاک عملت این باشه که حق با چه کسی هست و همان رو دنبال کنی. ولی گذشته از هر چیزی این دو تیم آبروی شهر تهران هستند و امیدوارم که هر چه زودتر وصعیتشون بهتره بشه.
سین:تا چه اندازه تو زندگیتون گذشت دارید؟
جیم: روی این قضیه باید خیلی کار کنم. میگن بزرگی هزینه داره هر کی میخواد بزرگ بشه باید هزینه اش را پرداخت کنه حالا به هر طریقی که شده و الکی نیست که این بزرگان ما اینقدر بزرگ هستند برای بزرگی خیلی هزینه دادن حالا ابن هزینه تنها مادی نیست و من فکر میکنم در این زمینه خیلی عقب هستم و باید خیلی تلاش کنم.
سین: آیا تا حالا این احساس براتون پیش اومده طرف مقابل از رفتار شما سوءاستفاده کرده؟
جیم: بله، متاسفانه اگر بخواهی جلوی این سوء استفاده کردن رو بگیری فکر میکنن داری خودتو براشون میگیری دقیقا داستان ملانصرالدین و پسرش هست. ولی حرف دلم هستش هر کاری که بخواهی انجام بدی توش یه حرفی هست.
سین: وقتی تو زندگی به بن بست می رسید اولین چیزی که به ذهنتون می رسه؟
جیم: من فکر میکنم هر کسی که به یه مشکلی میرسه که فکر میکنه نمیشه حلش کرد بهتره بره کربلا. ولی در کل من سعی میکنم که اون مشکل رو به یه مسئله تبدیل کنم چرا که به اعتقاد من مشکل رو نمیشه حل کرد و همیشه ماندگار است اما برای مسئله میتونی به راحتی راه حل پیدا کنی حالا ممکن است که زمان بر باشه ولی بالاخره برطرف میشه و اینجا همان گذشتی که سوال کردید خیلی به درد میخوره.
سین: مهمترین و تکراری ترین نصیحتی که پدرتون کرده چی بوده؟
جیم: من خیلی بابایی هستم روزی چند بار با هم تلفنی صحبت میکنیم که چی خوردم، چه کار میکنم به همین دلیل اگر دو روز با پدرم تماس نگیرم گلایه میکنن چرا تماس نگرفتی. پدرم زیاد منو نصیحت نمیکنن چون تمام حرف ها و نصیحت های پدرانه ای رو که باید میکردند قبلا انجام دادند و من هم سعی کردم همه اون پندهارو آویزه گوش کنم.
سین: اولین مدال ملی که کسب کردید چه احساسی داشتید؟
جیم: مسابقات کشوری نوجوانان در سال 70 بود که در کشور اول شدم وقتی آمدم منزل دیدم سر کوچه برای من پلاکارد زدن باورتون نمیشه اینقدر من خجالت کشیدم رفتم به دوتا از دوستانم گفتم زود برید پلاکاردهارو بیارید پایین. خیلی خوشحال بودم ولی واقعا خجالت کشیدم الانم اگر جایی برای بازدید میرم میبینم که دوستان نسبت به من خیلی محبت دارن و بنر نصب میکنن ناراحت میشم چون من که نیامدم خودم رو نشون بدم.
سین: از نظر شما تعهد بهتره یا تخصص؟
جیم: هر دو چرا که تعهد و تخصص مکمل هم هستن. ولی معتقدم که تعهد حتما بالاتر از تخصص است آدمی که متعهد نباشه اگر تخصص داشته باشه به درد نمی خوره و این خیلی مهم است.
سین: دوست دارید با چه کسی مصاحبه بشه که تا حالا نشده؟
جیم: سوال های سختی می پرسید، اصولا افرادی که کمتر جلوی تلویزیون و کمتر در دسترس هستند رو آدم بیشتر دوست داره ببینه ولی ولی آدم هایی که در حوزه ورزش، هنر، فرهنگ و سیاست موفق بودند رو باید صحبت عام شان را در تلویزیون ببینیم و صحبت خاصشان رو در کتابها بخوانیم.
سین: فکر می کردید یه روزی به این جایگاه برسید؟
جیم: خودم واقعا دنبال جایگاه نبودم ولی کسانی که در اطرافم بودند همیشه به مادرم میگفتند این بچه استعداد زیادی داره حتی یادم هست در دوران کودکی همیشه دوستانم از نظر سنی از من چند سالی بزرگتر بودند به همین دلیل مادرم مرا پیش یه پزشکی در نازی آباد برد که بچه من مشکل روانی داره چون همش با بچه های بزرگتر از خودش دوست میشه. دکتر حدود 20 تا 25 دقیقه با من صحبت کرد و بعد به مادرم گفت: خانم بچه شما هیچ مشکلی نداره و بیشتر از سنش درک میکنه. و واقعا دنبال کسب جایگاه نبودم و شاید به دلیل حرف هایی که میزدم شنیده شدم.
سین:چی شد سر از شورا در آوردید؟
جیم: 28 سالم بود و با وجود اینکه رشته تحصیلی و رساله دکترای من در این حوزه است ولی حقیقتا نمی خواستم وارد این حوزه بشم. میخواستم رئیس فدراسیون کشتی بشم اما وقتی رفتم برای ثبت نام نگذاشتند و به من گفتند که شما جوان هستید و به درد این حوزه نمی خورید و با وجود اینکه حوزه تخصصی من بود قبول نکردند. و در سال 85 در انتخابات شوراها شرکت کردم و اکنون با گذشت 9 سال در خدمت مردم عزیزم هستم.
سین: دوست داشتید الان بجای اینکه در شورا بودید نماینده مجلس بودید؟
جیم: نه، نمایندگی در شورا را بیشتر دوست دارم و فکر می کنم اثر بخشی ام در شورا بیشتر است البته هنوز آنطور که خودم از خودم توقع دارم نیست و با وجود اینکه نمایندگان مجلس بسیار زحمت میکشند ولی روحیه من با نمایندگی در مجلس جور در نمیاد.
سین: وقتی کلمه های زیر را می بینید یاد چه چیزی می افتید؟
جیم: شورا: کار فکری گروهی
کشتی: عشق
خبرنگار: می خندد و می گوید؛ نه، میترسم. خبرنگار هم فرصت و هم تهدید
پسر: امیرحسین
بامحبت ترین فرد: اول پدرم، بعد مادر و همسرم
انتهای پیام/