به گزارش
باشگاه خبرنگاران، هیئت شرکتکننده در کار محاسبات وزارت دارایی روز دهم تیرماه سال 1358 در قم به حضور امامخمینی(ره) رسیدند؛ امام در این دیدار با توصیه بر لزوم عبرتپذیرى از تاریخ فرمودند:
"تاریخ و آنچه که به ملتها مىگذرد، این باید عبرت باشد براى مردم. از جمله، تاریخ عصر حاضر ببینیم که چه شد که یک همچو قدرتى از بین رفت، دولتها ببینند که براى چه این طور منهدم شد یک همچو قدرتى و اجزاى دولتى، ادارات، ببینند که چه شد قضیه؛ و موجب عبرت همه باشد.
هر دولتى که متکى بر ملت نباشد، بلکه مقابل ملت بایستد، این عاقبتش، ولو یک قدرى هم طولانى باشد، عاقبتش به همین عاقبتى که این پدر و پسر منتهى شدند، منتهى خواهد شد.
رضا خان کارى کرد که بین ملت هیچ پایگاهى نداشت. و من شاهد قضیه بودم که متفقین که به ایران رو آوردند و ایران را گرفتند و همه چیز ایرانىها در معرض خطر بود، وقتى که نتیجه این شد که رضاخان رفت شادى کردند مردم!
من به این پسر نادانش گفتم که تو نکن کارى که همان طورى که پدرت رفت و شادى کردند، براى رفتن تو هم شادى بکنند. و نشنید. و دیدید که براى این بیشتر شادى کردند! و حق هم همین بود؛ چرا؟ براى اینکه بین مردم پایگاه نداشت. اساس این بود که یک دولتى که خیانتکار است، این نمیتواند با مردم بسازد. و براى خیانتکارى که دارد و چپاولگرى که میکند و وابستگى به بیگانگان که دارد، این همیشه از خودش میترسد. یک دولتِ همیشه نگران است که مبادا این خیانتها که کرده است، ملت جبران بکند و ملت تلافى کند.
از این جهت، اینها مجبورند به اینکه با ملت به فشار و ارعاب عمل کنند. و لهذا هر روز که میگذرد فشار آنها زیادتر میشود؛ تنفر ملت هم از این طرف زیادتر. در این پنجاه و چند سال، اینها هر روز فشارشان زیادتر شد؛ و هر روز ملت از آنها تنفرش زیاد شد؛ تا رسید به آنجایى که دیدید که تمام ملت، نه یک قشر، دو قشر، همه ملت، یکدفعه از او رو برگرداندند. و چون بین مردم هیچ پایگاه نداشت نتوانست. نه خودش توانست؛ و نه قدرتهاى بزرگ توانستند او را نگه دارند."
بنیانگذار جمهوری اسلامی با اشاره به سرنوشت رضاخان و محمدرضا شاه، آن را درسى براى دولتها دانسته و بیان داشتند:
"وقتى یک ملت یک چیزى را خواست، نمیشود خلافش را کسى عمل بکند. و ملت ما همه با هم خواستند که رژیم طاغوتى نباشد، و لهذا کوششهایى که دولتهاى بزرگ و ابرقدرتها هم کردند براى نگهداشتن او به جایى نرسید و نتوانستند نگهش دارند. این باید یک سرمشقى براى دولتها باشد.
دولتهایى که در عالم هستند که ببینند که چه شد که یک همچو قدرت بزرگى که همه قدرتها هم دنبالش بودند، همه هم از او پشتیبانى میکردند، نه فقط ابرقدرتها، این قدرتهاى کوچکتر هم، اینها هم از او پشتیبانى میکردند و میشود گفت که همه قدرتهاى شیطانى جمع شده بودند با هم که این را حفظش کنند و نتوانستند. این باید یک سرمشقى باشد از براى دولتها که وظیفه خودشان را بدانند. چه دولتهایى که بعدها در ایران تشکیل میشود، و امید است که دولت اسلامى- انسانى باشد، و چه دولتهایى که در خارج این مملکت هستند، این باید یک سرمشقى براى آنها باشد که با ملت چه بکنند، چه جور رفتار بکنند. اگر با ملت اینها رفتار خوب کرده بودند، همه قدرتها میخواستند اخراجش کنند نمیتوانستند. اگر ملت پشتیبان او بود و مردم میخواستند او را، فرض کنید که دولتهاى بزرگ میخواستند او را بیرونش کنند، قدرت ملت او را نگهش میداشت؛ نمیتوانستند کارى با او بکنند. چنانکه عکسش هم همین طور بود، که همه خواستند باشد، ملت گفت نه، تمام شد."
حضرت امام(ره) در این دیدار بر لزوم مردمیبودن رهبران دولتهای اسلامی و تلاش همهجانبه برای سازندگی کشور تأکید کردند:
"ملتها و دولتها باید با هم تفاهم داشته باشند. یعنى دولت جورى باشد، ارتش جورى باشد، شهربانى جورى باشد، ژاندارمرى جورى باشد، که مردم به آنها محبت داشته باشند؛ احساس دوستى و محبت بکنند. نه اینکه وقتى که شهربانى بیاید یا مأمور شهربانى بیاید توى بازار، مردم از او بترسند و از او تنفر داشته باشند. چنانکه در این نقاط این طور بود. بلکه در طول سلطنت این طور بودند. در سلطنتى که- یعنى در حکومتى که، «سلطنت» که نباید گفت- در حکومتى که در اسلام هست این طور است که آنکه رأس است با آنکه در لشکر واقع شده است و در ارتش واقع شده است، و آنکه در ادارات واقع شده، همه اینها با سایر ملت فرقى ندارند که از هم جدا باشند، همین ملت هستند که یک مقدارى از آنها ارتش شده، و یک چند تا از آنها هم حکومت را اداره میکنند و اینها. و وقتى که رئیسشان بیاید توى جمعیت، هیچ باکى از این ندارد که مردم با او چه میکنند. هیچ. براى اینکه با آنها خوبى کرده است. وقتى خوبى کرد، مردم هم با او خوب هستند. شما دیدید که یک روز نمیتوانست، یک ساعت نمیتوانست، محمد رضا بیاید توى مردم! اگر میخواست از این خیابان عبور کند، قبل از اینکه بیاید از این عبور کند، تمام منازل- آن طور که میگفتند- تمام منازلى که در سر راه او بود کنترل میشد! سازمان امنیت میفرستاد تمام اینجاها را میدیدند میگرفتند و کنترل میکردند. براى چه؟ براى اینکه خوف این را داشتند که از اینجاها یک کسى سوء قصد بکند به او. که حُسن قصد اسمش بود! اما یک حکومتى که براى مردم باشد، مردم آن را بخواهند، این نمیترسد از اینکه توى بازار مردم بیاید، توى جمعیتها بیاید و با آنها بنشیند صحبت کند؛ هیچ از اینها باکى ندارد. چنانکه صدر اسلام این طور بوده است که آنکه رأس هم بوده هم توى مسجد مىآمده مینشسته و منبر میرفته و مینشسته و با مردم صحبت میکرده."
ایشان در پایان صحبت هایشان به تشریح ویژگی های حکومت آرمانی پرداختند:
"حکومت اسلامى که ما میخواهیم یک همچو چیزى ما میخواهیم که آن کسى که در رأس است، آن هم با مردم رفیق باشد. و بنشیند و خودش را نگیرد؛ در بین مردم بنشیند با آنها صحبت بکند؛ هر کس حاجتى دارد به او بگوید، وقت داشته باشد با او صحبت بکند. آن هم که رئیس ارتش است و آن هم که رئیس شهربانى است و آن هم که رئیس ژاندارمرى است، آن هم در بین مردم همان طور باشد. وارد بشود بین مردم، نه او از مردم وحشت کند؛ نه مردم از او وحشت بکنند. این باید دستور باشد براى همه حکومتها و ملتها. وقتى یک حکومت این طور شد، ملت دنبالش است؛ ملت حافظش است. همان طور که او حافظ ملت است، ملت هم حافظ او هستند. و ما میخواهیم یک همچو چیزى پیدا بشود که ملت حافظ دولت به همه جهات باشد؛ دولت هم حافظ منافع ملت به همه جهات باشد. اگر یک همچو چیزى شد، یک مملکت آرامى [پدید مىآید ] که هیچ کس هم نمیتواند در آن تصرف بکند.»
صحیفه امام، ج 8، ص: 348-353
انتهای پیام /